اوقات شرعی تهران
اذان صبح ۰۴:۳۰:۳۰
اذان ظهر ۱۲:۱۰:۱۷
اذان مغرب ۱۸:۴۱:۰۵
طلوع آفتاب ۰۵:۵۶:۱۳
غروب آفتاب ۱۸:۲۲:۵۵
نیمه شب ۲۳:۲۷:۱۳
قیمت سکه و ارز
۱۳۹۲/۱۲/۲۱ - ۱۴:۵۹
هم زمان با ایام فاطمیه اول؛

اشعاری به مناسبت ایام شهادت حضرت فاطمه (س)

اشعار جدید شاعر جوان اهل بیت سعید پاشازاده که به مناسبت ایام شهادت حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) سروده شده است .

اشعاری به مناسبت ایام شهادت حضرت فاطمه (س)

به گزارش « سراج24»، اشعار جدید شاعر جوان اهل بیت سعید پاشازاده که به مناسبت ایام شهادت حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) سروده شده است .

لطف کرده است...

زهرا به ما قدم به قدم لطف کرده است

نه هر قدم که دم همه دم لطف کرده است

هو هوی ذوالفقار هم از هوی فاطمه است

یعنی که دم به تیغ دو دم لطف کرده است

ما بچه های ناخلفی بوده ایم که

مادر به ما هزار رقم لطف کرده است

سوگند می خوریم به پهلوی فاطمه

زهرا به ما بدون قسم لطف کرده است

با سفره داری پسر ارشدش به ما

نه اشتباه شد به کرم لطف کرده است

شب های جمعه ناله ی شش گوشه می رسد

بانوی بی حرم به حرم لطف کرده است

عباس اگر به عرصه ی محشر گره گشاست

زهرا به آن دو دست قلم لطف کرده است

ضرب غلاف و ضربه ی در ضری دست کفر

دنیا مگر به فاطمه کم لطف کرده است...

************************

سال فاطمه...

اشک ارث زلال فاطمه است

هر چه دریاست مال فاطمه است

آفریده خدا فقط او را

پس جهان در خیال فاطمه است

از ازل داغدار زهراییم

تا ابد سال سال فاطمه است

سال نو با لباس های سیاه

دور هر سبزه شال فاطمه است

در دفاع از ولایت مولا

احسن الحال حال فاطمه است

در و دیوار و دود جزئی از

سفره ی هفت دال فاطمه است

نه فقط فاطمه کمال علی

که علی هم کمال فاطمه است

خوش به حال علی است با زهرا

با علی خوش به حال فاطمه است

آنچه گفتند چهارده معصوم

همه در اصل قال فاطمه است

نوکری کار خانواده ی ما

سروری کار آل فاطمه است

بازویی که شکست در کوچه

تا به معراج بال فاطمه است

زده بر سینه سنگ مولا را

میخ شاهد مثال فاطمه است

با تبر می زند به ریشه ی دین

آن که قصدش نهال فاطمه است...

**********************

تمام شد...

مانند شمع قصه اش از سر تمام شد

کوتاه مثل سوره ی کوثر تمام شد


سیلی وزید در وسط کوچه باد شد

تا هیجده ورق زد و دفتر تمام شد


از سوختن نه در اثر ضربه شمع من

در پشت چارچوب همین در تمام شد


گفتم یکی نبود و چهل مرد آمدند

قصه نگفته قصه ی مادر تمام شد


بابا کشید پارچه را روی مادرم

آهی کشید و گفت که دیگر تمام شد


پلکی زد و رسید سرِ ظهرِ واقعه

این بار قصه واقعا از سر تمام شد


زینب به فکر روز دهم بود بیشتر

وقتی وداع مادر و دختر تمام شد


وقتی که "یا بنی" به گوش حرم رسید

آرام گفت کار برادر تمام شد


تازه شروع شد غم زینب به کربلا


آن لحظه که بریدن حنجر تمام شد

اشتراک گذاری
نظرات کاربران
هفته نامه الکترونیکی
هفته‌نامه الکترونیکی سراج۲۴ - شماره ۲۴۴
اخرین اخبار
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••