اوقات شرعی تهران
اذان صبح ۰۴:۲۸:۵۶
اذان ظهر ۱۲:۰۹:۵۹
اذان مغرب ۱۸:۴۱:۵۵
طلوع آفتاب ۰۵:۵۴:۴۷
غروب آفتاب ۱۸:۲۳:۴۵
نیمه شب ۲۳:۲۶:۵۰
قیمت سکه و ارز
۱۳۹۴/۰۱/۱۵ - ۱۰:۴۱
ارزیابی راهبردی- انتقادی توافق لوزان

بیانیه روز سیزدهم!

واژه ای که به طور گسترده در متون موجود مورد استفاده قرار گرفت، تخفیف تحریم است و جز در بیانیه طرف ایرانی هیچ کجا از جمله در متن بیانیه مشترک خبری از لغو (Lift) تحریم ها نیست بلکه برعکس، در موارد متعدد بر خلاف آن تصریح شده است.

بیانیه روز سیزدهم!


ایران هسته ای- مهدی محمدی طی یادداشتی در روزنامه وطن امروز به ارزیابی تفصیلی و انتقادی توافق لوزان پرداخته است.
 
متن کامل این یادداشت در ادامه می آید.
 
***
 
یکم- آیا خروجی مذاکرات لوزان فقط یک بیانیه مطبوعاتی بوده است؟

 
 توافق انجام شده در لوزان بدون شک یکی از مهم ترین اتفاقات –وشاید مهم ترین اتفاق- در تاریخ پرونده هسته ای ایران است. فراتر از همه عبارت پردازی ها و بازی های کلامی موجود، آنچه انجام شده یک توافق واقعی است؛ هم از این رو که متن بیانیه مشترک موگرینی- ظریف جزئیاتی از تعهدات دو طرف را ذکر می کند که بازگشت ناپذیر است ) و در مذاکرات درباره جزئیات فنی قادر به تغییر آن نخواهند بود (این جزئیات در متون اختصاصی منتشر شده از سوی امریکا و ایران کم و بیش تایید شده و بسط یافته و هم از این جهت که اساسا منطقی نیست بپذیریم 6 وزیر خارجه، حدود 10 روز به طور شبانه روزی بر روی موضوعی کار کرده اند که هیچ الزامی برای آینده مذاکرات ایجاد نمی کند. بر خلاف آنچه عموما گفته شده، آنچه در مذاکرات لوزان اهمیت دارد متن بیانیه پایانی نیست. بیانیه پایانی، خروجی یک سلسله بحث های بسیار جزئی و مفصل درباره چارچوب یک توافق جامع (برنامه جامع اقدام مشترک) یا به عبارت دیگر توافق سیاسی روی اصول راه حل هایی که باید در یک برنامه جامع اقدام مشترک بیاید بوده است. این بحث ها بیش از 95 درصد به نتیجه رسیده و در پیوست هایی راجع به 6 موضوع اراک، فردو، غنی سازی، بازرسی ها، تحقیق و توسعه و تحریم ها درج شده است. همانطور که دو طرف تصریح کرده اند، تا زمانی که ایران و 1+5 درباره این راه حل ها به توافق نرسیدند، بیانیه مطبوعاتی صادر نشد؛ آنچه هم که در بیانیه مطبوعاتی آمده، صورت بسیار خلاصه و نازلی از توافقات تفصلی است که میان دو طرف انجام شده است. توافق لوزان، به عنوان یک توافق بر سر کلیات و اصول راه حل ها، خود حاوی جزئیات فراوانی است اما از آنجا که این جزئیات هنوز به حدی کافی نیست که توافق قابل اجرا باشد، دو طرف باید تا ژوئن جزئیات فنی بیشتری –بر اساس همین چارچوب و اصول توافق شده نه بیرون از آن- به آنچه در لوزان توافق کرده اند بیفزایند تا متن اصلی توافق نهایی به دست آید، متنی که تصور  می  شود قابل امضا و اجرا خواهد بود. بنابراین، تیم مذاکره کننده به هیچ وجه نمی تواند از زیر بار این موضوع که در لوزان یک تعهد بین المللی مهم برای ایران ایجاد کرده، بگریزد. اگر به اسناد مراجعه کنیم، متن بیانیه مشترک ظریف- موگرینی می گوید در برجام (برنامه جامع اقدام مشترک)، مسائل کلیدی مطابق این راه حل ها، حل خواهد شد. این بدان معناست که برجام صورت بسط یافته توافق لوزان خواهد بود و تنها تفاوت آن با توافق لوزان این است که جزئیات بیشتری خواهد داشت و درباره 5 درصد مسائل اختلافی هم تعیین تکلیف خواهد کرد. بیانیه می گوید این موارد طبق بیانیه مشترک، مبانی مورد توافق برجام است.  جان کری هم در سخنرانی خود گفته است این یک تفاهم سیاسی با جزئیات است.[1] و در نهایت، چنان که بیانیه مشترک تصریح کرده، آنچه باقی مانده صرفا جزئیات فنی  است.
 
بر این اساس، می توان گفت در اینجا دو امر به شدت قابل انتقاد رخ داده است:
 
1- تیم مذاکره کننده، در لوزان مجموعه ای از تعهدات بین المللی برای ایران ایجاد کرده که الزام آور و بازگشت ناپذیر است در حالی که مجوز چنین کاری را نداشته است. آقا ظریف ادعا کرده و این ادعا در صدر بیانیه توجیهی تیم ایرانی هم تکرار شده که این متن الزام آور نیست. من آقای ظریف و تیم ایشان را دعوت به پاسخ به یک سوال ساده می کنم: آیا می توانید حین مذاکره درباره جزئیات تا ژوئن، مفاد آنچه را که در بیانیه مشترک لوزان آمده یا در بیانیه توجیهی خودتان نوشته اید،  پس بگیرید یا تغییر بدهید؟ به عنوان مثال، آیا در مذاکره درباره جزئیات، مثلا ممکن است حدود 5000 ماشین سانتریفیوژ ایران بدل به 10 هزار ماشین شود؟ اگر نمی توانید –که نمی توانید- یعنی بیانیه لوزان یک متن الزام آور بوده و این تعهدات تثبیت شده است.
 
