سراج24، محمدمهدی ادیبی/ اولین بار، زمانی که مجرد بودم، این کتاب را دیدم و برای روز مبادا (!) یک نسخهاش را تهیه کردم.
بیراه نیست اگر بگویم که این کتاب، مرا با واقعیتهای زندگیِ مشترک و دغدغههای آن آشنا کرد و بعد از ازدواج هم، الگوی خوبی برای نوشتنِ نامه به همسرم بود.
نامههایِ مشاهیر به عزیزانشان، همیشه مورد توجه بوده و عمومِ مردم علاقه دارند که از لایههای زیرین و حلقههای خصوصیترِ این افراد، با خبر شوند تا علاوه بر ارضای کنجکاویشان؛ بدانند و یاد بگیرند که چطور میتوان شبیهِ آن شخصِ بخصوص و با اتمسفرِ فکریِ او زیست کرد.
«چهل نامهی کوتاه به همسرم»؛ کتابی از همین جنس است که «نادر ابراهیمی» سالها پیش آن را نوشته، تا امروز به عنوان یکی از بهترین و معروفترین آثار او شناخته شود.
این کتاب که به همت نشر روزبهان منتشر شده؛ در حال حاضر به چاپ سیوهشتم رسیده و همچنان طرفدار و خریدار خود را دارد.
نامه نوشتنهای نادر ابراهیمی به همسرش؛ ماجرای جالبی دارد که شرحِ آن با قلم خودِ نادر ابراهیمی، خواندنیتر است:
«آن روزها که تازه تمرین خطاطی را شروع کرده بودم، حدود سالهای ۶۵-۶۳، به هنگام نوشتن، در تنهایی – در فضایی که بوی تلخ مُرکب ایرانی در آن میپیچید و صدای سنتی قلم نی، تسکین دهندهی خاطرم می شد که گَرد مَلالی چون غبار بسیار نرم بر کل آن نشسته بود – غالبا به یاد همسرم میافتادم – که او نیز همچون من و شاید نه همچون من اما به شکلی، گهگاه و بیش از گهگاه، دلگرفتگی، قلبش را خاکستری رنگ میکرد – و میکوشیدم که به جستجو در به امید رسیدن به ریشههای گیاه بالنده و سرسخت اندوه، و دانستن اینکه این رویندهی بیپروا از چه چیزها تغذیه میکند، و شناختن شرایط رشد و دوامش آن را نابود کنم بل زیر سلطه و در اختیار بگیرم. پس، یکی از خوبترین راههای رسیدن به این مقصود را در این دیدم که متن تمرینهای خطاطیام را تا آنجا که مقدور باشد اختصاص دهم به نامهی کوتاهی به همسرم...»
نمیدانم آن روزها و شبها که نادر ابراهیمی در حالِ نوشتنِ این نامهها و تمرین خطاطیاش بود، هیچ فکرش را میکرد که نامههایش تبدیل به کتابی شود که تا به این اندازه خواهان داشته باشد و راهگشا شود!
«چهل نامهی کوتاه به همسرم» اگرچه کتابی خاص و ویژه به نظر میرسد؛ امّا در واقع، زندگیِ خودمان است. کلمه به کلمهی حرفهای این کتاب، انگار حرفهایی است که در دل خودمان هم بود، اما نمیدانستیم که چگونه باید آن را بر زبان بیاوریم.
جملاتِ این کتاب؛ مفاهیمی از جنسِ احساس و عقل را همزمان به دوش میکشند و با لطافت خاصی در ذهن و قلب شما جای میگیرند. در اینجا، حتی کلمات ساده و واژه های عادیِ روزمره؛ مفهومی نو و خاص را به شما منتقل میکنند.
شاید بَد نباشد که باهم بخشی از متن این کتاب را مرور کنیم:
«عزیز من!
مدتیست میخواهم از تو خواهش کنم بپذیری که بعض شبهای مهتابی، علیرغم جمیع مشکلات و مشقات، قدری پیاده راه برویم - دوش به دوش هم -شبگردی، بیشک، بخشهای فرسودهی روح را نوسازی میکند و تن را برای تحمل دشواریها، پرتوان.
از این گذشته، به هنگام گزمهرفتنهای شبانه، ما فرصت حرف زدن دربارهی بسیاری چیزها را پیدا خواهیم کرد.
نترس بانوی من! هیچکس از ما نخواهد پرسید که با هم چه نسبتی داریم و چرا تنگاتنگ هم، در خلوت، زیر نور بدر، قدم میزنیم. هیچکس نخواهد پرسید؛ و تنها کسانی خواهند گفت: « این کارها برازندهی جوانان است» که روحشان پیر شده باشد؛ و چیزی غم انگیزتر از پیری روح وجود ندارد. از مرگ هم صد بار بدتر است.
راستی، طلب فروشگاه محله را تمام و کمال دادم. حالا میتوانی با خاطر آسوده از جلوی فروشگاه رد شوی. هیچ نگاهی دیگر نگاه سرزنش بار طلبکاری نخواهد بود. مطمئن باش!
ضمنا همه چیزهایی را هم که فهرست کرده بودی، تمام وکمال خریدم: برنج، آرد نخود چی، آرد سه صفر، ماکارونی، فلفل سیاه، زرد چوبه، آبغوره، نبات، برگ بو، صابون، مایع ظرفشویی، و دارچین (که چه عطر قدیمی دلانگیزی دارد)...
میبینی که چقدر خوب، من بیحافظه، نام تک تک چیزهایی را که خواسته بودی به خاطر سپردهام؟
خب...دیگر میتوانی قدری آسوده باشی، و شبی از همین شبها، پیشنهاد یک پیادهروی کوتاه را به ما بدهی. ما، با این که خیلی کار داریم، پیشنهاد شما را خواهیم پذیرفت.
عزیز من!
ما هرگز آنقدر بدهکار نخواهیم شد که نتوانیم از پس بدهیهایمان برآییم، و هرگز آنقدر پیر نخواهیم شد که نتوانیم دوباره متولد شویم.
ما از زمانه عقب نخواهیم ماند، زمانه را به دنبال خود خواهیم کشید.
فقط کافی ست که قدری دیگر هم از نفس نیفتیم...»
به راحتی میتوانم پیشبینی کنم که با مطالعهی این کتاب؛ تحت تأثیر قرار خواهید گرفت.
این کتابِ 138 صفحهای، به قدری دوستداشتنی و خوشخوان است که شما از آن سیر نخواهید شد. کافی است که شما کتاب را به دست بگیرید و شروع به خواندن آن کنید؛ آنوقت است که مطالعهی پشتسرهم و بیوقفهای را تجربه خواهید کرد که شما را از زمان و مکانی که در آن هستید، جدا میکند و در عالَم دیگری سِیر میدهد.
«چهل نامهی کوتاه به همسرم» از آن کتابهای "خاص" در زندگیتان خواهد بود که دوست دارید خواندنش را به دیگران هم توصیه کنید. من هم این کتاب را چند بار خواندهام و به شما توصیه میکنم:
«حتماً این کتاب را بخوانید...»
انتهای پیام/