اوقات شرعی تهران
اذان صبح ۰۴:۳۰:۳۰
اذان ظهر ۱۲:۱۰:۱۷
اذان مغرب ۱۸:۴۱:۰۵
طلوع آفتاب ۰۵:۵۶:۱۳
غروب آفتاب ۱۸:۲۲:۵۵
نیمه شب ۲۳:۲۷:۱۳
قیمت سکه و ارز
۱۳۹۴/۰۱/۲۷ - ۱۴:۰۵
محمدرضا نیکفر و طرح مباحث دین و دموکراسی:

دوران پهلوی، دوران استانداردشدن شیعه بود!

هجمه فرهنگی دشمنان همیشه به صورت ریشه‌ای بوده و آن‌ها سعی کرده‌اند از طریقه رسانه‌هایی که در اختیار دارند، مبانی فرهنگ و اخلاق جامعه اسلامی ایران را که بر گرفته از دین مبین اسلام، مذهب تشیع و پیروی از ولایت‌فقیه است، زیر سؤال ببرند.

دوران پهلوی، دوران استانداردشدن شیعه بود!

به گزارش سراج24، اکثر نوشته‌ها و مطالب منتشر شده در این رسانه‌ها اعم از شنیداری و دیداری و نوشتاری توسط افراد متخصص و صاحب قلم نوشته می‌شوند که می‌تواند برای خوانندگان غیر متخصص بسیار خطرناک باشد، که به همین منظور سعی می‌شود که مطالب با تحلیل و به صورت گزارش و یا در قالب گفت‌وگو با متخصصین منتشر شود.

روشنفکری و نهضت اصلاح دینی موضوع این شماره نشریه میهن است که فروردین ماه به چاپ رسیده است؛ مطلب پاسخ به سه پرسش درباره اصلاح دینی و روشنفکران، که توسط محمدرضا نیکفر از نویسندگان این نشریه پاسخ داده شده است، در ادامه می‌آید.

گفتنی است مسئولین این نشریه درباره «میهن» می‌گویند: «می‌کوشیم نشریه را به انتشار مقالات تحلیلی پیرامون موضوع‌های اساسی و کلیدی که می‌توانند به روشن کردن و تدوین و تدقیق راهبردها و روش‌های سیاست‌ورزی در ایران کمک کنند، اختصاص دهیم.  بر این اساس دو معیار اصلی را برای کار خویش برگزیده‌ایم: نخست، به مسایل و موضوع هایی بپردازیم که، حداقل از نگاه ما، ضمن برخورداری از اولویت، ریشه‌دار و اساسی‌اند و در نتیجه خصلت تاریخی به خود گرفته‌اند، و هنوز و همواره جای آن است که مورد توجه و بحث و بررسی باشند. دوم، تاکید بر تامل و تدقیق، به جای توجه به سرعت و جذابیت و تنوع.

 اما فراهم آوردن نشریه‌ای که از حداقل چنین کیفیت‌هائی برخوردار باشد کار خطیری است که شرط لازم آن توانایی در جلب همکاری اندیشمندان و صاحب‌نظران ایرانی و بهره‌گیری از تجارب مشابه بین‌المللی است.

ما از افق‌های گوناگون فکری و عقیدتی می‌آئیم و تجربه‌های متفاوتی را پشت سر داریم. محور مشترکی که به همکاری ترغیب‌مان می‌کند باور به منشور جهانی حقوق بشر، ضرورت جدایی دین از دولت و اعتقاد به درون‌زایی راهبردهای گذار به دموکراسی در ایران است».

در ادامه از خوانندگان محترم که تخصصی در خصوص مطالب مطرح شده در متن زیر دارند، می‌خواهیم یادداشتی به‌عنوان تحلیل بر این مطلب نوشته و برای ما ارسال کنند، تا شبهات مطرح شده پاسخ داده شود.

