به گزارش سراج24،متن مقاله گراهام ای. فولر نویسنده آمریکایی و تحلیلگر مسائل سیاسی و نویسنده چندین کتاب در مورد جهان اسلام بهترجمه فرهاد روحانی با عنوان "مغالطه جنگ بشردوستانه" بهشرح ذیل میباشد:
کتاب جدید رایان منون با عنوان «استعاره غریب مداخله بشردوستانه»، بحثی استدلالی و بههنگام را در مقابل منطق غالب بر بخش اعظم سیاست خارجی مدرن آمریکا ــ «مداخله بشردوستانه» یا «مداخلهجویی لیبرال» ــ مطرح میکند.
البته همه ما با حاضر و آماده به جنگ بودن جمهوریخواهان و نئوکانها آشناییم، اما واقعیت این است که بسیاری از رهبران حزب دموکرات نیز در انتخاب چندین رشته از مداخلههای نظامی خارجی که هرچه جلوتر آمدهایم پیامدهای فاجعهبارتری داشتهاند، کمتر از آنها اغوا نشدهاند.
هیلاری کلینتون وزیر امور خارجه پیشین امروز یکی از مظاهر این ایده محسوب میشود، اما بسیاری از مشاوران اطراف پرزیدنت باراک اوباما نیز چنین هستند.
منون ضمن ارائه کندوکاوی مستدل و جدی درباب مفهوم «مداخله بشردوستانه» نشان میدهد که چگونه این مفهوم بیشتر بهعنوان شکلی ظریف و هوشمندانه از یک دستور کار امپریالیستی عمل میکند. ماهیت جاهطلبیهای امپریالیستی عریان بیشتر قابل تشخیص است.
اما وقتی این جاهطلبیهای جهانی در لفافه زبان لیبرال «حق حفاظت» از مردمان تحت سرکوب، جلوگیری از تعدیات بشردوستانه، جلوگیری از نسلکشی و سرنگون کردن دیکتاتورهای شرور پوشانده میشود، آنگاه تشخیص انگیزههای حقیقی پشت چنین عملیاتهایی دشوارتر میشود.
کدام شخص بشردوستی میتواند با این قبیل اهداف متعالی مخالفت کند؟ با این حال همین ماهیت وسوسه کننده این سیاستهای «مداخلهگرانه لیبرال» در نهایت درخدمت طیف وسیعی از اهداف نظامی قرار میگیرند ــ و در واقع محملی برای این اهداف هستند ــ سیاستهایی که ندرتاً کمکی به اهداف آشکار ما از این مداخلات کمکی میکنند و غالباً حتی بهزیان این اهداف نیز تمام میشوند.
پروفسور رایان منون تنوع قابل توجهی از مهارتها را در تهیه این کتاب موجز و درخشان گرد آورده است. وی با وجود اعتبار دانشگاهی درجه اول خود در این حوزه، کتاب خود را بهزبانی روشن و اقناعگرانه برای خواننده عام علاقهمند نیز نوشته است.
گذشته از این منون شعارپرداز نیست، او سالها از نزدیک با محافل سیاستگذاری کار کرده و بازیگران و عملیاتها را بهخوبی تمام کسانی که خارج از دولت قرار دارند، درک میکند.
منون در رد گزاره مداخلهگرایی لیبرال یک نگرش سیاسی بیروح و جدی را به کار نمیگیرد، بلکه کاملاً بهعکس او عمیقاً نگران سلامت مردمان و جوامع خارج از کشور است که غالباً در میان قربانیان اولیه این قبیل مداخلات لیبرال جای دارند.
او نه بهعنوان یک انزواطلب بلکه بیشتر بهعنوان ناظری که شاهد تبدیل شدن تعداد زیادی از مداخلههای بهظاهر از روی حسن نیت به ماجراجوییهایی مخوف برای شهروندانی که درگیر آنها بودهاند، سخن میگوید.
از نقطه نظر یک شخص بشردوست، آیا مرگ نیم میلیون عراقی و بیخانمان شدن یک میلیون نفر یا بیشتر را میتوان عاملی اثرگذار بر سعادت «عراق آزادشده» دانست؟ همانطور که مادلین آلبرایت وزیر امور خارجه پیشین زمانی گفته بود، او از مرگ 500 هزار کودک عراقی که در دوران صدام بهدلیل تحریمهای طولانی آمریکا از دارو محروم ماندند متأسف است، اما او چنین نتیجه گیری کرده بود که «این تلفات ارزشش را داشت.»، برای چهکسی ارزشش را داشت؟ دیدگاه بشردوستانه پشت چنین اظهارنظری چیست؟
لیبی نیز از یک دیکتاتوری ناخوشایند اما بیسروصدای تحت حکومت معمر قذافی به کابوسی از شبهنظامیان خشمگین، جنگ داخلی، هرج و مرج و بستر مساعدی برای رویش داعش و القاعده تبدیل شد. افغانستان نیز همچنان در بحران و کشمکش فرو رفته است.
از این روست که منون نه برای اثرگذاری بر دلها، بلکه برای به پرسش کشیدن پیامدهای واقعی چنین جنگهایی که بهظاهر «از روی نیت خیر» آغاز شدهاند، سخن میگوید.
در نهایت مسئله مداخله بشردوستانه با ادعای تلاش برای رسیدن به عدالت بین المللی، حفاظت از غیرنظامیان و تعمیق دموکراتیزه کردن حقوق بشر توجیه میشود. آمریکا در توجیه جنگهای جاری ــ و واقعاً توقفناپذیرش ــ در طول چند دهه گذشته مرتباً به این بهانهها متوسل شده و میشود.