2- فرآیند نگارش برجام، بدون تردید بدل به یک فرآیند دو مرحله ای شده است. یک مرحله از آن که توافق روی اصول راه حل ها به همراه مقدار زیادی جزئیات است در لوزان رخ داده و مرحله دیگر که توافق روی جزئیاتی است که توافق را قابل امضا و اجرا کند هنوز باقی مانده است. این دقیقا چیزی است که تیم مذاکره کننده از آن منع شده بود بویژه اگر توجه کنیم همانطور که مقام های امریکایی و فرانسوی از پنج شنبه شب تا حالا گفته اند بخشی از تعهدات طرف مقابل  درباره تحریم ها (عمدتا در زمینه زمان بندی ها) هنوز تعیین تکلیف نشده و به مذاکره درباره جزئیات موکول شده است. این امر بدون شک، یک خبط مذاکراتی عظیم است و منافع کشور را در معرض مخاطرات جدی قرار خواهد داد.
 
دوم- چرا جزئیات توافقات پنهان است؟
 
حقیقت این است که ما متن آنچه را که در لوزان توافق شده در اختیار نداریم. آنچه دراختیار ماست یک بیانیه مشترک است، دو متن توجیهی از سوی ایران و امریکا و سخنرانی های ظریف، کری و اوباما پس از توافق. واضح است که آنچه مذاکره و توافق شده بسیار بیش از آن چیزی است که منتشر شده است. ظاهرا در یکی دو روز آخر یکی از مجادلات اصلی دو طرف همین بوده که چه میزان از جزئیات توافق شده می تواند به متن بیانیه مطبوعاتی تزریق شود؟ مجموعه اطلاعات نشان دهنده این است که تیم ایرانی در این زمینه به شدت دچار عارضه «ترس از جزئیات» بوده است در حالی که امریکایی ها اصرار داشته اند حتی المقدور میزان بیشتری از جزئیات توافق شده منتشر شود؛ همان کاری که در «یادداشت رسانه ای» کاخ سفید انجام شده است. اما نکته جالب این است که مجموعه این متون –بر خلاف آنچه ظاهرا به نظر می رسد- تا حدود زیادی بر هم منطبق است و به همین دلیل می توان از دل آن صورتبندی و ساختمان اصلی یک توافق را استخراج و آن را بازسازی کرد. این کاری است که در کمال احتیاط در این نوشته انجام خواهد شد. من تلاش خواهم کرد با کنار هم گذاشتن تکه های پازل، یک تصور کلی از توافق به دست بیاورم و به ارزیابی آن بپردازم. به طور کاملا طبیعی، چنین روشی از تحلیل، حدی از عدم قطعیت را با خود همراه خواهد داشت بویژه اینکه شک نداریم روایت طرف امریکایی از توافق سومندانه است، ولی اگر به برآیند همه متون موجود توجه کنیم می توان تصویری کم و بیش قابل اطمینان از توافق لوزان به دست آورد یا در یک هدفگذاری فروتنانه تر، حداقل می توان فهمید امریکایی ها چه در سر دارند و نوبت به اجرا که برسد چه خواهند کرد. من در این نوشته، به دلیل همه محدودیت های موجود، درباره همه مسائل کلیدی سخن نخواهم گفت، بلکه صرفا چند موضوع مهم یعنی غنی سازی، تحریم ها، تحقیق و توسعه، بازرسی ها،و فردو را بررسی خواهم کرد. پرسش بنیادین، پرسش از توازن است به این معنی که ببینیم ایران چه داده و چه گرفته و آیا آنچه گرفته با آنچه واگذار کرده، هم وزن است؟
 
سوم- غنی سازی
 
اجازه بدهید از مسئله غنی سازی به عنوان اصلی ترین موضوع مورد مناقشه شروع کنیم. سرجمع متون به ما می گوید:
 
    به مدت 10 سال فقط 5060 ماشین در ایران غنی سازی می کند
    کل ماشین ها به مدت 10 سال 6104 عدد خواهد بود.
    1044 ماشین در فردو خواهد بود.
    به مدت 15 سال ذخیره مواد 3/5 درصد در ایران 300 کیلو خواهد ماند.
    به مدت 15 سال ایران تاسیسات اورانیوم جدید نمی سازد.
    ماشین های فعلی ایران فقط می تواند جایگزینی  ماشین های خراب شده شود.
 
بر اساس خطوط قرمز ترسیم شده، درباره غنی سازی دو سوال مهم وجود دارد:
 
1- آیا این غنی سازی تامین کننده نیاز کشور در مقاطع مختلف خواهد بود؟
 
2- آیا پس از اتمام دوره توافق، محدودیت ها بر برنامه غنی سازی ایران برچیده شده و ایران حق غنی سازی صنعتی خواهد داشت؟
 
متاسفانه پاسخ هر دو سوال اکیدا منفی است. از آنجا که مبنای توافق لوزان، همچون توافق ژنو، افزایش زمان به حداقل یک سال بوده است[2]:
 