لازم به ذکر است محمدرضا نیک‌فر که پاسخ سوالات را داده است، فیلسوف سیاسی و از ناقدان جریان روشنفکری دینی است. وی هم اکنون سردبیر رادیو زمانه از رادیوهای معارض است.

نیک‌فر در پلی‌تکنیک تهران در رشته مهندسی تحصیل کرده، و در آلمان به تحصیل در رشته‌های فلسفه، علوم سیاسی و خاورشناسی پرداخته است. و دکترای خود را از دانشگاه کلن در رشته فلسفه با رساله‌ای درباره مارتین هایدگر گرفته است.

از محمدرضا نیکفر چندین کتاب و مقالات متعددی در نشریات نگاه نو، کیان، آفتاب، مدرسه و سایت‌های نیلگون، زمانه و بی بی سی به چاپ رسیده است. نشریه نگاه نو (تهران) در سال ۱۳۸۶ محمدرضا نیکفر را به عنوان بهترین نویسنده سال این مجله برگزید.

به منظور درک بهتر مطالب و دریافت عمق کینه‌توزی دشمنان در عرصه جنگ نرم، در ادامه مصاحبه مذکور همراه با عین عبارات، می‌آید:

الف- آیا برای گذار به دموکراسی در ایران نیازمند مباحث نظری و فرهنگی هستیم؟

نویسنده در پاسخ به این سوال می‌گوید: «مسلّم است. گذار به دموکراسی یک امر ناب سیاسی نیست؛ در نهایت، یعنی در بلندمدت یک رخداد فرهنگی است، به این اعتبار یک مبحث فرهنگی است و بحث درباره آن بحث درباره فرهنگ است. منظور از فرهنگ آن مجموعه کُدها و نمادهایی است که جهان انسانی ما را می‌سازند، مایی که هم‌سرنوشت هستیم، یا خاطره‌ای از باهم‌بودی و هم‌سرنوشتی را با خود همراه داریم، هر جا که باشیم».

 نیکفر همچنین در ادامه پاسخ خود می‌گوید: «کافی است تکه‌ای از میهن فرهنگی را در جایی بیابیم، این یافتن بازیافتن می‌شود، گرد آن یک جهان متبلور می‌شود، این جهان افقی می‌شود برای جهانی که در آن به سر می‌بریم یا یک مرجع معنایی برای آن جهان غالب می‌شود، برای مقایسه، برای گشودن زاویه‌های تازه. جهان فرهنگی پر از شکاف و تضاد است و نیروهایی را در خود جا می‌دهد که احیانا در ستیز با هم‌اند. اما آنان همدیگر را می‌فهمند، که اگر نمی‌فهمیدند، آن سان با هم نمی‌ستیزیدند، که اکنون می‌ستیزند».

این نویسنده معارض همچنین در پاسخ خود به این سوال با فرافکنی که نشان از نشناختن مسئولین نظام دارد، می‌گوید: «اگر من آنانی را که در ایران کنونی حکومت می‌کنند، نمی‌شناختم، یعنی نمی‌فهمیدم، یعنی این احساس وجودی را نداشتم که با آنان در یک خانه به سر می‌برم، بسیار آسوده می‌شدم؛ نگرانی من از وجود آنان نگرانی در حد واکنش به هر خبر بدی بود که هر روز در مورد اینجا یا آنجای جهان می‌شنوم. اما من اکنون نگرانم، فرش ایرانی هم مرا نگران می‌کند، دیوان حافظِ قرار گرفته کنار گوته و شکسپیر هم مرا نگران می‌کند، مزه قرمه‌سبزی هم غمگینم می‌کند».

