اوقات شرعی تهران
اذان صبح ۰۳:۴۶:۳۳
اذان ظهر ۱۲:۰۳:۱۴
اذان مغرب ۱۹:۰۵:۱۴
طلوع آفتاب ۰۵:۱۸:۴۹
غروب آفتاب ۱۸:۴۶:۰۹
نیمه شب ۲۳:۱۶:۵۱
قیمت سکه و ارز
۱۳۹۵/۱۲/۱۰ - ۱۰:۴۷
حجه‌الاسلام حمید رجایی

سیمرغ طلایی برای کازابلانکای اصغر فرهادی!

فیلم «جدایی نادر از سیمین» لایق مطرح شدن و گفتگوی انتقادی طولانی هم نیست. هرگز و هرگز فیلمی نیست که بتوان گفت درخشش خاصی دارد. برای اسکار دادن به این فیلم، باید انبوهی از فیلم های پیشین را دور انداخت و ندید گرفت. اسکار دادن به این فیلم، نظر من را تغییر نمی دهد.

سیمرغ طلایی برای کازابلانکای اصغر فرهادی!

به گزارش سراج24،فیلم «فروشنده» ی آقای «اصغر فرهادی» را ندیده ام. تا فیلمی را دو یا سه بار نبینم درباره آن نمی گویم. در دوران دانشجویی و سال های تدریس و تولید در صدا و سیما (بیست و پنج سال) صدها فیلم سینمایی و مستند را دیدم. برخی از فیلم ها را تا دوازده بار...  فیلم دزدان دوچرخه (Ladri di biciclette)، کازابلانکاCasablanca) )  بر باد رفته (Gone With The Wind) اتوبوس (یدالله صمدی و با نویسندگی داریوش فرهنگ) بانوی زیبای من (My fair lady) و فیلم پیشین آقای اصغر فرهادی؛ جدایی نادر از سیمین  را یکی دو بار...

اینک دربارۀ «فروشنده» و فیلمی که اصلا آن را نپسندیدم (جدایی نادر از سیمین) نمی خواهم خیلی بگویم. بلکه دربارۀ فیلم با شکوه و دیدنی «کازانبلاکا» (ساخته آقای اصغر فرهادی و خانم ترانه علیدوست!) می خواهم سخن بگویم.

یک روز در کلاس درس با استاد گرامی ام جناب آقای «مسعود اوحدی» گفتگوی طولانی ای داشتم. من چیزی می گفتم و ایشان با متانت گوش می کردند و اجازه می دادند توضیح دهم. من رنجیده بودم که چرا نمی توانم مقصودم را بیان کنم. می گفتم «گاهی درام یک فیلم بیشتر بیرون فیلم، اتفاق می افتد و بخش بزرگ آن در ذهن مخاطب است» مثالی که آن روز برای جناب اوحدی زدم، این بود که تصویر اشیاء در آیینه های مقعر، در فواصل خاصی، بیرون آینه پدیدار می شود نه درون آن» به همین منوال باید گفت «گاه مفاهیم دراماتیک زیادی از یک فیلم (و هر کلام دیگر) در خود فیلم نیست، بلکه در ترکیب ذهن بیننده و فیلم شکل می گیرد» (مانند شوری نمک که در ترکیب با زبان و نمک ساخته می شود) اگر شما فلسفه و عرفان بدانید، تصویری که از فیلم «برباد رفته» در ذهن شما شکل می گیرد، خیلی عمیق تر خواهد بود و متوجه می شوید که عشق های لجوج بی سرانجام (عشق اسکارلت به اشلی ) چقدر عمر انسان ها را برباد می دهد و عشق های آسمانی (اشلی و ملانی) چقدر دوست داشتنی و ارتقاء بخش است. محی الدین عربی، مولوی، صدرا، علامه شاه آبادی و امام خمینی، شیخ انصاری همدانی و دیگر عارفان مسلمان، در این موضوع هفت آسمان مطلب دارند... اگر حقایقی که آنان گفته ­اند را بدانید فیلم «بر باد رفته» را خیلی عمیق تر می توانید بفهمید. گو اینکه اگر شما زبان شناسی و روان شناسی شخصیت بدانید و یا با مکتب تربیتی فیض کاشی، آشنا باشد، مطالب بسیار ژرف تری را از فیلم «بانوی زیبای من» متوجه می شوید (این فیلم از «تاثیر عمیق و دیالکتیک "سبک گفتار و شکل شخصیت" در تعامل با عشق» سخن می گوید)

گاه یک فیلم، مانند کودکی است که مفهوم سترگی را به حکیمی می زند و خود، بسیاری از مفاد خود آن را نمی داند، یا اگر می داند آن را در میدان اصلی بیان خود نمی گذارد... و گاه گفتن یک سخن در یک زمینه (context) یک درام طنین مند خاصی را تولید می کند... بگذریم بحثِ پیچیده و هرمنوتیک دراز دامنی است و نمی خواهم شما را خسته کنم.