    این توافق اصلی ترین دارایی هسته ای را که مواد هسته ای به صورت گاز UF6 است به مدت 15 سال از ما می گیرد. متن وزارت خارجه امریکا می گوید در تمام این مدت مواد 3/5 درصد ایران باید زیر 300 کیلوگرم باشد. متن توجیهی تیم ایرانی نیز تصریح می کند موجودی فعلی مواد هسته ای ایران یا تبدیل به سوخت می شود و یا صادر؛ و این بدان معناست که ایران به مدت حداقل 15 سال از در اختیار داشتن ذخیره مناسبی از مواد قابل غنی سازی مجدد محروم خواهد شد.[3]
    توافق در این باره که حدود 12000 ماشین اضافی ایران از تاسیسات خارج می شود یا نه ابهام دارد.
    ایران در این مدت اجازه ساخت ماشین جدید نخواهد داشت.
    از همه  مهم تر، در هیچ کجای متن طرف ایرانی به این موضوع اشاره نشده است که برنامه غنی سازی ایران در طول دوران توافق، چگونه رشد خواهد کرد و آیا اساسا رشدی وجود خواهد داشت یا نه؟ فراموش نکنید که نیاز ایران تا سال 2021، 190 هزار سو غنی سازی فقط برای تامین سوخت راکتور بوشهر است که در آن سال دیگر قراردادی برای تامین سوخت آن از سوی روسیه وجود نخواهد داشت. نکته بسیار نگران کننده این است که متن منتشر شده از سوی وزارت خارجه امریکا می گوید بعد از 10 سال هم ظرفیت غنی سازی ایران محدود خواهد بود و هیچ نشانی از اینکه نتیجه پذیرش این همه محدودیت، رسیدن به غنی سازی حتی پس از 10 سال باشد دیده نمی شود.  در متن منتشر شده از سوی امریکا گفته شده برنامه ایران پس از 10 سال هم به گونه ای خواهد بود که منجر به محدودیت‌های مشخص بر ظرفیت غنی‌سازی می‌شود . در جای دیگری از این متن آمده است که بعد از 10 سال هم برنامه غنی سازی بلند مدت ایران مشروط به توافق با 1+5 است:
 
 
جالب تر از همه اینها سخنان جان کری است که خیلی به صراحت می گوید اساسا برای این توافقنامه پایانی وجود ندارد و اینکه ایران توقع داشته باشد زمانی فرا برسد که محدودیت ها بر برنامه هسته ای ایران به طور کامل برچیده شود، کاملا بی معنی است. کری می گوید: «من می خواهم یک موضوع دیگر را هم کاملا صریح بیان کنم زیرا تعبیرها و تفسیرهای بسیار نادرستی درباره آن در طول این مذاکرات ارائه شده است. هیچ پایانی برای اعتبار توافقنامه ای که تلاش می کنیم تدوین و نهایی سازی کنیم وجود ندارد. هیچ پایانی برای این توافقنامه وجود ندارد. پارامترهای این توافقنامه در مراحل مختلف اعمال و اجرا خواهند شد.برخی از این پارامترها برای مدت ده سال اعمال خواهند شد. برخی دیگر برای مدت پانزده سال اعمال خواهند شد. برخی دیگر هم برای مدت بیست و پنج سال اعمال خواهند شد. اما پارامترهای خاص از جمله تدابیر شفاف سازی به شکل کاملا مشخص در زمان آینده هم اعمال خواهند شد. مدت اعتبار این تدابیر و پارامترها به هیچ وجه پایان نخواهد یافت و نکته مهم در این توافقنامه این است که جامعه جهانی این اطمینان را خواهد داشت که برنامه هسته ای ایران کاملا مسالمت آمیز است و در صورتی که بر اساس تدابیر و پارامترهای مشخص شده نباشد ما امکانات و تدابیری در اختیار داریم که با آن برخورد کنیم».[5]
 
معنی روشن این سخنان این است که از دید امریکا حداکثر ظرفیت غنی سازی مجاز برای ایران تا ابد، همین است که در این توافق گنجانده شده و در طرح ریزی امریکا برای آینده چیزی به نام غنی سازی صنعتی در ایران تعریف نشده و جایی ندارد. تیم مذاکره کننده می تواند بگوید این خلاف توافق است اما نمی تواند انکار کند که این موضع امریکاست و تجربه نشان داده امریکایی ها به موضع خودشان عمل می کنند نه آنچه ما تصور می کنیم یک توافق میان دو دشمن است. مهم نیست امریکا در متن برجام چه خواهد نوشت. مهم این است که کری به صراحت می گوید امریکا هرگز با برچیده شدن این محدودیت ها موافقت نخواهد کرد و از آنجا که این موضوعی اساسا مربوط به امریکاست، بهتر است این مسئله را جدی بگیریم!
 
چهارم- فردو
 
 موضوع بعدی که مناسب است به آن پرداخته شود، مسئله فردو است. آنچه تیم مذاکره کننده درباره فردو مامور به محقق کردن آن بود این بود که 1000 سو غنی سازی در فردو انجام شود. این یک خط قرمز صریح وبدون ابهام است. در آنچه ما از توافق لوزان می دانیم هیچ نشانی از این خط قرمز وجود ندارد.
 
در این توافق، تاسیسات فردو به گونه ای تغییر می کند که دیگر تاسیسات غنی سازی نباشد. این یعنی ایران فقط یک تاسیسات غنی سازی در نطنز خواهد داشت. این امر، علاوه بر اینکه به معنی از بین بردن پدافند غیر عامل نطنزو در معرض حمله نظامی قرار دادن آن است، صریحا خط قرمز ترسیمی برای تیم مذاکره کننده را هم نقض می کند. 
 
