به گزارش «سراج24»، مقام معظم رهبری در بخشی ازخاطرات خود در سالهای آغازین دفاع مقدس اینگونه نقل می کنند:
به هر حال، لباس پوشیدم و تفنگ هم خودم داشتم. البته حالا یادم نیست تفنگ خودم را برده بودم یا نه.
همین تفنگی که این جا توی فیلم دیدید روی دوش من است، کلاشینکف خودم است. یعنی شخصی است و ارتباطی به دستگاه دولتی ندارد. کسی یک وقت به من هدیه کرده بود. کلاشینکف مخصوصی است که برخلاف کلاشینکفهای دیگر، یک خشاب پنجاه تایی دارد.
غرض؛ حالا یادم نیست کلاشینکف خودم همراه بود، یا آن جا، گرفتم . همان شب اول رفتیم به عملیات. شاید دو، سه ساعت طول کشید و این در حالی بود که من جنگیدن بلد نبودم.
فقط بلد بودم تیراندازی کنم. عملیات جنگی اصلا بلد نبودم. غرض؛ این، یک کار ما بود که در اهواز بود و عبارت بود از تشکیل گروههایی که به اصطلاح آن روزها، برای شکار تانک میرفتند.
تانکهای دشمن تا « دوبههردان» آمده بودند و حدوده هفده، هیجده یا پانزده، شانزده کیلومتر تا اهواز فاصله داشتند و خمپارههایشان تا اهواز میآمد. خمپاره ۱۲۰ یا کمتر از ۱۲۰ هم تا اهواز میآمد.
به هر حال، این تربیت و آموزشهای جنگ را مرحوم چمران درست کرد. جاهایی را معین کرد برای تمرین. خود ایشان، انصافاً به کارهای چریکی وارد بود.
در قضایای قبل از انقلاب، در فلسطین و مصر تمرین دیده بود. به خلاف ما که هیچ سابقه نداشتیم. ایشان سابقه نظامی حسابی داشت و از لحاظ جسمانی هم، از من قویتر و کار کشتهتر و زبدهتر بود.
لذا، وقتی صحبت شد که « کی فرمانده این عملیات باشد؟» بی تردید، همه نظر دادیم که مرحوم چمران ، فرمانده این تشکیلات شود. ما هم جزو ابواب جمع آن تشکیلات شدیم. نوع دوم کار ، کارهای مربوط به بیرون اهواز بود.
از جمله، پشتیبانی خرمشهر و آبادان و بعد، عملیات شکستن حصر آبادان بود که از « محمدیه» نزدیک « دارخوین» شروع شد. همین آقای « رحیم صفوی» سردار صفوی امروزمان که ان شاء الله خدا این جوانان را برای این انقلاب حفظ کند، جزو اولین کسانی بود که عملیات شکستن حصر را از چندین ماه قبل شروع کرده بودند که بعد به عملیات « ثامنالائمه» منجر شد