به گزارش سراج24، انتشار خبر رحلت امام خمینی در 14 خرداد 1368 نه تنها مردم ایران را غرق در ماتم کرد، بلکه انعکاس جهانی این خبر غمناک، باعث اندوه مردم آزاده جهان نیز شد.
سید مرتضی میرحیدری که از سال 1366 با تصمیم وزارت امور خارجه به عنوان سرپرست سفارت جمهوری اسلامی ایران در نیجریه منصوب شد، خاطرات جالبی از واکنش مردم این کشور به رحلت امام خمینی و انتخاب حضرت امام خامنهای به عنوان رهبر معظم انقلاب اسلامی در خرداد 1368 دارد.
آنچه در ادامه میخوانید بخشی از خاطرات میرحیدری از آن روزهاست که در کتاب «تاریخ شفاهی سیاست خارجه ایران» درج شده است.
انعکاس اندیشه امام در میان مردم ستمکشدیده آفریقا
مرتضی میرحیدری در رابطه با اثرگذاری اندیشههای امام در سطح جهانی میگوید: آقا جمله قشنگی میفرمایند که «امام خمینی یک حقیقت همیشه زنده است» واقعیت عجیبی است. کسی میتواند امام را با گوشت و پوست و خونش لمس کند که ایشان را در خارج از کشور و در صحنه مردم مستضعفِ تحتِ ستم ببیند.
درست است سفارت ما بعد از انقلاب اسلامی در آنجا حضور داشت و در آنجا سفیر هم داشتیم، ولی مردم خودشان پیام امام را فهمیدند و با ایشان ارتباط برقرار کردند.
همیشه بر این اعتقاد بودم که ما به دلیل محدودیتهایی که در آن سالهای ابتدایی داشتیم نمیتوانستیم نقش چندانی در آنجا ایفا کنیم؛ اما مردم همیشه در شناخت امام از ما جلوتر بودند. چرا؟ چون حرکت ایشان انسانساز بود و حرکتی بود که بستر فهم مستضعفین را در مقابل مستکبرین فراهم کرد. این نقطه آغاز این حرکت بود و در آفریقا جایی که سالهای سال تحت ستم استعمار پیر فرانسه و بخشی هم پرتغال بود، لذا این پیام در آنجا بسیار خوب فهمیده شد.
واکنش مردم نیجریه به رحلت امام خمینی
میرحیدری در نیجریه در بخش دیگری از خاطراتش، درباره واکنش مردم لاگوس – پایتخت نیجریه – به انتشار خبر رحلت امام خمینی میگوید: در سال 1368 وقتی امام به رحمت خدا رفت، ما واقعا برای برگزاری این مراسم در آنجا مشکل داشتیم. مشکل این بود که امکان کنترل هجوم مردم به سفارت را نداشتیم. آنها مردمی بودند که ما هیچ تلاشی برای جمعآوری و استقبال از آنها در سفارت انجام نداده بودیم، بلکه خودشان مشتاقانه آمده بودند.
آن زمان از بهترین لحظات عمر من است. یک وجه آن بسیار بد است که ما امام را از دست دادیم و وجه مقابل آن و چیزی که برای خود ما هم قابل پیشبینی نبود همین حضور مردم بود. اینکه میگویم قابل پیشبینی نبود به این معنی نیست که ما مطلقاً ارتباط و رفت و آمدی با مردم نداشتیم. موضوع اصلاً این نبود. بلکه این بود که ما آن برداشت را نداشتیم که قرار است چنین وضعیتی اتفاق بیفتد.
سیل جمعیت برای امضای دفاتر یادبود و اعلام نگرانیشان از درگذشت امام به محل سفارت هجوم آورده بودند. اگر به شما بگویم در شب هفت امام ما جمعیتی بالغ بر سه هزار نفر را در سفارت شام دادیم، سخنی به گزاف نگفتهام. شاید تاسف خودم بر این باشد که ما آن روز تجهیزات فیلمبرداری و امکانات پیشرفتهای در اختیار نداشتیم تا فیلمی از آن روزها بگیریم و امروز آن را پخش کنیم تا مردم ببینند که در ده هزار کیلومتر فاصلهی مسلمانها و غیر مسلمانها ـ بر غیر مسلمانها تأکید میکنمـ چه حضوری داشتند و چه همدردیای میکردند و چه نگرانیای از خود نشان میدادند.
وقتی راجع به جمهوری اسلامی صحبت میکنید، به نظر من آن استقبال و بدرقه از امام طبیعی است، اما زمانی که دربارهی یک کشور خارجی صحبت میکنیم آن استقبال غیرمعمول بود. آن استقبال به خاطر شخصیت امام و کار ارزندهای بود که ایشان انجام داده بودند. فقط هم این جمله میتواند آن ارزش را روشن کند که «امام خمینی یک حقیقت همیشه زنده است» یا «این انقلاب در هیچ جای جهان بدون نام امام خمینی شناختهشده نیست».
اشکهای سفیر چین در سوگ امام خمینی (ره)
میرحیدری ادامه میدهد: در اینجا باید یک خاطره جالب بگویم. این خاطره را مردم ما نمیدانند. البته نوشتم و به دفتر نشر آثار امام (ره) دادم. مطلع نیستم که آن را منتشر کردهاند یا خیر. سفیر چین و کاردار لیبی وقتی آمده بودند تا این دفتر یادبود را امضاء کنند گریه میکردند. لیبی در همه جا کاردار و دیپلماسی خاص خود را دارد. رئیس و نماینده آنها گریه کردند. از کاردار لیبی میتوان این انتظار را داشت، ولی از سفیر چین چنین انتظاری نمیرفت. سفیر چین سرش را روی شانه من گذاشته بود و طوری گریه میکرد که کت من خیس شده بود.