در بیانیه مشترک هم تصریح شده است که فردو از تاسیسات غنی سازی به چیز دیگری (یک تاسیاست تحقیقاتی فیزیک و هسته ای) تبدیل می شود . به این ترتیب در واقع موضع بارها اعلام شده امریکایی ها مبنی بر اینکه فردو باید هدف دیگری پیدا کند، کاملا محقق شده است. در بیانیه طرف ایرانی هم پذیرفته شده که فردو به چیز دیگری غیر از آنچه اکنون هست تبدیل می شود در این بیانیه ادعا شده 1000 ماشین در فردو باقی خواهد ماند و دو آبشار 174 تایی آن گردش خواهد کرد اما گفته نشده است که این آبشارها مواد هسته ای تولید خواهد کرد یا اساسا مواد هسته ای به آن تزریق خواهد شد.[6] فردو در توافق لوزان، و به تبع آن در برنامه جامع اقدام مشترک، یک تاسیسات غنی سازی نخواهد بود، اساسا در آن مواد شکافت پذیر وجود نخواهد داشت، حتی تحقیق و توسعه غنی سازی هم در آن انجام نخواهد شد. شما خود قضاوت کنید که این کجا و خط قرمز 1000 سو غنی سازی کجا؟ کجا؟ ممکن است تیم مذاکره کننده ادعا کند که موفق شده حداقل 1000 ماشین را در فردو نگهدارد و این در موقع لزوم به کار ایران خواهد آمد، اما این توجیه بسیار سبکی است چرا که بر اساس دیگر بخش های توافق اساسا، ایران مواد هسته ای در اختیار نخواهد داشت که بتواند با این ماشین ها کاری انجام بدهد!
 
پنجم- تحقیق و توسعه
 
موضوع بعدی که باید با دقت به آن رسیدگی شود مسئله تحقیق و توسعه هسته ای بویژه تحقیق و توسعه غنی سازی است. تیم مذاکره کننده موظف بوده است در توافق نهایی، یک برنامه تحقیق و توسعه فارغ از هرگونه محدودیت را تضمین کند. در واقع برای ایران، برنامه تحقیق و توسعه از بسیاری دیگر از جنبه های برنامه هسته ای مهم تر است چرا که تداوم بدون محدودیت برنامه تحقیق و توسعه منجر به رشد مهارت های غنی سازی ایران می شود و این به نوبه خود تضمین می کند در زمانی مفروض در آینده ایران خواهد توانست –اگر لازم دانست- با استفاده از ماشین های پیشرفته به سرعت یک جهش در ظرفیت غنی سازی خود ایجاد کند. دقیقا به همین دلیل، صهیونیست ها هم اصرار داشته اند که برنامه تحقیق و توسعه غنی سازی ایران در هرگونه توافق نهایی باید به شدت محدود شود. یوال اشتاینیتز وزیر امور راهبردی و مسئول پرونده ایران در کابینه رژیم اشغالگر قدس شریف، چند روز قبل به روشنی گفت که از دید وی مهم ترین امتیازی که باید از ایران گرفته شود محدود شدن برنامه تحقیق و توسعه است.
 
بسیار خوب، اکنون اجازه بدهید ببینیم در توافق لوزان، برنامه تحقیق و توسعه غنی سازی ایران به چه شکلی درآمده است.
 
متن منتشر شده از سوی امریکا درباره برنامه تحقیق و توسعه غنی سازی در ایران بر قید «محدودیت» تصریح دارد:
 
 
در واقع این اصلا عجیب هم نیست چرا که تیم ایرانی پذیرفته است که تحقیق و توسعه به عنوان یکی از پارامترهای اصلی محاسبه زمان برک اوت در نظر گرفته شود  به همین دلیل کاملا روشن است که برای افزایش زمان گریز، باید برنامه تحقیق و توسعه هم محدود شود. 
 
در بیانیه مشترک هم گفته شده است که سطح و زمان بندی تحقیق و توسعه، به صورت دو طرفه توافق می شود: «تحقیق و توسعه غنی سازی در ایران بر روی ماشین های سانتریفیوژ بر اساس یک جدول زمانی و سطح توافق شده به صوت دو طرفه، انجام خواهد شد». (معنی اینکه باید یک جدول زمانی و سطح توافق شده در این باره وجود داشته باشد، این است که اولا تا زمانی که آن جدول تدوین شود و ثانیا درون خود آن جدول، این برنامه مقید به محدودیت هایی خواهد شد.
 
جالب است که حتی بیانیه طرف ایرانی هم می پذیرد که آغاز و تکمیل فرایند تحقیق و توسعه سانتریفیوژهایIR-4، IR-5 ،IR-6و IR-در طول دوره زمانی 10 ساله  است. و این تلویحا یعنی در لحظه نخست آغاز اجرای برجام محدودیت هایی بر برنامه تحقیق و توسعه ایران تحمیل خواهد شد، و همچنین طول در این مدت نیز، این برنامه دورانی از محدودیت را تجربه خواهد کرد که نمی دانیم زمان آن چقدر خواهد بود. همانطور که پیش از توافق حدس زده می شد، مجموعه متون موجود هم دلالت دارد که برنامه تحقیق و توسعه ایران در توافق لوزان مشروط به شروطی از جمله احراز پای بندی ایران به تعهداتش شده، ضمن اینکه گره خوردن تحقیق و توسعه به Break out امکان اعمال بدون محدودیت آن را قطعا از بین می برد.
 
ششم- بازرسی ها و دسترسی های آژانس
 
 ششمین موضوع، مسئله بسیار حیاتی بازرسی ها و دسترسی های آژانس بین المللی انرژی اتمی در طول زمان اجرای برنامه جامع اقدام مشترک است. درست است که ایران به دلیل مطمئن بودن از ماهیت برنامه هسته ای خود، اساسا با مفهوم بازرسی و حتی توسعه آن مشکلی ندارد اما آنچه در توافق لوزان آمده در واقع یک برنامه بازرسی از برنامه هسته ای ایران نیست، بلکه یک برنامه جاسوسی تمام عیار است که بدون شک خسارات حفاظتی و امنیتی بی سابقه ای را به ایران وارد خواهد کرد بویژه اگر فرض را بر این بگذاریم که اینها که روبروی ما ایستاده اند دشمن هستند.
 
