سراج24، مصطفی خانی/ پس از وقوع حوادث سال 88 بود که جناح اصلاحات در خطر سقوط کامل قرار گرفت. این جریان مقبولیت سیاسی خود را نزد حکومت از دست داد و سران آن به عنوان نماد جریان فتنه به مردم معرفی شدند. نخبگان این جریان نیز یا هرکدام به نسبت دخالت خود در برپایی آشوبها، گرفتار پاسخگویی به مراجع قضایی و امنیتی شدند.
واضح است که موجودیت یک حزب، رابطه مستقیمی به مشارکت آن در اداره امور سیاسی و اداره یک کشور دارد. از این رو جریان اصلاحات تصمیم گرفت بار دیگر به عرصه سیاسی کشور بازگردد. انتخابات سال 92 فرصتی مناسب بود تا فضای کشور برای امکان حضور اصلاحات درکشور سنجیده شود. همانطور که پیشبینی میشد، عارف نتوانست به عنوان آلترناتیو اصلاحات در این انتخابات باشد و در نهایت عارف با اجبار سران اصلاحات، به نفع روحانی از انتخابات کنار رفت. به این ترتیب دوران رشد جنین طفل اصلاحات در رحم اجارهای جریان اعتدال آغاز شد. رسانههای اصلاحات ضمن رعایت فاصله مجاز از جریان اعتدال، از دولت روحانی حمایت میکردند و البته جایگاه انتقادی سنتی خود، نسبت به جریان اعتدال را نیز همچنان حفظ کردند. وزرای اصلاحاتی به بدنه دولت راه یافتند و به این ترتیب جریان اصلاحات از مرگ حتمی نجات یافت. در انتخابات سال 96 نیز این جریان مجددا حمایت خود را از دولت روحانی اعلام کرد ولی شکستهای پیدرپی دولت، هزینه این حمایت را برای جریان اصلاحات سنگینتر کرد.
همچنین اصلاحات تمام توان خود را بکار گرفت تا اکثریت کرسیها را در انتخابات شورای شهر بدست آورد. تئوریسینهای اصلاحات در آن زمان، بر این باور بودند که اصلاحات باید کار خود را از پایینترین رده تصمیم گیری در کشور، یعنی شورای شهرها آغاز کند. هرچند که عارف بار دیگر در انتخابات مجلس شرکت کرد و سودای ریاست بر مجلس را در سر داشت. اما ظاهرا اینبار نیز قرار نبود عارف به کرسی ریاست مجلس تکیه بزند. جریان اصلاحات باردیگر ریاست مجلس را هم به علی لاریجانی از نزدیکان جریان اعتدال بود، تقدیم کرد. سرانجام عارف حتی به عنوان یکی از رئوسای کمیسیونهای مجلس هم نتوانست انتخاب شود. از سوی دیگر جریان اصلاحات، اکثریت کرسیهای شورای شهرها را بدست آورد و از همین زمان بود که جدایی مسیر اصلاحات از اعتدال آغاز شد. اصلاحطلبان در یک تقسیم بندی هوشمندانه اکثریت افراد لیست امید را بدست آوردند و در مقابل، ریاست شورا را به محسن هاشمی دادند. جریان اعتدال غافل از اینکه ریاست شورا بدون رای اعضا یعنی هیچ!
اینگونه بود که اصلاحطلبان گزینههای مطلوب خویش را برای شهرداری معرفی کردند و با تکنیک کاندیدای پوششی، سبد آرا محسن هاشمی را شکسته و او را از گردونه رقابت حذف کردند.
البته ناهماهنگی و ناکارآمدی در عرصه اجرایی بین اعضای شورای شهر کاملا مشهود است. بهطوری که خرید تبلتهای گرانقیمت و تعویض خودروهای شورا، حواشی زیادی را برای اعضای تازه وارد بوجود آورد. پر واضح است اعضایی که به این شکل وارد شورا شدهاند چندان دغدغمند اوضاع شهر و مردم نیستند و صرفا به عنوان مهرههایی جهت انجام اوامر حزب به میدان آمده اند. خبر فروش جایگاه افراد در لیست امید به قیمت 2 میلیارد تومان نیز مهر تاییدی است بر این مدعا.
حال وقت آن رسیده است جریان اصلاحات از رحم اجارهای خود جدا شود و به عنوان بازیگر اصلی وارد عرصه سیاست کشور شود. در این صورت جریان اصلاحات میبایست چنان کارنامه درخشانی در اداره شهر تهران از خود نشان دهد که شایستگی اداره کشور را به همگان اثبات نماید. البته با توجه به عملکرد فعلی شورا و فعالیتهای شهرداری پس از دوران شهرداری قالیباف، این سناریو چندان موفق نبوده است. باید دید آیا جریان اصلاحات می تواند از شهرداری تهران به عنوان سکوی پرش انتخابات سال 1400 به نحو احسن استفاده کند یا آنها هم به سرنوشت روحانی دچار میشوند.
انتهای پیام/