به گزارش سراج24؛ دوران شیرین نامزدی روحانی در انتخابات ریاست جمهوری دیگر تمام شده است. روحانی به محبت غربیها دل خوش کرد و درست در زمانی که باید برای رونق صنعت کشور تلاش میکرد، با انداختن معضلات موجود به گردن دولت قبلی، بازه زمانی طلایی برای فعالیت و تلاش را از دست داد. اما امروز فصل برداشت ثمرهی دولت او فرا رسیده است. روحانی اشتباه کرد و همهی انرژی و توانش را صرف مذاکره با غرب کرد و حال دیگر دستاوردی برای ارائه ندارد.
تمام هدف روحانی تعامل با غرب بود و بنا داشت پس از روی خوش غرب به ایران و رفع تحریمها، با فروش نفت اقتصاد ایران را شکوفا کند. پر واضح است که در اقتصاد نفتی دیگر نیازی به تولید علم و گسترش صنعت وجود ندارد. کافی بود نفت بفروشیم تا مانند کشورهای حوزهی خلیج فارس غرق در نعمت شویم. همین دیدگاه بود که موجب شد امروز تولید داخلی نابود شود. تحریمها افزایش یافت و داوطلبانه میزان فروش نفت را نیز به همان میزانی رساندیم که غربیها خواسته بودند. واردات کالا نیز به سبب اجرای داوطلبانهی FATF با مشکل روبرو شد. چرخ تولید داخل از حرکت باز ایستاد؛ فروش نفت کم شد و راههای واردات نیز بسته شد. این خلاصهای بود از آنچه دولت تدبیر و امید در این 6 سال گذشته برسر مردم ایران آورد.
این روزها نیز از گوشه و کنار خبر میرسد که محبوبیت او به زیر 10 درصد رسیده است. حامیان اصلی او یک به یک در حال فرار هستند و قصد ندارند در کشتی در حال غرق شدن دولت تدبیر و امید بمانند. خود روحانی نیز دریافته که غربیها او را رها و با وی مانند معتادی رفتار میکنند که به جنس آنها محتاج شده و به این وسیله میتوانند او را کنترل و هرخواستهای داشته باشند به وی تحمیل کنند.
غربیها مانند رفقای نابابی هستند که ابتدا وعدهی حال خوب پس از مصرف مواد را میدهند و بعد از اینکه فرد را آلوده کردند تا آنجایی که میتوانند شیرهی جانش را میکشند. در نهایت نابودی در انتظار فرد سادهلوحی است که به به یک مواد فروش به دید یک دوست مورد اعتماد نگاه میکند.
شواهد امر پیداست که دولت تدبیر و امید دچار فرو پاشی تئوریک شده است و صرفا درحال گذران زمان برای به پایان رسیدن دوران ریاست جمهوری است. او و حامیانش نگرانند چرا که اگر روحانی حداقل دولت را به پایان نرساند، کار آنها نیز به پایان رسیده است و مردم دیگر تا مدتها به آنها اعتماد نخواهند کرد.
از طرفی دیگر اصلاحطلبان به عنوان حامی اصلی روحانی، توانی برای پذیرش ریسک ماندن در کنار روحانی را ندارند و در صورت شکست او، همین اندک سرمایهی سیاسی که دارند را نیز به بادفنا خواهند داد.
روحانی تنها مانده و دیگر در بین عموم مردم هواداری ندارد. ماندهاند بخشی از قشر مرفه جامعه که آنها نیز پس از دریافت پیام وضع بد اقتصاد کشور، از او روی خواهند گرداند. در این شرایط تنها یک راه نجات برای او باقی مانده است و آن هم اعتماد به نیروهای داخلی و انقلابی است.
این انتخاب برای روحانی به معنای عقب گرد از تمام شعارهایی است که در دوران قبل از انتخابات میداد. روحانی یا باید قبول شکست کند و به عنوان یک مدیر بیتدبیر از صحنهی سیاسی کشور کنار برود یا ضمن قبول شکست، راه جبران را در پیش بگیرد.
او باید با شجاعت شکست را پذیرفته و به آغوش جریان مردم و انقلاب بازگردد. البته نه از آن جنس انقلابیهای نیاوران و جماران نشین که حقوق نجومی میگیرند! بلکه انقلابیهایی که در سختترین شرایط پای ملت ماندهاند و با کمترین امکانات بهترین نتیجههای علمی و صنعتی را بدست آوردهاند. او راهی جز بازگشت به گفتمان رهبری و انقلاب ندارد و برای نجات کشور از این اوضاع، حتی به قیمت اعتراف به شکست خود؛ باید این امر خطیر را به جان بخرد.
جریان انقلابی نیز همواره ثابت کرده است با آغوش باز پذیرای افرادی است که از امید و اعتماد به غرب پشیمان شدهاند. پس آقای روحانی حال که برای بار دوم در مذاکره با امریکا شکست خوردهاید بهتر است کمی در صدق نیت مشاوران و به ظاهرا دوستانتان شک کنید و کمی هم به سخن مخالفان دوستی با امریکا توجه کنید. یقینا مردم کسی که اشتباهات گذشتهی خود را جبران کند؛ خواهند بخشید.
انتهای پیام/