در توافق لوزان، به آژانس دسترسی  های جدیدی به زنجیره تامین () ایران از حیث مواد و تجهیزات داده شده است. این بسیار مهم است. این دسترسی به سرویس های اطلاعاتی غربی امکان می دهد که تمامی زنجیره تامین مواد، تجهیزات و قطعات هسته ای ایران را بشناسند و در صورت لزوم علیه آنها اقدام کنند.
 
مسئله بعدی این است که توافق لوزان می گوید آژانس (بخوانید سرویس های اطلاعاتی غربی) می تواند صرفا به بهانه وجود یک تاسیسات مشکوک  یا ادعای وجود یک تاسیسات پنهان، به هر نقطه کشور دسترسی داشته باشد:
 
در متن منتشر شده از سوی امریکا آمده است –جالب است که متن طرف ایرانی در این باره کاملا ساکت است- : «ایران ملزم خواهد بود به آژانس دسترسی‌های لازم برای تحقیق درباره تأسیسات مشکوک این کشور یا تحقیق درباره ادعاهای وجود تأسیسات غنی‌سازی پنهان، تأسیسات تبدیل (اورانیوم)، تأسیسات تولید سانتریفیوژ یا تأسیسات تولید کیک زرد در هر نقطه از آن کشور فراهم کند».‎
 
 
آیا این معنایی جز آن دارد که غرب می تواند هر مکانی را که به لحاظ اطلاعاتی نیاز به دیدن آن دارد یک تاسیسات مشکوک اعلام کندو خواستار بازدید از آن شود؟!
 
تازه این هم باز پایان بازی نیست. چیز بدتری هم وجود دارد. در توافق لوزان –آنگونه که از مجموعه متون می توان فهمید- ایران پذیرفته است که یک رژیم بازرسی ویژه حتی فراتر از پروتکل الحاقی برای آن مصوب شود و برقرار بماند!
 
متن منتشر شده از سوی امریکا می گوید به مدت 15 سال ایران رژیم بازرسی اضافی ( خواهد داشت. در همین جا تصریح شده، این رژیم بازرسی پیشرفته 15 ساله، چیزی فراتر از پروتکل الحاقی است.
 
بیانیه مشترک هم تصریح دارد علاوه بر پروتکل، آژانس از دسترسی های بیشتری  برخوردار خواهد بود.[7] اوباما هم در سخنرانی خود می گوید بازرسی های ایران طوری است که در هیچ کشور دیگری نمونه ندارد: «با این توافق ایران با بازرسی هایی روبرو خواهد شد که از همه کشورهای دیگر جهان بیشتر است».[8] و این به صراحت بدین معناست که رژیم بازرسی های ایران حتی از پروتکل هم فراتر است چرا که هم اکنون پروتکل الحاقی در برخی کشورها در حال اجراست.
 
جالب است که تیم ایرانی در این مورد، حتی الزامات قوانین داخلی کشور را هم رعایت نکرده است. مطابق قانون منع اقدامات داوطلبانه مصوب مجلس شورای اسلامی در سال 1385 انجام هرگونه اقدام داوطلبانه از سوی ایران ممنوع است ولی بیانیه طرف ایرانی می گوید پروتکل بدون تصویب در مجلس شروع به اجرا خواهد شد!
 
این متن در حوزه بازرسی ها هیچ نسبتی با حقوق و تعهدات ایران طبق ان پی تی ندارد. اساسا این متن طوری نوشته شده انگار ایران عضو ان پی تی نیست و هرگز نبوده است و این یعنی ایران یک استثنای کامل از معاهده است. پذیرش این مدل از بازرسی، خود به این معناست که تیم ایرانی متهم بودن یا حداقل در معرض اتهام قرار داشتن برنامه هسته ای ایران را تا زمانی نامشخص در آینده دور قبول دارد و به غرب حق می دهد که با این برنامه به عنوان یک برنامه مشروع و عادی رفتار نکند. وقتی ما خود درباره خویش چنین می اندیشیم، از دشمن چه انتظاری داریم؟
 
هفتم- پی ام دی
 
موضوع بعدی که باید در اینجا به آن پرداخت این است که توافق لوزان تا چه حد توانسته برنامه های دفاعی غیر هسته ای ایران را از گزند دست اندازی غرب مصون نگه دارد؟ به عبارت دیگر سوال این است که مذاکره کنندگان در لوزان تا چه میزان به خط قرمز عدم ورود به برنامه های نظامی متعارف ایران پای بند بوده اند؟
 
غرب، از همان روز نخست بحران هسته ای، تلاش کرده است نگرانی های ادعایی درباره برنامه هسته ای را بهانه و ابزاری برای ورود، دست اندازی، کسب اطلاعات و اگر توانست محدود سازی و خرابکاری در برنامه نظامی متعارف ایران قرار بدهد. دقیقا به همین دلیل، موضوعاتی مانند ساخته شد تا پلی میان برنامه هسته ای و برنامه دفاعی متعارف ایران ایجاد کند و بحران را از یکی به دیگری منتقل نماید.
 