نیکفر که هیچگونه تخصصی در مباحث دینی ندارد و دین را در حد مردم عوام هم نمی‌شناسد، دین دیگران را زیر سوال می‌برد و در خصوص دین و فرهنگ می‌گوید: «دین و فرهنگ. زمانی این دو یکی بوده‌اند. البته همواره دو دین وجود داشته، دین مرکز دینی، دین متخصصان، دین ارباب دین، و دین مردم، که همان آداب زندگی‌شان بوده، همان فرهنگشان بوده. در خلق و خوی مادر من فرقی ایجاد نمی‌شد، اگر زرتشتی یا مسیحی می‌بود. اسلام به عنوان دینی مشخص را به عنوان مجموعه‌ای از اسطوره‌ها می‌فهمید که به سادگی می‌توانستند نام‌هایی زرتشتی، بودایی یا مسیحی بیابند، و نیز به عنوان مجموعه‌ای از اوراد که معنایشان را نمی‌فهمید، اما به آنها قدرتی جادویی نسبت می‌داد. مردم ده زادگاهم نیز این گونه بودند. آنان مسلمان بودند، اما در واقع دین خودشان را داشتند، دینی که نه “اسلام” بود، نه “زرتشتی” یا “مانوی”. “مسلمان” شده بودند، پس از آنکه ده دارای جاده و اتوبوس و در پی آن آخوند شده بود. دقیق‌تر بگوییم آنان با جاده و اتوبوس و آخوند صادر شده از قم از نو مسلمان شدند. پس از انقلاب یک بار دیگر مسلمان شدند؛ به آنان گفته شد که به اندازه کافی مسلمان نیستند، برای آنکه مسلمان راستین باشند، باید پیرو ولایت فقیه باشند، به جمکران بروند، و رهبر را خیلی دوست داشته باشند».

وی که پاسخش نشان از این دارد که هیچگونه شناختی از ولایت فقیه ندارد، می‌گوید: «پیش از انقلاب به آنان می‌گفتند که شاه را باید دوست داشته باشند. اندکی پیش از انقلاب، شاه حزب رستاخیز را تشکیل داده بود، فرمان داده بود همه عضو آن شود و آریامهر را خیلی خیلی دوست داشته باشند. همه ولیان امر در ایران این حس را دارند که ولایت به اندازه کافی در اذهان مردم فرو نرفته و باید بر روی آن تأکید ویژه‌ای شود. موج‌های مسلمان‌سازی، موج‌های تشدید اعمال ولایت دینی هستند، و موج‌های تشدید استبداد شاهی، موج‌های تشدید اعمال ولایت سلطانی.

استدلال در این باره سخت نیست که این دو هم‌ریشه‌اند، از یک جنس هستند، اگر چه ممکن است ستیزنده با هم بنمایند و این بیاید جای آن را بگیرد. اگر ادعای هم‌ریشه بودن این دو را بپذیریم، دیگر ناچاریم برای توضیح مسئله “ولایت” به فرهنگ رجوع کنیم و ببینیم که چرا ما ولایت‌پذیر هستیم. در این رابطه، سرنوشت مجاهدین خلق عبرت‌انگیز است. مخالف ولایت سلطان بودند، با ولایت امام جنگیدند، و به ولایت دیگری تن دادند».

نیکفر در پایان پاسخ به این سوال می‌گوید: «پس باید بحث کنیم، درباره ولایت و ولایت‌پذیری. برای گذار به دموکراسی به این بحث نیاز داریم».

که این جمله و مباحث مطرح شده به اهمیت پرداختن به مباحث ولایت‌فقیه در فرهنگ دارد و نشان از این مطلب است که دشمنان برای ضربه زدن به مباحث فرهنگی و اخلاقی جامعه، از دین و اعتقادات مردم شروع می‌کنند. و از ولایت‌فقیه واهمه و ترس دارند.

 

ب- آیا در روند دموکراتیزاسیون به اصلاح دینی نیاز وجود دارد؟ چه ارزیابی از موقعیت کنونی نواندیشان دینی و فعالان سیاسی این  طیف دارید.