با این حال واقعیت غمانگیز این است که ماهیت گزینشی مداخلات آمریکا، پرسشی جدی را درباره انگیزه حقیقی پشت توسل به چنین ارزشهای «همگانی» پیش میکشد.
منون با ذکر نمونههای تکان دهنده از گوشه و کنار جهان، میگوید که این اجرای گزینشی «ارزشهای جهانی» از سوی یک قدرت (امپریالیستی) جهانی، به ملکوک شدن چهره و تنزل یافتن همان ارزشهایی میانجامد که قصد ترویجشان را داشته است، در نتیجه موجب به وجود آمدن بدبینی گستردهای در سطح جهان و در بین کسانی میشود که آنها را صرفاً بهعنوان ابزارهایی جهت پیشبرد قدرت جهانی تهاجمی آمریکا میبینند.
با این حال وقتی بسیاری از بحرانهای بشردوستانه واقعی بروز میکند، مثلاً در رواندا یا در فجایع جاری در کنگو (پنج میلیون نفر جانشان را از دست دادهاند و این روند همچنان ادامه دارد) واشنگتن دست به هیچ مداخلهای نمیزند، چرا که بر این اعتقاد نیست که منافع ملی عاجل آن مورد تهدید قرار گرفته است.
خلاصه آنکه ماهیت گزینشی و فرصت طلبانه مداخلهجویی لیبرال، کار را به جایی میرساند که به بدنامی لیبرالیسم میانجامد، و این مفهوم عده بسیاری را در غرب که در پی سیاست خارجی «لیبرالتر» هستند، میفریبد.
با این حال آنها در انتها درمییابند که تنها از پیشبرد بیشتر قدرت ژئوپولیتیک آمریکا حمایت کردهاند که معمولاً هزینههای انسانی قابل توجهی بهبهای جان عراقیها، افغانها، سومالیاییها، لیبیاییها و کلمبیاییهای جهان در پی داشته است.
خواننده این کتاب در نهایت مجبور به رویارو شدن با پرسشی عمیقتر میشود: چهوقت راهاندازی جنگ واقعاً ارزش آن را دارد؟ قطعاً عده اندکی خواهند بود که پاسخ «هرگز» بدهند، بلکه جواب بیشتر افراد «ندرتاً» خواهد بود.
اما منون اینچنین علیه جنگ استدلال نمیکند، بلکه بیشتر در پی آن است که ما را وادارد تا اشتباه بودن بنیان «لیبرال» هدف نابودی دشمنانمان را بهبهانه ساختن جایی بهتر تصدیق کنیم.
عنوان کتاب یعنی «مغالطه مداخله بشردوستانه»، حکایت از آن دارد که در کمترین حالت این سیاستها خودفریبانهاند و در بدترین حالت شاید تعمداً با این هدف طراحی شده که اصطلاحی مغشوش کننده باشد.
منون در اینجا این پرسش را مطرح میکند: به هر انگیزهای که باشد، آیا قدرتهای بزرگ تاکنون توانستهاند بهشکلی کارآمد پیچیدگی جوامع خارجی را درک کنند تا بر اساس آن بهراستی زندگی بهتری را برای کشورهایی که آنها را هدف دستکاری خود قرار میدهند مهندسی کنند؟ و آیا ما میتوانیم از پس هزینههای این دستکاریهای خود برآییم که به ثمر نشستن آنها دستکم چندین دهه میتواند به طول بینجامد؟
در خاتمه ما باید از ماهیت ناسالم در هم آمیختن آرمانهای فراگیر در پیوند با قدرت جهانی آگاه شویم. در مورد امپراتوری بریتانیا و اکنون در مورد امپراتوری آمریکا، این همآمیزی بهسهولت به دستکاری و سپس فساد این آرمانها انجامیده است؛ یعنی از بین رفتن پرستیژ و اعتبار آمریکا و آسیب به جان کسانی که در مناطق تنشآلود زندگی میکنند.
با تمام اینها نباید گفت که هیچ جایی برای مداخلات بین المللی در مناطقی که محرومیتهای وحشتناکی علیه جمعیتهای غیرنظامی آنها اعمال میشود وجود ندارد.
اما این کار تنها در صورتی باید انجام شود که این مداخله واقعاً بین المللی باشد (ضرورتاً تحت تحریمهای سازمان ملل و نه مانوری صرف برای قرار دادن ناتو در یک نقطه کانونی دیگر تنشهای جهانی) تا بتواند اعتبار و احترام بین المللی را کسب کند. در غیر این صورت کار به جایی ختم میشود که این مداخلات، بهعنوان یک حرکت نیابتی آمریکا علیه روسیه، چین، ایران یا یک کشور دیگر فرض شود.
کتاب منون دربردارنده مطالب مهمی برای تمام کسانی است که از ماهیت زشت بسیاری از وقایع بین المللی در این روزها در عذاب هستند و در عین حال از بهره برداری سیاستسازانی که تهاجم، اعمال قدرت و عملیاتهای نظامی را در لفاف اقدامات بشردوستانه پنهان میکنند، نگرانند.
این کتاب، انتقادی اقناع کننده از ماجراجوییهای ناکاممانده سیاست خارجی آمریکا در چند دهه اخیر است که در آنها ارتش ما به ابزار اولیه سیاستورزی آمریکا تبدیل شده و این کار به اسم اهداف بشردوستانه توجیه شده است. کمتر پیش میآید که در بحث پیرامون این موضوع، با استدلالهایی چنین روشن و رسا مواجه شویم.