حداقل وظیفه ای که یک توافق جامع هسته ای بر عهده دارد این است که راه این بهانه جویی ها و سند سازی ها را مسدود کند. در واقع، اگر قرار باشد ایران پس از موضوع تحریم ها و تحقیق و توسعه فقط یک مطالبه دیگر در حوزه هسته ای داشته باشد، به عقیده من آن مطالبه باید متوقف شدن فرآیند سندسازی و توطئه چینی علیه برنامه هسته ای ایران از سوی سرویس های اطلاعاتی غربی با توسل به بهانه هایی مانند باشد. باز ماندن ، به معنی باز ماندن همه آن مسیرهایی است که تاکنون توطئه ها و خرابکاری ها علیه برنامه هسته ای ایران از طریق آن انجام شده است. بدتر از این، باز ماندن موضوع راه را برای بهانه جویی های پی در پی آژانس –که در توافق نهایی خصوصا در زمینه تعلیق تحریم ها به عنوان یکی از داوران اصلی تعیین شده- باز می گذارد و هر لحظه به غربی ها این امکان را می یدهد که با سندسازی و طرح ادعاهای جدید، انجام همه تعهدات خود رامتوقف کنند. یک موضوع سیاسی است و فیصله آن هم باید در یک توافق سیاسی جست وجو شود اما این موضوعی است که نه تنها در توافق لوزان رخ نداده، بلکه در این توافق هم به مشروعیت داده شده، هم ایران پذیرفته است که در این زمینه به نگرانی های آژانس بپردازد و هم تعلیق تحریم ها بویژه تحریم های شورای امنیت به این موضوع مشروط شده است.
 
متن منتشر شده از سوی امریکا می گوید باز می ماند و ایران مجموعه‌ای مورد توافق از اقدامات را برای رفع نگرانی های آژانس در این باره انجام خواهد داد. چنانکه بالاتر گفتم  باز ماندن یعنی باز ماندن اصلی ترین عامل بهانه تراشی و توطئه علیه برنامه هسته ای ایران. با این همه امتیاز که ایران در موضوع هسته ای واگذار کرده حداقل این موضوع باید بسته می شد. این یعنی اساسا مسئله اصلی حل نشده است.  مطابق ادعای امریکا لغو قطعنامه های شورای امنیت مشروط به اقدام برای پرداختن به نگرانی های آژانس در این باره شده است. جالب است که حتی بیانیه مشترک هم به این موضوع تاکید دارد. در بیانیه مشترک گفته شده است دسترسی های فراپروتکلی آژانس از جمله برای رسیدگی به مسائل حال و گذشته است. هر کسی که با ادبیات کاری جاری میان ایران و آژانس اندکی آشنا باشد، می داند که مسئله ای جز در گذشته برنامه هسته ای ایران باقی نمانده است. اوباما هم در سخنرانی خود می گوید به رسیدگی خواهد شد:
 
در یک بیان کاملا خلاصه، باز ماندن و محور شدن آژانس در این مورد (بخوانید اسراییل) به معنای انتقال بحران از سازمان انرژی اتمی به وزارت دفاع و از بخش هسته ای به بخش نظامی متعارف است. مخصوصا اگر این موضوع کنار آن بخشی از متن منتشر شده از سوی امریکا قرار داده شود که می گوید آژانس به صرف نگرانی درباره وجود یک تاسیسات مشکوک می تواند به هر نقطه ای از کشور دسترسی پیدا کند.
 
همچنین در بخش دیگری از متن امریکا تاکید شده که یک قطعنامه شورای امنیت در حوزه های نظامی متعارف و موشکی محدودیت هایی بر ایران تحمیل خواهد کرد که این هم مشخصا به معنای مشروعیت یافتن فشار بر ایران در این حوزه است. پایین تر –حین بحث درباره تحریم ها- به این مسئله خواهیم پرداخت.
 
هشتم-تحریم ها
 
 آخرین و مهم ترین مسئله البته مسئله تحریم هاست. تیم ایرانی مدت هاست ادعا می کند هدف اصلی آن از مذاکرات برداشتن تحریم هاست. در واقع این عبارت همواره به گونه ای بیان شده است که گویی تیم هسته ای عقیده دارد آنچه در اصل موضوعیت دارد برداشتن تحریم هاست نه حفاظت از برنامه هسته ای ایران. حتی ادبیات آقای رییس جمهور در این مدت به گونه ای بوده است که گاهی تصور می شد ایشان ارائه هیچ حجمی از امتیازهای هسته ای را در ازای برداشته شدن تحریم ها «زیاد» نمی داند. دولت موضوع برداشته شدن تحریم ها را بدل به مسئله محوری در سیاست خارجی خود کرده و عملا در 18 ماه گذشته همه چیز را در کشور به این موضوع گره زده است. بنابراین، بسیار مهم است که ببینیم در ازای امتیازات کاملا حداکثری که در حوزه هسته ای داده شده، در حوزه تحریم چه چیز عاید ملت ایران شده است؟ برای مردم کوچه و بازار نیز، بی گمان هیچ سوالی از این مهم تر نیست. سوگمندانه باید گفت که توافق لوزان از این حیث بسیار نگران کننده است. اگر خط قرمز ترسیم شده برای تیم مذاکره کننده ایران این بوده باشد که باید همه تحریم ها به طور یکجا و یکپارچه بلافاصله پس از امضای توافق لغو شود، هیچ کس، با هیچ ذره بینی، قادر به یافتن این امر درون متونی که از توافق لوزان در اختیار داریم نخواهد بود. حداکثر چیزی که در این متون وجود دارد، یک سیستم مبهم، مشروط، به شدت غیر قابل اعتماد و به هم ریخته از تسکین تحریم هاست که هیچ ضمانتی هم برای تحقق عملی آن وجود ندارد.
 
اجازه بدهید ببینیم چه اتفاقی افتاده است؟
 
1- واژه ای که به طور گسترده در متون موجود مورد استفاده قرار گرفت، تخفیف  تحریم است و جز در بیانیه طرف ایرانی هیچ کجا از جمله در متن بیانیه مشترک خبری از لغو (Lift) تحریم ها نیست بلکه برعکس، در موارد متعدد بر خلاف آن تصریح شده است.
 