نیکفر در پاسخ پاره نخست پرسش مجددا بحث ولایت را مطرح می‌کند و می‌گوید: «منظورتان از اصلاح دینی چیست؟ آیا مصلحان نیز می‌خواهند مردم را از نو مسلمان کنند؟ می‌خواهند یک موج جدید اسلامی‌سازی به راه اندازند؟ به نظر من وقتی ادعا می‌کنند آنان‌اند که می‌دانند اسلام “راستین” چیست، متوجه نیستند که دارند داستان اسلامی‌سازی را تکرار می‌کنند در حالی که اصلاح دینی واقعی پایان دادن به این داستان است. اگر دشمن و آفت دموکراتیزاسیون، ولایت باشد، پس معنای اصلاحِ دینیِ دموکراسی‌پذیر نقد و طرد ولایت در شکل‌های شناخته‌شده تاریخی آن می‌شود، نه برقراری ولایت تازه‌ای که سخت نیست درک این که نسخه رقیق‌شده نوع کهنه‌ای از ولایت است. می‌گویم: نقد و طرد ولایت در شکل‌های شناخته شده آن و نه نقد و طرد هر گونه ولایت، زیرا چنین چیزی نقد و طرد هرگونه مذهب است. بزرگترین مصلح دینی اندیشمند تاریخ، سورن کیرکه‌گور، در نهایت توکل می‌کند و به ولایت تن می‌دهد (بنگرید به تفسیر او از تعلیق اخلاق به نام ایمان در ماجرای ابراهیم)، که اگر تن نمی‌داد می‌توانست فوئرباخ دیگری شود».

وی در ادامه، سخنان منافقین و گروهک‌های طرد شده توسط امام و نظام را تکرار کرده و آن‌طور که مشخص است این فرد اعتقاد به فرقه ضاله بهاییت دارد، افزود: «دوره اصلاح دینی به آن صورتی که در اروپا دیدیم، به سر آمده است. در ایران اصلاح دینی می‌بایست در قرن نوزدهم یا اوایل قرن بیستم صورت می‌گرفت؛ در آستانه مشروطیت، یا همراه با مشروطیت. شاید جنبش بابی گامی ناکام در این جهت بوده است. دوران پهلوی، دوران استاندارد شدن شیعه بود. در این دوره طولانی شیعه فرصت یافت که انتظام یابد. شیعه استاندارد خود شیعه‌ای اصلاح‌شده بود، اصلاح‌شده در محافظه‌کارترین شکل خود. این شیعه با یک توپولوژی مشخص می‌شد: با قدرت و اعتبارمندی‌اش در حوزه‌های دینی،‌ شهرهای مذهبی، الیت مذهبی، قشرهای سنتی. تیپولوژی آن تغییر می‌کرد، جایی که توپولوژی آن تغییر می‌کرد؛ پدیده‌ای که نمونه بارز آن حسینیه ارشاد، شریعتی و مجاهدین خلق است».

این استاد دانشگاه که مدعی روشنفکری دینی ساخته غرب است، در ادامه موضع خود را دقیق‌تر بیان می‌کند و می‌گوید: «اکنون ما شاهد تغییر رادیکال زمینه‌های تیپولوژیک دین هستیم. این دگرگونی به اصلاح‌گری روشنفکرانه دینی امکان محدودی می‌دهد برای آنکه یک تیپ (سنخ) مؤثر و قوی دینی را بسازد و توپوس (موضع، پهنه) خود را به جامعه تسری دهد، به بیان دقیق‌تر در توپوس‌های مختلفی حضور داشته باشد. ما در آن موضع‌های اجتماعی‌ای که روشنفکری دینی قابلیت حضور دارد، تا حدی شاهد دور شدن از دین و تا حد بیشتری شاهد گرایش به دیزاین فردی دین هستیم. در این گرایش، افراد دیگر خود را بی‌نیاز به اتوریته مفسر می‌دانند و برداشت آزاد خود را مبنا قرار می‌دهند. افراد دین خود را طراحی می‌کنند و ابایی ندارند که هر تکه‌اش را از جایی برگیرند. اصلاح‌گری روشنفکرانه نیز نوعی دیزاین است، اما با قید و بندهایی؛ مثل قصیده‌سرایی است در حالی که ذوق عمومی دارد به سمت خواندن ترانه‌هایی می‌رود که شاید سر و ته نداشته باشند، اما در لاقیدی‌شان بیان خواست آزادی هستند».