عموماً وقتی در مجامع دیپلماسی ظاهر میشوید، دیپلماتها معمولاً جایی حضور مییابند که مردم معمولی کمتر در آنجا حضور پیدا میکنند. آنها برای خود دیسیپلین خاصی قائلند، اما این امکان برای ما فراهم نشد که بتوانیم صف دیپلمات و مردم عادی را برای امضای دفتر از هم جدا کنیم.
بسیاری از سفرا ضمن اینکه آن موقع به سفیر ما تسلیت میگفتند، چون من مدت پیشتری از سفیر در آنجا بودم به من تبریک میگفتند! که آقای کاردار معلوم است انقلاب شما در اینجا نفوذ دارد. این امر باعث تعجب همگان شده بود.
بزرگداشت امام خمینی از سوی دانشآموزان مسیحی
میرحیدری میگوید: اینکه به شما میگویم امکان کنترل وجود نداشت واقعاً همینطور بود. با وجودی که مسئول امنیت و برقراری نظم در سفارت من بودم، با تمام وجودم اذعان دارم واقعاً امکان کنترل وجود نداشت. خاطره جالبی برایتان میگویم: همینطور که در محوطه سفارت ایستاده بودم و در حد توانم کنترل میکردم تا اتفاقی نیفتد، دیدم دو دختر و دو پسر دارند وارد میشوند. دم درِ سفارت از آنها به خاطر نداشتن روسری جلوگیری میکردند. دم در روسری داشتیم و به آنها دادیم. آنها هم سرشان کردند و آمدند. گفتم: «بفرمایید. چه کار دارید؟» گفتند: «ما نماینده هزار دانشآموز پیشاهنگ هستیم. آمدیم دفتر رهبر انقلاب شما را که فوت کرده است امضا کنیم.» کنجکاویام باعث شد بپرسم که شما مسلمانید؟ آنها گفتند نه ما مسیحی هستیم. حتی یکی از آنها گفت من بیمذهب هستم، ولی این مرد بهقدری بزرگ است که ما باید حضور مییافتیم.
در لحظات اولیه، آن موقع مثل حالا سیستمهای صوتی و تصویری و اینترنت و امثالهم به این پیشرفتگی نبود. حداقل اگر بود بنده در اختیار نداشتم. بیشتر اخبارمان انحصار به اخبار خارجیها بود. قاعدتاً ما بهعنوان مسئولان رسمی کشور حق نداشتیم و نداریم بدون اینکه کسی از مرکز حکومت به ما دستور بدهد به اخبار منتشرشده از جانب خود استناد کنیم. وقتی آنها گفتند این اتفاق (رحلت امام خمینی) افتاده است برای ما غیرقابل قبول بود، ولی لحظاتی نگذشت که یکی از افراد نیجریهای وارد سفارت شد و با چشمان اشکآلود گفت ما به شما تسلیت میگوییم. آن موقع صبح خیلی زود بود و با توجه به اختلاف ساعت که ساعت هشت در ایران اعلام شد، او 6:30 یک ربع به هفت وارد سفارت شد و گفت ما به شما تسلیت میگوییم چون این اتفاق افتاده است و من اعلام میکنم هر نوع کمکی که بخواهید به شما میکنیم.
آقای جفری امیناُف تعبیر بسیار زیبایی درباره امام خمینی دارد. او در سال 1984 کتابی نوشت. او میگوید: «انقلابها وقتی پیروز میشوند که رهبر آنها معلم باشد و این کسی نیست جز آیتالله خمینی». او از افراد خوب، سرشناس و معتبر بود که به آنجا آمد. دیپلماتهای دیگری هم آمدند که ضرورتی ندارد اسمشان را ببریم. البته 24، 25 سال از آن روز گذشته است، ولی به نظر من ضرورتی به اسم بردن نیست. اینها جزو بهترین خاطرات من در نیجریه است. اما خاطره از دست دادن امام خمینی و تلخی آن را در نظر داشته باشیم که بدان اعتقاد داریم و دارم، اما اینکه این حادثه اتفاق افتاد جای بحث دارد.
حدود یک سال بعد از رحلت امام خمینی آنجا بودم... با انتخاب آقا بهعنوان رهبر معظم انقلاب اسلامی بدون هیچ تلاشی از جانب سفارت، خود به خود این قضیه همچنان که جاری و ساری بود ادامه یافت و بعدها هم که از بعضی از دوستانم که در وزارت خارجه میدیدم یا بعضی از بچههای نیجریه که میآمدند و سراغم را میگرفتند، میشنیدم هنوز همان عشق و علاقه وجود دارد.
رمز پیروزی امام این بود که حرف را از عمقِ جانش میزد. آنها که تشنه بودند با عمق جانشان میفهمیدند. رمز موفقیت و اعتبار آقا هم همین است که حرفی را که میزند از عمق جانش و با اعتقاد و باور میزند. باور دارد که اسلام میتواند حاکمیت داشته باشد. باور دارد که مستضعفین باید بر سرنوشتشان حاکم شوند. باور دارد که بساط دروغ و استکبار باید جمع شود. آنها هم این را با عمق جانشان میفهمند.
«این انقلاب در هیچ کجای دنیا بدون نام امام خمینی شناختهشده نیست»؛ این فرمایش حضرت امام خامنهای است. ادامه آن در کره شمالی، بلگراد و صربستان که من بودم واقعاً اینطور است که انقلاب بدون نام «خامنهای» شناختهشده نیست. این نوعی ارتباط روحی و فکری است. ارتباط قشنگی است. اهل فن بهتر درک میکنند. ارتباط دیکتهشده و دستوری نیست.