به گزارش سراج24، هدف برای هر کسی، هر ارگانی، هر موسسهای و در کل برای هر جایی در اولویت قرار دارد. برای رسیدن به هدف هر تلاشی لازم است و هر کاری که خلاف اخلاق و منش و قانون نباشد را باید انجام داد.
سعدی در جایی میفرماید
تا نیابم آنچه در مغز من است / یک زمانی سر نخارم روز و شب
این برای قبل از رسیدن به مقصود و یا همان هدف است. اما وقتی به هدف رسیدیم تکلیف چیست؟ آیا باید موقعیتِ به دست آمده را حفظ کرد و یا همه چیز را به هم زد تا بار دیگر به خانهی اول بازگردیم؟
به حتم آدمی اگر عاقل باشد و منافع شخصی را در نظر نگیرد، در هنگامهی رسیدن به هدفش، سعی در حفظ موقعیت دارد. اما اگر مسائل دیگر و نفع شخصی در میان باشد ممکن است برخیها برای برگشتن به خانهی نخست تلاش کنند.
علی رهبری وقتی برای برعهده گرفتنِ سِمتِ مدیر هنری ارکستر سمفونیک تهران با سلام و صلوات و با استقبالِ مسئولان معاونت هنری به ایران آمد، چندین بار به صراحت گفت که اختیار تمام و کمال در تصمیمگیریها را میخواهد. او وعده داد که ارکستری جهانی با کیفیتی بالا میسازد. به حق هم کیفیتِ ارکستر را تا حد زیادی بالا برد. برنامهریزیهایش برای ارکستر بسیار دقیق بود. برای اثبات این ادعا کافیاست پای صحبتهای اهل فن بنشینید؛ حتی کسانی که با علی رهبری مشکل داشتند و ارکستر را ترک کردند، کیفیتِ بالای ارکستر در اجراها و صدادهی را منکر نمیشوند.
به هر روی پس از یک سال فعالیتِ علی رهبری، به نظر میرسید که ما به هدفمان یعنی؛ داشتنِ ارکستری با صدادهی باکیفیت و البته منظم و بابرنامه رسیدیم. این درست همان رسیدن به نقطهی مطلوب بود که البته بدون هزینه هم نمیشود و نمیشد به اینجا رسید. اما سیاستِ مسئولان بنیاد رودکی در این نقطه از کار چه بود؟ آیا آنان برای حفظ دستاوردهای ارکستر تلاش کردند یا راه دیگری در پیش گرفتند؟
چندی پیش بنیاد رودکی بهانههایی برای عدم تمدید قرارداد با علی رهبری مطرح کرد که برخی از آنان را بررسی میکنیم:
اخراج چند نوازندهی پیشکسوت از ارکستر
حفظ حرمت نوازندگان پیشکسوت واجب است و بر کسی پوشیده نیست، اما مگر در نبود همین نوازندگان نبود که ارکستر منظم و با صلابت تمرین میکرد و اجراهایی مناسب را به صحنه میبرد.
اگر یادتان باشد «روژه لمه» هم در جام جهانی 1998 اریک کانتونا و دیود ژینولا را به تیم ملی فرانسه دعوت نکرد، اما تیمش را قهرمان کرد و برای همیشه برای مردم فرانسه به یک اسطوره تبدیل شد. برای مسئولان و مردم فرانسه قهرمانی بیش از هر چیزی اهمیت داشت.
اخلاقِ بدِ علی رهبری و برخورد بدِ او با نوازندگان
این مسئله البته صحتش چندان تایید نشده است. بعد از رفتنِ علی رهبری از ایران بسیاری از نوازندگان ارکستر نامه نوشتند و از زحمات او قدردانی کردند. اما برفرض که اخلاق علی رهبری هم بد بوده است. یادم میآید که در مصاحبهای با علی رهبری در میانههای سال 1394، او بر نظمِ ارکستر تاکید داشت و میگفت «برای رسیدن به این نظم باید سختگیر بود. اگر شُل بگیریم نظم از بین میرود و کسی دیگر سرِ وقت برای تمرین نمیآید».
هزینهی بالا و دستمزد زیادِ علی رهبری
هفتهی گذشته مسئولان بنیاد رودکی مبلغ دقیقِ دستمزد و هزینههای حضورِ علی رهبری در ایران را اعلام کردند. این اعلام و پرداختنِ مسئولان بنیاد رودکی به آن به گونهای بود که انگار علی رهبری این پولها را به یغما برده است. در حالی که این مبالغ و هزینهها همان چیزهایی بود که همین مسئولان بنیاد رودکی در قراردادِ علی رهبری ذکر کرده در طول سال هزینه شده است و خود آنان پیش از این با او این قرارداد را بسته بودند.آیبا قصد داشتنددرباره چیزی افشاگری کنند؟
همین چند شبِ پیش بود که از بهرام جمالی مدیرعامل بنیاد رودکی پرسیدم: آیا شما از کیفیتِ اجراهای ارکستر سمفونیک تهران در زمانی که علی رهبری مسئولیتِ مدیر هنریاش را برعهده داشت، راضی بودید یا خیر؟ که ایشان گفت بحث ما به هیچ وجه فنی نیست و بر سر این مسئله ما هیچ حرفی نداریم. از او پرسیدم که برنامهریزیهای ارکستر چگونه بوده است، که باز هم آقای جمالی گفت ایشان برنامهریزی را به بهترین شکل انجام میداد.
البته جمالی درباره همین برنامهریزیها میگفت برنامهریزیها باید براساسِ توانِ مالی و بودجههای ارکستر باشد تا ما هم بتوانیم به تعهداتمان عمل کنیم.اگر مسئولان بنیاد رودکی برنامهها را تایید میکنند و مسئول ادارهی ارکسترها هم هستند، پس مشکل کار در کجاست؟ اگر مشکلی بوده، بنیاد رودکی نباید آن را حل میکرد؟ علت اصلی این نامه نگاریهای رسانهای علیه رهبر ارکستر سمفونیک چیست؟
برخی در گوشه و کنار میگویند مسئولان بنیاد رودکی از مدتها پیش تصمیم به عدمِ تمدید قرارداد با علی رهبری گرفتهاند و همه اینها بهانههایی بیش نیست. این البته گمانه درگوشی و محفلی آنان است اینکه چقدر میتواند معتبر باشد را باید در آینده بررسی کرد.
در قرن 21 همه میدانند که رسیدن به هر موفقیتی بدون هزینه و بدون زحمت و برنامهریزی امکانپذیر نیست. باید حرفهایها را آورد و به آنان اختیار داد و حمایتشان کرد تا به نتیجه رسید؛ نه این که پشتشان را خالی کرد و برایشان حاشیه درست کرد. به هر روی باید منتظر ماند و دید که در سال جاری یعنی 1395 چه بر سر ارکسترها میآید؟ آیا ارکسترها میتوانند به فعالیتشان مانند سال 94 ادامه دهند یا خیر؟ باید دید چه بر سرِ ارکستر سمفونیک تهران میآید؟ آیا این ارکستر هم مانند ارکستر ملی دچار رخوت میشود و با هر چند ماه یک اجرا ماجرایش جمعوجور میشود یا این که میتواند در طول سال اجراهایی متنوع و متعدد را به روی صحنه ببرد.