نیکفر در پاسخ به پاره دوم پرسش با دیدگاه نادرست خود نسبت به دین می‌گوید: «ارزیابی از موقعیت کنونی نواندیشان دینی و فعالان سیاسی این طیف: وضعشان خراب است! شاید برو بیایی داشته باشند یا در آینده بازارشان رونق بیشتری یابد، اما این برمی‌گردد به این که “دینی” هستند نه اینکه “نواندیش”اند، برمی‌گردد به اینکه از سرمایه نمادین دینی برخوردارند، و این سرمایه پس از پایان حکومت دینی موجود هم معتبر خواهد بود، به ویژه اگر سکه‌هایش نو باشند و برق بزنند. دین به سادگی از سکه نمی‌افتد، و می‌توان حدس زد که در شکل سکه نو آینده خوبی خواهد داشت».

این فیلسوف غربی که سعی دارد مباحث دینی را زیر سوال ببرد و از جامعه دینی بیم دارد، در ادامه می‌گوید: «ما چرا می‌گویم که اصلاح‌طلبان دینی با وجود رونق نسبی کارشان و چشم‌انداز امتیازوری بیشترشان در آینده وضع خرابی دارند؟ خرابی وضع‌شان به این برمی‌گردد که روشنفکر رادیکالی چون کیرکه‌گور ندارند.

 روشنفکران دینی ایرانی، به اصلاح دینی فکر می‌کنند، اما هنوز یک کتاب یا حتا مقاله جدی درباره مفهوم “اصلاح دینی” و تاریخ آن ننوشته‌اند. به گمانم با جریان پروتستانتیسم و همچنین روشنگری یهودی آشنا نیستند و درنیافته‌اند آنچه در زیر مفهوم “اصلاح” به دلیل رهایی‌بخشی‌اش ستایش‌برانگیز شده است به پروتستانتیسم فرهنگی و در نهایت به روشنگری برمی‌گردد، نه به لوتریسم، زیرا لوتریسم یک موج مسیحی‌سازی دوباره بود، جنبشی بنیادگرا بود».

نیک‌فر در ادامه می‌گوید: «یکی از اشکالات ثابت آثار روشنفکران دینی این است که بیشتر این آثار با رویکرد یا ادعایی آکادمیک به یک مسئله می‌پردازند، اما اسباب و ادوات این کار را ندارند. اشکال کار آنان این است که فکر می‌کنند مشکلات موجود در کار دین به معرفت برمی‌گردد و وظیفه آنان این است که شناختی درست را به جای جهالت مسلط یا برداشت‌های انحرافی بگذارند. پهنه ستیز اما نه عقل نظری، بلکه عقل عملی است. دین البته می‌تواند موضوع شناخت قرار گیرد؛ اما در جایی که شناخت مطرح است، ایمان مطرح نیست. اگر می‌خواهید پا به کارگاه شناخت بنهید، باید ایمانتان را پشت در بگذارید. پیشنهاد من به روشنفکران دینی این است که پروژه اصلاح را در حیطه عقل عملی پیش بردند، “اصلاح” در حیطه عقل نظری هیچ جایی ندارد».

وی در پایان این سوال می‌گوید: «آنچه درباره خرابی وضع روشنفکران دینی گفتم، به این معنا نیست که وضع دیگران را بهتر می‌دانم. وضع همه ما خراب است. متناسب با عمق فاجعه‌‌ای که گرفتار آن شده‌ایم، از خود تکاپو نشان نمی‌دهیم».

