به گزارش سراج24؛ کتاب ضیافت به صرف گلوله کتاب نوشته مجید قیصری که به تازگی به بازار نشر رسیده، در حقیقت از دو داستان بلند تشکیل شده است.
پسرک جوانی علی رغم نارضایتی خانواده اش راهی جبهه شده و شرح حوادث می دهد. ضیافت به صرف گلوله: به دست افراد مختلف دعوت نامه هایی رسیده برای مهمانی در ۴ آبان هر چند میزبان با یک گلوله به خودش شلیک کرده است و سرنخ همه چیز در جنگ است.
ماجرای این کتاب از یک سری کارتهای دعوت بینام و نشانی شروع میشود که به دست چند نفر میرسد. آنها به جایی مهمان میشوند که نمیدانند منزل کیست و چرا به این بزم دعوت شدهاند. عجیب اینکه وقتی میرسند، با لکههای خون مواجه میشوند.
از همین جا ماجرای اصلی این کتاب که پیرامون خاطرات آن شخصیتها و شخصی به نام بهزاد فرحان است، آغاز میشود.
سرگرد بهزاد فرحان، در زمان حمله عراق به ایران، بدون اجازه از سازمان مربوطه خویش، برای مبارزه به خرمشهر رفته، اسیر دشمن می شود. پس از پایان جنگ نیز پنهانی به ایران باز می گردد. پس از بازگشت، با ارسال دعوتنامه ای به همکاران زمان وقوع جنگ، آنها را به منزل خود دعوت می کند.
قبل از ساعت گردهمایی، مورد اصابت گلوله ای از ناحیه سر قرار گرفته، بستری می شود. پس از رسیدن مهمانان و برادرش معلوم می شود که او قصد داشته است وقایع اوایل جنگ را که منجر به سقوط خرمشهر شد، برملا سازد، زیرا هنگام سقوط خرمشهر وی بارها قصد استفاده از مهمات موجود در منطقه را داشته ولی به دستور مقامات رده های بالاتر از این کار ممانعت شده است.
بخشی از کتاب (فصل دوم ص ۱۱): صدای زنگ که بلند می شود سرهنگ گردن می کشد. پرده را با نوک انگشت می زند کنار تا حیاط بهتر به دید بیاید. مردی بارانی پوش، چتر به دست، سیگار به لب، مستقیم رو به ایوان می آید. یکی دو دقیقه دیگر می رسد به اتاق. یعنی کیست؟ راه رفتنش به آدم هایی نمی آید که وارد مکان های غریب شده باشند. دوباره گردن می کشد. مرد دیگر رسیده روی پله های ایوان. وقتی زیر نور لامپ سقف ایوان قرار می گیرد سرهنگ پیشانی بلند، ابر وهای پرپشت مرد را می بیند.
پیش خودش می گوید : بالاخره آمد. خودش است صاحب خانه. با صاحب عکس مو نمی زند. بازی شروع نشده تمام شده است. نفس راحتی می کشد. انگار که از کابوسی وحشتناک بیدار شده باشد. می گوید تمام شد و می افتد روی مبل . برای لحظه ای...
حتی در غیاب وی، در زمان اسارت، کمیته ای از فرماندهان (افراد که آن شب به مهمانی دعوت شده اند) درجه و مقامش را به سبب تمرد از دستورات فرماندهی از او گرفته اند. در پایان بیگناهی او ثابت شده و راز سوء قصد به او برملا می شود.
مجید قیصری نویسندۀ این کتاب از سال ها پیش آثار متعددی را در حوزه ناگفتههای جنگ ایران و عراق نوشته است که یکی از آنها ضیافت به صرف گلوله است. گرچه زمان این اثر در دوران پس از جنگ است اما شخصیتهای آن طی یک حادثه مجبور به یادآوری خاطرات جنگ ایران و عراق میشوند.
مخاطب وقتی دیالوگهای این شخصیتها را میخواند، به یاد دردها و خاطرات جنگ میافتد؛ فارغ از هیچ تقدسگرایی یا سطحی دیدن آن روزگار. او با حواشی واقعی جنگ مواجه میشود. با آدمهایی که پرونده مبارزاتشان سالهاست بسته مانده و همین مهمانی و آن چند قطره خون، مجال بازگشایی آن را فراهم کرده است.
در بخشی از این اثر که یادآور سختیهای رایج دوران جنگ ایران و عراق است، آمده: دست آخر گفتند بروید سردخانه. شاید جنازهاش آنجا باشد. آن وقتها این چیز معمول بود. یعنی معمول شده بود. اگر نمیجنگیدیم دنبال هم میگشتیم. برادر دنبال پدر. شوهر دنبال زن. سرگردانی دیگر گفتن ندارد.
کتاب ضیافت به صرف گلوله نوشته مجید قیصری، در ۹۶ صفحه با قیمت ۲۶ هزار تومان با شمارگان ۵۰۰ نسخه توسط انتشارات کتاب کوچه منتشر شده است.