2- متن منتشر شده از سوی امریکا را درباره تحریم ها بسیار باید جدی گرفت چرا که این امریکاست که باید تحریم ها را بردارد و امریکا هم در این مورد، قاعدتا مطابق تفسیر خویش عمل خواهد کرد نه بر اساس خوش بینی های دوستان وزارت خارجه و دولت. در متن منتشر شده از سوی امریکا تصریح شده است که تخفیف تحریمی مشروط به این است که آژانس پای بندی ایران به تعهداتش را راستی آزمایی کند.  این یعنی آژانس در هر مرحله می تواند جلوی این امر را بگیرد و همچنین، معنای مهم تر آن این است که چیزی به نام تعلیق هم زمان وجود نخواهد داشت و هرگونه تسکین تحریم پس از عمل ایران به تعهداتش رخ خواهد داد. در بیاورد.
 
متن امریکا می گوید پس از اینکه ایران همه اقدامات کلیدی را که باید انجام بدهد انجام داد (به تایید آژانس)، اروپا و امریکا تحریم های صرفا هسته ای را تعلیق می کنند. می بینیم که تعلیق تحریم بعد از از تایید اقدام ایران از سوی آژانس خواهد بود. این متن تصریح می کند معماری تحریم‌های مرتبط با هسته‌ای ایالات متحده در بخش اعظم دوره توافق همچنین لغو قطعنامه های شورای امنیت مشروط شده به اقدام ایران در پرداختن به همه نگرانی های کلیدی از جمله . این یعنی هیچ لغو فوری در این حوزه رخ نخواهد داد. در حالی که بیانیه ایران هیچ اشاره ای به این شروط نمی کند. کری در سخنرانی خود صریحا می گوید این امر یک زمان بندی خواهد داشت که هنوز توافق نشده است: «ما هنوز جزییات فنیِ بسیاری داریم که هر دو طرف باید روی آن کار کنیم و حتی موضوعات دیگری وجود دارد که ما اذعان داریم که باید هنوز حل و فصل شود. به عنوان مثال، (یکی از این موضوعات) مدت زمان محدودیت های تسلیحاتی و موشک های بالیستیک سازمان ملل علیه ایران است».[9] سوال این است که در حالی که موضوعی به این مهمی، یعنی زمان بندی برداشته شدن قطعنامه های شورای امنیت، هنوز حل نشده، چرا طرف ایرانی د رحوزه هسته ای این همه تعهدات حیرت انگیز را پذیرفته است؟!
 
مطابق متن منتشر شده از سوی امریکا، قطعنامه ای که برنامه جامع مشترک اقدام را تایید می کند، هم زمان،  محدودیت های مهم  در حوزه های موشکی، نظامی و بازرسی بر ایران اعمال می کند. این در واقع بدان معناست که این قطعنامه این قطعنامه تحریم های اشاعه و تسلیحاتی را دوباره اعمال کرده و تنها خاصیت آن این است که تعهدات ایران در برجام را الزامی می کند! و مهم تر، می تواند به این بهانه ها دوباره اعمال تحریم کند:
 

 
جالب است که از حیث عبارات هیچ اتفاق نظری میان متون موجود در زمینه اتفاقی که دقیقا برای تحریم ها خواهد افتاد وجود ندارد. این نکته بسیار مهمی است. مجموعه این متون- چنانکه بالاتر گفتم- در مواردی که مربوط به تعهدات ایران است تقریبا بالای 95 درصد همدیگر را تایید می کنند اما وقتی نوبت به برداشته شدن تحریم ها می رسد، اختلاف های حیرت انگیزی میان روایت طرف ایرانی و طرف غربی وجود دارد. در بیانیه می گوید تحریم های اتحادیه خاتمه می یابد  اما تحریم های امریکا هم زمان  با پای بندی راستی آزمایی شده ایران به تعهدات کلیدی اش متوقف می شود در حالی که بیانیه ایران می گوید این تحریم ها لغو خواهد شد.
 
همچنین بیانیه ایران می گوید همه تحریم های اقتصادی یکپارچه فورا لغو خواهند شد در حالی که نه در بیانیه و نه در متن امریکا مطلقا چنین چیزی وجود ندارد.
 
اوباما هم از واژه تسکین استفاده می کند: «در ازای این اقدامات ایران، جامعه بین المللی توافق کرده است که شماری از تحریم های مشخص ایران را تخفیف بدهد».[10]
 
جان کری هم همین واژه را به کار برده است. وی می گوید: « ما و شرکای بین المللی خود به طور مرحله ای تحریم هایی که اقتصاد ایران را تحت تاثیر قرار داد تسکین خواهیم داد و اگر ما در هر نقطه ای متوجه شویم تحریم ها به سرعت باز خواهد گشت».[11]
 
اما همه اینها در مقابل چیزی که در اینجا می خواهم بر آن تاکید کنم، بی اهمیت است. کری در سخنانی که بلافاصله پس از اعلام توافق داشته نکته بسیار مهم تری را هم مورد تاکید قرار می دهد و آن این است که می گوید بین 6 ماه تا یک سال طول خواهد کشید تا پای بندی ایران به تعهداتش روشن شود و تازه پس از آن است که غرب اجرای تعهداتش در زمینه تحریم را آغاز خواهد کرد: «حدود شش ماه تا یک سال زمان می برد که ایران به گام ها و اقداماتی که در زمینه هسته ای باید صورت دهد پایبندی خود را نشان دهد تا پس از آن وارد مراحل توافق شویم. این اقدامات باید نخست انجام شود. همزمان توافق موقت که معروف به طرح مشترک اقدام همچنان به طور کامل اجرا خواهد شد».[12]
 