فیلم «فروشنده»، بر زمینه ای برنده اسکار شد که یک درام خیلی بزرگ تر را پیرامون خود تولید کرد. این درام بزرگ تر را من «کازابلانکا» می نامم! و آن این بود که تقریبا همزمان با جشنواره، از آقای ترامپ رفتار اهانت آمیزی سر زده بود. او ورود اتباع چند کشور را به آمریکا دچار بحران کرد. اما نقطۀ عطف اول «کازابلانکا» اینجا است که مردمِ بسیاری بجز ملیت های ایرانی، عراقی، سودانی، سومالیایی، لیبیایی، سوری و یمنی، درآمریکا، رفتار ترامپ را تقبیح کردند. این یک اتفاقِ بسیار جالب و با شکوه است و نشان می دهد اهانت، تندروی و پرخاش در دنیای جدید، در میان ملت ها، بی مشتری شده است. سیاستمداران، راه خود را در پیش گرفته اند و بسیاری مردم، از آنان خسته و رسته شده اند.

نقطه عطف دوم، در کازابلانکای آقای فرهادی، این است که در هر حال آرزوی هر کارگردانی این است که آثار او دیده شود و کار او تشویق و تحسین شود. جشنواره ها، چنین کارکردی دارند. پیست رقابت را آماده می کنند و حس خوب برگزیده شدن و تحسین را می انگیزند و خستگی های متراکم را پاداش می دهند...

زیبایی نقطه عطف دوم این بود که آقای اصغر فرهادی میان دو مطلوب قرار گرفت. اول حضور در جشنواره اسکار، و دوم حرمت هویت میهنی و عشق به احترام به انسان ها و حل و فصل مسایل نه از طریق دیوارکشی و اهانت و خشونت (همین مفهوم را محسن مخملباف در فیلم «نوبت عاشقی» بیان کرده است، بگذریم که بعدها چه ها کرد و کدام راه را پیمود)

آقای فرهادی درست در نقطه عطف دوم، فیلمی با مضمون و تم پرطنین «فروشی نیست» فیلم کازابلانکا را تداعی کرد. او به آمریکا نرفت و گفت حتی اگر راه را هم بگشایند باز هم نمی رود... زیرا نمی خواهد به شیوه اهانت، بی تفاوت باشد و لو عشقی در این مسلخ قربانی شود... نه فقط نرفت بلکه در پیامش گفت چرا به اسکار نیامده است و در ان جشن طلایی حضور ندارد... اصلا سینما می خواهد ذهن ها و قلب ها را به هم گره بزند و گفتگوی صلح آمیز و مصلحانه  را عمیق و پویا کند. کار سینما «عیان کردن» ‏مفاهیمی است که بیان آن با خبررسانی و کتاب و علم دشوار است...‏

 من فیلم های آقای فرهادی را نمی پسندم و اصولا تولید فیلم با مضامین ناشاد، درباره ایران را اشتباه راهبردی می دانم. سیاهی ها را با مبالغه و جعل برای ما می سازند. درد و دل های خانوادگی را باید فقط هنگام ضرورت با جهانیان در میان گذاشت. باید با مخاطب جهانی دربارۀ زیبایی ها و داشته های خوب ایران و جهان اسلام سخن گفت و طوطی شکرشکن و هدهد بشارت را به جهان، گسیل داشت. ما سلیمان نیستیم، اما بلقیس های زیادی شیفته ایران زمین هستند. ما ایرانیان و ما مسلمانان داشته هایی داریم که جهانیان مشتاق دیدن آن هستند.

بجز این، من فیلم «جدایی نادر از سیمین» را از نظر تکنیک روایتی سیاه نما می دانم. بسیاری غیرحرفه ای ها، مفهوم سیاه نمایی را نمی دانند. گمان می کنند، بیان واقعیت تلخ، سیاه نمایی است. نه، سیاه نمایی، یک خَمِش در آیینه روایت کلامی یا تصویری است. گاهی با طول دادن چند ثانیه ای یک پلان یا اوج گرفتن یک واج و نُت در مولفه های بیان سینمایی، سیاه نمایی اتفاق می افتد. سیاه نمایی، دقیقا مانند این است که زنی با «عشوه و غَشوه، ماتمی را و لو یک ذره بیشتر از انچه لازم است نمایش دهد. سیاه نمایی یک کژکارد زبانی است و در فیلم «جدایی نادر و سیمین» آقای فرهادی از سر خیرخواهی یا غفلت یا هر چه، این کار را کرده است. من به همه داوری ها احترام می گذارم اما، معنا ندارد که دیدگاه های خودم را کنار بگذارم. فیلم «جدایی نادر از سیمین» اصلا لایق مطرح شدن و گفتگوی انتقادی طولانی هم نیست. هرگز و هرگز  فیلمی نیست که بتوان گفت درخشش خاصی دارد. برای اسکار دادن به این فیلم، باید انبوهی از فیلم های پیشین را دور انداخت و ندید گرفت. اسکار دادن به این فیلم، نظر من را تغییر نمی دهد.

در هر حال فیلم «فروشنده» را ندیده ام. اما ‏«فیلم کازابلانکا» ساختۀ اصغر فرهادی را دیدم، لایق «سیمرغ طلایی» است.

منبع:فارس

اشتراک گذاری
نظرات کاربران
هفته نامه الکترونیکی
هفته‌نامه الکترونیکی سراج۲۴ - شماره ۲۴۵
اخرین اخبار
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••