سراج24، سی و هفتین جشنوارهی فیلم فجر نیز به رسم هرسال در سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی آغاز بهکارکرد. جشنوارهای که قرار بود عامل تقویت تولیدات ارزشی و فاخر در داخل کشور و صادرکنندهی تفکرات انقلاب اسلامی ایران به سایر کشورهای خارجی باشد. البته جشنوارهی فیلم فجر طی سالهای گذشته این هدف خود را فراموش کرده و صرفا نام این جشنواره ثابت باقیمانده. ظاهرا متولیان فیلم فجر در یک سنت جدید قصد دارند این مراسم را در هرسال به بزرگداشت یکی از شخصیتهای سینما تبدیل کنند. چنان که جشنوارهی سال گذشته به بزرگداشت خسرو شکیبایی تبدیل شد.
سینما و فوتبال چه ربطی به رضاخان دارند!؟
رضاخان معتقد بود برای پیشرفت کشور ابتدا باید ظاهر ما شبیه غربیها شود! مردها کلاه غربی بر سرشان بگذارند و بانوان حجاب از سر بردارند. به عبارت دیگر عمده توجه رضاخان به مسائل ظاهری بود و بیشتر به تغییر پوشش روی سر و بدن تاکید داشت تا تغییر نوع تفکر مردم. همین تفکر را میتوان در مدل توسعهی فوتبال و سینمای کشور نیز مشاهده کنیم. مدعیان داشتن فوتبال حرفهای معتقدند ابتدا باید نوع و ارقام قرار داد بازیکنان و مربیان فوتبال هم تراز قراردادهای جهانی باشد تا خارجیها رغبت داشته باشند با تیمهای ایرانی قرارداد ببندند. از این طریق تجربیات جهانی به لیگ داخلی تزریق میشود و تیم ملی موفق میشود. با همین استدلال بستن قراردادهای میلیاردی در لیگ برتر کشور رایج شد و مربیان و بازیکنان خارجی در این تیمها حاضر شدند. ولی ظاهرا این روش و کارساز نبوده و کارنامهی تیم ملی ایران در بازیهای جهانی و کیفیت پایین در لیگ داخلی موید این مدعاست.
در عرصهی سینما نیز وضع بهتر از این نیست. همزمان با پایان دههی هفتاد و پایان سینمای دفاع مقدس، ژانر سینمای دختر و پسری در سینمای ایران آغاز بهکار کرد. این گونه از سینما دنباله رو فیلم فارسیهای دوران طاغوت بود که خود فیلم فارسی نیز برگرفته از سینمای هند یعنی بالیوود است. در اواخر دههی 80 بود که سینمای ایران با بحران مخاطب روبرو شد. این مشکل ناشی از وجود فیلمهای سطحی و گیشهای بود که برای مخاطبان تکراری شده بود. کیفیت فیلمهای تولیدی به قدری پایین بود که مخاطبان تمایلی برای حضور در سینماها نداشتند. بسیاری از سینماها ورشکست و این صنعت در آستانه نابودی قرار گرفت. در آن برهه نیز همین مدل رضاخانی برای بهبود اوضاع سینمای ایران مورد استفاده قرار گرفت. حامیان این شیوه بر این باور بودند که برای پیشرفت سطح کیفی سینما باید مانند کشورهای خارجی و بویژه امریکا، فرهنگ سلبریتی پروری را در کشور بسط و گسترش دهیم. تنها جشنوارهی سینمایی کشور را به یک فستیوال فصلی تبدیل کنیم تا سلبریتیها و سوپراستارهای سینمای ایران محلی برای نمایش خود داشته باشند. سنت فرش قرمز یا همان ردکارپت داشته باشیم و بازیگران را با لیموزین وارد کاخ جشنواره کنیم!
در نتیجهی این تغییرات تنها رویداد سینمایی کشور که روزی قرار بود صادرکننده فرهنگ انقلاب و اسلام باشد، تبدیل شد به یک فستیوال شترگاو پلنگ نما که بویی از اسلام و انقلاب نبرده است. مراسم افتتاحیهی فیلم فجر را با تلاوت آیاتی چند از کلام الله مجید آغاز میکنند و در برنامهی بعدی، یک خوانندهی زن برنامه اجرا میکند!
شاید از دید مدیران فرهنگی کشور وجود چنین تناقضات و رفتارهای تمسخر آمیزی مهم نباشد و هدف اصلی رشد و پیشرفت سینمای کشور باشد اما متاسفانه تنها هدفی که در این دگردیسی فرهنگی رخ نداده، همان رشد سطح کیفی سینمای ایران است.
بطور کلی افرادی که به دنبال تامین منافع خود هستند زمینههای پول ساز مانند فوتبال و سینما را در انحصار خود گرفتهاند. به تازگی نیز اخباری مبنی بر وقوع پول شوییهای گسترده در سینما و شبکه سینمای خانگی منتشر شده است. پولهای کثیف اختلاس شده از صندوق فرهنگیان که رقمی در حدود 12 هزار میلیارد تومان اعلام شده است، به دست برخی تهیه کنندگان رسیده است تا این افراد با ساخت فیلمهای هزینه بر، این پولها را به پول تمیز تبدیل کنند. به عبارت دیگر سینمای امروز تبدیل به یک ماشین پولشویی شیک و هنری شده است. پر واضح است که از این سینما نمیتوان انتظار فیلمهای فاخر و تاثیر گذار را داشت همچنان که از این فوتبال نمیتوان انتظار موفقیت و قهرمانی را داشت.
بازیکن فوتبال و بازیگر سینما، مهرههای یک بازی هستند. تنها نکته قابل اهمیت برای این مهرههای بازی این است که همواره در میان میدان باشند و ضمن تاثیرگذاری، دیده شوند. مدیران عرصهی فرهنگی و ورزشی کشور عنان خود را به دست این مهرهها دادهاند و به جای آنکه برای این مهرهها نقشهی راه تعیین کنند، گوش به فرمان بازیگران سلبریتی و بازیکنان نجومی بگیر شدهاند. مدل پیشرفت رضاخان به طور ویژه در این دو عرصه به وضوح قابل مشاهده است. حواشی و ظواهر جایگزین تخصص و هنر شده و مدیران نیز سواد مدیریت این عرصهها را ندارند.
انتهای پیام/