پ- وضعیت کنونی رابطه بین روشنفکران عرفی و مذهبی را چگونه می‌بینید و چه چشم‌انداز یا پیشنهاداتی در این رابطه دارید.

نیک‌فر که به گفته خود غیرمذهبی است و ارتزاق خود را در هجمه به مذهب به دست می‌آورد، می‌نویسد: «نسبت به گذشته بهتر شده، اما همچنان خوب نیست. عامل اصلی در بهبود نیافتن رابطه، وجود رانت مذهبی است. برخی از روشنفکران مذهبی حس می‌کنند که نزدیکی با روشنفکران غیرمذهبی ممکن است به نفعشان نباشد.»

وی که از ابتدای سخنان خود، در تمامی مباحث ولایت را عامل ناکامی خود و همفکرانش در رسیدن به هدف می‌داند، می‌گوید: «اما لازم است که برای درک بهتر روابط به جریان‌ها و اتفاق‌های بنیادی در میان ایرانیان نظر دوزیم. مدت‌هاست که ما وارد یک دور از برآمد محافظه‌کاری شده‌ایم، هم در سطح جهانی هم در ایران. در ایران بهتر است آن را به صورت منفی تعریف کنیم: مقاومت در برابر تغییر در مناسبات ولایی در عرصه‌های طبقاتی، جنسیتی، فرهنگی و سیاسی؛ در یک بیان مقاومت در برابر تغییر امتیازوری از وضعیت موجود. و این همه در حالی است که نظام مستقر بحران‌زده است و بحران در رهبری آن به زودی می‌تواند آن را با چالش بی‌سابقه‌ای مواجه کند. جالب اینجاست که همه در عین محافظه‌کاری و حالت یأس، خواهان تغییر هستند. برآیند همه این عوامل گرانیگاه محافظه‌کاری عمومی ایرانی را در درون جریان اصلاح‌طلب قرار می‌دهد. به همین دلیل است که این جریان قدرت و رونق دارد.».

این اندیشمند ضد دینی که از تغییر در فرهنگ و تمدن اسلامی مردم ایران نا امید است در پایان مباحث خود می‌گوید: «با این وصف، زمینه خوبی برای نظریه‌پردازی انتقادی جدی وجود ندارد، در میان مذهبی‌ها و همچنین به شکل محسوس تأسف‌آوری در میان غیرمذهبی‌ها. اگر نظریه‌پردازان جدی رادیکالی در میان مذهبی‌ها و غیرمذهبی‌ها داشتیم، می‌توانستند با هم بسازند، زیرا می‌توانستند یک اسلامیسم ژنریک را در پس جریان‌های مختلف اسلامی، از جریان خمینی گرفته تا جریان دواعش، تشخیص دهند، هر کدام آن را به شیوه خویش تحلیل کنند و با وجود نرسیدن به نتایج یکسان، دریابند که این قصه سر دراز دارد و آنان لازم است در کنار هم قرار گیرند.‌

اما اکنون در یک حالت لختی به سر می‌بریم. شاید جامعه تکانی بخورد و روشنفکران هم تکانی بخورند. مهم این است که در حالت بحران چه کسانی در کنار هم قرار گیرند. اکنون توصیه‌ای که می‌توان کرد، با وجود مانع‌های عینی و ذهنی‌ای که به آنها اشاره شد، صحبت کردن با یکدیگر است. کسانی که از گفت‌وگو سر باز زنند در بهترین حالت “روشنفکران” یک فرقه‌اند، نه منتقدان اندیشمند حاضر در پهنه همگانی».
 

مبع:حلقه وصل

اشتراک گذاری
نظرات کاربران
هفته نامه الکترونیکی
هفته‌نامه الکترونیکی سراج۲۴ - شماره ۲۴۴
اخرین اخبار
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••