وقتی اولین ساختمان «مرکز درمان ناباروری رویان» را گرفت، برایش شرط گذاشتند اگر بعد از یک سال، درمان ناباروری موفق نبود، تخلیه کند.
برف شدیدی آمده بود و ماشین حمل گازوئیل نمیتوانست نزدیکتر بیاید. خود او و همکارانش، پیتهای 20 لیتری گازوئیل را از فاصله یک کیلومتری به دست گرفته و بالا آوردند تا ساختمان برای فردا -که اولین عمل تخمکگیری انجام میشد- گرم باشد. «سیمین»، اولین فرزند حاصل این زحمات بود و عامل ادامه کار رویان.
درصد موفقیت رویان در درمان ناباروری به 30 درصد و بعدها به 50 درصد رسید که از میانگین جهانی بالاتر بود و عامل مسافرت از خارج به ایران برای درمان در این مرکز که سال 97 به 500 زوج خارجی رسید.
صبح تا شب در آزمایشگاه 30 متری کار میکردند و بودجهشان برای افطار، به اندازه «3 عدد خرما و یک لایه دو میلی متری پنیر گچی» به ازاء هر نفر بود. اما طلبکاریها و غرزدنهای روشنفکری، سرخوردهاش نمیکرد.
فاز «سلول درمانی» و «شبیهسازی» را در همین شرایط کلید زد؛ دانشی که نطفههای آن در اختیار یکی دو کشور بود و خیز برداشتن به سمت آن هم با تمسخر خیلیها روبرو میشد.
او اما بلندپروازی علمی را با تلاش شبانهروزی و رعایت قواعد علمی و بهروزرسانی تحقیقات درآمیخت و به موفقیت رسید.
داستان این بالندگی و موفقیتهای بزرگ علمی در بالاترین سطح بینالمللی، در کتاب «داستان رویانا» روایت شده که انتشارات راه در 200 صفحه به چاپ رسانده و 20هزار تومان هم قیمت دارد.
جذابیتش البته در شخصیت اول کتاب -دکتر کاظمی آشتیانی- است که از هیچ شروع کرد و با پشت پازدن به راحتطلبیهای رایج، قلههای بلندی را فتح کرد.