او در ادامه مقصود خود را روشن تر توضیح می دهد و می گوید ایران ابتدا باید زمان گریز هسته ای خود را به یک سال برساند و بعد تعلیق تحریم ها با تحریم های اقتصادی آغاز خواهد شد که این امر می تواند 4 ماه تا یک سال انجام شود. جملات وی چنین است: «درباره تحریم ها نیز باید بگویم همانطور که گفتم لغو تحریم ها مرحله ای خواهد بود، مجموعه ای از ملزومات وجود دارد که به عنوان مثال یکی از آنها برچیده شدن شماری از سانتریفوژهاو تاسیسات زیرساخت مربوط به سانتریفوژها است. ایران مسئولیت دارد که زمان فرار هسته ای خود را به یک سال برساند و می تواند این مسئله را سریعتر نیز انجام دهد و من تصور می کنم که این اقدام را سریعتر انجام دهد. با این حال فکر می کنم این مسئله به میزان کاری بستگی دارد که ایرانیها باید انجام دهند و این مسئله می تواند ظرف چهار ماه تا یک سال انجام شود. من نمی توانم به طور دقیق اعلام کنم چه زمانی. با این حال زمانی که این اقدامات صورت گرفت و آژانس بین المللی انرژی اتمی نیز آن را تایید و اعلام کرد ایران مسئولیت های هسته ای خود را اجرا کرده است ما می توانیم در این باره قضاوت کنیم که چه زمانی مراحل تسکین تحریم ها آغاز شود. ما به طور صریح اعلام کرده ایم این مسئله با تعلیق تحریم های اقتصادی و مالی در آن برهه زمانی آغاز خواهد شد. بنابراین این مسئله بخشی از ماهیت هر گونه مذاکرات است که در ازای محدودیت هایی که ایران به اجرا می گذارد، در واقع از همان ابزاری که برای آوردن ایران به میز مذاکره استفاده کردیم و زمانی که به هدف خود دست پیدا کردیم لغو تحریم ها آغاز خواهد شد و این زمانبندی هنوز مورد مذاکره قرار نگرفته است اما تحریم های مالی و اقتصادی و بانکداری تحریم هایی هستند که رییس جمهور متعهد شده است پس از پایان مرحله نخست آنها لغو کند و ما در مرحله بعد وارد اجرای این مرحله خواهیم شد».[13] این عبارت حیاتی است. مقصود کری به روشنی این است که امریکا تحریم های اقتصادی را زمانی تسکین خواهد داد که زمان گریز هسته ای ایران به یک سال رسیده باشد و این دیگر به ایران بستگی دارد که با چه سرعتی این کار را بکند؟! این ظاهرا همان زمانی است که طرف ایرانی در بیانیه توجیهی خود آن را در عبارتی که متاسفانه باید گفت به شدت غیر صادقانه است، «زمان آماده سازی» نامیده است!
 
درباره قطعنامه های شورای امنیت هم کری در پایان تاکید می کند اساسا امریکا در توافق چارچوب، درباره تحریم های شورای امنیت تعهدی نداده است: «در حال حاضر تعهد این است که تحریم های اقتصادی و مالی در ازای اقدامات ایران لغو شود. فرای آن درباره تحریم های موشک های بالستیک باید بگویم این مسئله همچنان برای مذاکره باقی است».[14]
 
متاسفانه باید گفت این یک وضعیت کاملا فاجعه بار درباره تحریم هاست. تعهدات طرف مقابل در این باره مطلقا شفاف نیست، هیچ لغوی وجود نخواهد داشت، همه چیز مشروط به انجام تعهدات کلیدی از سوی ایران و تایید آن از سوی آژانس است، آژانس می تواند در هر بار گزارش دهی نوبه ای خود درباره میزان پای بندی ایران به تعهداتش، موضوع تعلیق تحریم ها را با تنش شدید مواجه کند و موضوع نحوه لغو تحریم های شورای امنیت –نه قطعنامه های شورای امنیت- به عنوان اصلی ترین مسئله هم هنوز محل اختلاف است، ضمن اینکه می دانیم قطعا فوری نخواهد بود (چرا که که کری می گوید در این باره زمان بندی محل اختلاف است.)
 
نهم- خاتمه
 
من ترجیح می دهم این متن را بدون جمع بندی به پایان ببرم. در نوشته هایی دیگر، به جای شیوه تحلیلی که در اینجا از آن بهره برده شده –که اساسا نوعی تحلیلی متنی است- بر جنبه های راهبردی تر موضوع تمرکز خواهم کرد. سرجمع، توافق لوزان، در بهترین حالت نگران کننده و در بدترین حالت فاجعه بار است. جز در موضوع اراک، این توافق در هیچ موضوع دیگر، حتی به طور تلویحی به خطوط قرمزی که تیم مذاکره کننده خود برای خود ترسیم کرده بود پای بند نیست و با هیچ فرمولی نمی توان از حیث معادله داده- ستانده آن را یک توافق متوازن دانست. به رغم همه زحماتی که بی شک تیم مذاکره کننده هسته ای کشیده در اینجا نشانی از یک پیروزی بزرگ دیده نمی شود در حالی که امریکا به اعتراف کری و اوباما آنچنان در موضع ضعف قرار داشته و دارد که بتوان در مقابله با آن یک پیروزی بزرگ به دست آورد. هنوز هم دیر نشده است. اگر چشم ها شسته و نقطه های دید عوض شود، می توان امریکایی را که به اعتراف خودش هیچ گزینه جایگزینی برای توافق ندارد به زانو درآورد اما این نمی تواند بر اساس متونی همچون توافق لوزان یا ژنو استوار شود. پایه و اساسی دیگر و مدلی متفاوت باید جست وجو کرد.

 

اشتراک گذاری
نظرات کاربران
هفته نامه الکترونیکی
هفته‌نامه الکترونیکی سراج۲۴ - شماره ۲۴۴
اخرین اخبار
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••