به گزارش «سراج24»، «تعزیه» به معنای متعارف نمایشی است که در آن واقعه کربلا به دست افرادی که هر یک نقشی از شخصیتهای اصلی را بر دوش دارند، نشان داده میشود. این نمایش نوعی نمایش مذهبی و سنتی ایرانی-شیعی و بیشتر دربارهٔ کشتهشدن امام حسین (ع) و مصائب اهل بیت است.
در این رابطه و در خصوص کمرنگ شدن اهمیت تعزیه در کشورمان محمدحسین ناصربخت پژوهشگر و مدرس تئاتر و نمایشهای آئینی سنتی یادداشتی را به رشته تحریر درآورده و به صورت اختصاصی در اختیار فارس جهت انتشار قرار داده است که در ادامه آن را می خوانیم:
«تعزیه» (شبیه خوانی) نمایشی آیینی، روایی، منظوم و موسیقایی است که از دل عزاداریهای ایرانیان شیعه مذهب برامام حسین (ع) پدید آمد و حول محور واقعه عاشورا شکل گرفت. این نمایش تاثیرگذار که مشهورترین پدیده نمایشی ایران زمین و سراسر جهان اسلام است پس از شکلگیری در اواخر دوران صفویه با حمایتهای مردمی گسترش خود را آغاز نمود، در دوران زندیه اولین بار با گزارش کارستن نیبور مستشرق آلمانی تبار، از برگزاری آن در جزیره خارک دردوران حکومت «کریم خان زند» به جهانیان معرفی شد و پس از رشدی چشمگیر در دوران سلطنت ناصرالدین شاه قاجار با حمایت حکومت مرکزی در تکیه دولت به اوج تکامل خویش رسید. «تعزیه» در این دوران به چنان جایگاهی دست یافت که پژوهشگری چون الکساندر خوچکو با مشاهده جلوههای هنری و ارتباط تنگاتنگ آن با مخاطبان و تنوع مجالس ضمن تجلیل، نوید تولد درامی ملی و پاسخگوی نیازهای معاصر ازدل آن را نیز داد اما این نمایش مردمی و مذهبی پس از دوران مشروطه و با استیلای تفکر تجدد طلبانه و سنتگریز و به ویژه با آغاز دوران حکومت پهلوی که در پی مدرنیسمی فرمایشی بود دچار محرومیتها و ممنوعیتهایی شد که نه تنها به سدی در مقابل این روند تکاملی بدل شدند بلکه زمینههای تبعید آن به روستاها و مناطق دور افتاده و درنتیجه نزول کیفی و ازدست رفتن بسیاری از تجارب به دست آمده توسط شبیهخوانان را فراهم آوردند.
گروههای مومن تعریهخوان در دوران نزول با همه تلاشی که در معرکه جدال توام با تعقیب و گریز با مامورین حکومتی برای اجرای تعزیه کردند تنها توانستند بخش اندکی ازآن پانصد مجلس مستقل شبیه خوانی را که در مناسبتهای مذهبی بر صحنه میرفتند را حفظ کنند که آن را نیز با دلهره اجرا میکردند و درنتیجه پس از مدتی از تعزیههای مجلل دوران اوج چیزی جز مجالس دست و پا شکستهای که با اندک گروههای کوله بار بر دوش و آواره و یا خیل مومنان علاقهمند اما غیر حرفهای اجرا میشدند باقی نمانده بود.
«تعزیه» به دوران نزول خود وارد شد دورانی که دیگر هیچ تعزیه خوانی میل آن را نداشت که مهارتهایش را طبق آیین و سنت هنرهای سنتی به فرزندانش بیاموزد پس اجراکنندگان اندک شدند، تجربههای اجرایی به ویژه در مورد مجالس غریب با مرگ پیشکسوتان از دست رفت، تنظیم موسیقایی بسیاری از مجالس از یادها رفت، بسیاری از تکایا تخریب شدند یا چهره عوض کردند و از سوی دیگر با هجوم هنرها و رسانههای جدید و جذابی چون تئاتر، سینما و تلویزیون همان اندک باقی مانده نیز گاه تحت تاثیر ایشان واقع شد و حتی برخی از پیشکسوتها نیز برای همرنگ شدن با جماعت مستفرنگ و پاسخگویی به خواستهای بانیان و حامیان ناآشنا با سنت «تعزیه» کمرهمت به تخریب آن بستند.
تعزیه در یونسکو ثبت جهانی شده است اما آنچه آن را تهدید میکند در همین جاست. وقت آن است که سازمان میراث فرهنگی با همکاری سایر نهادهای ذی ربط آستین همت بالا زنند و این میراث معنوی ایرانیان را با تشکیل بنیاد تعزیه، پژوهشگاه تعزیه، تکایای دائمی اجرای گروههای نمونه ملی تعزیه در مناطق تعزیه خیز و به ویژه در پایتخت و مدرسه عالی شبیهخوانی از وضعی که گرفتار آن است رهایی بخشد. امروز دیگر تلاشهای پراکنده و فردی راهگشا نیست.