اوقات شرعی تهران
اذان صبح ۰۴:۳۰:۳۰
اذان ظهر ۱۲:۱۰:۱۷
اذان مغرب ۱۸:۴۱:۰۵
طلوع آفتاب ۰۵:۵۶:۱۳
غروب آفتاب ۱۸:۲۲:۵۵
نیمه شب ۲۳:۲۷:۱۳
قیمت سکه و ارز
۱۳۹۱/۱۰/۰۷ - ۱۴:۵۷
افخمی:

برخی افراد با شکست اخراجی‌ها دنبال اثبات تقلب در انتخابات بودند

بهروز افخمی گفت: آنهایی که می خواستند با هجمه بر اخراجی‌ها به این نتیجه برسند که در انتخابات تقلب شده، نتوانستند ادعایشان را ثابت کنند.

 برخی افراد با شکست اخراجی‌ها دنبال اثبات تقلب در انتخابات بودند
به گزارش« سراج24»، مسعود ده نمکی، در وبلاگ خود نوشت: اخیرا آقای بهروز افخمی در گفتگو با یک نشریه نکات جالبی را درباره فضای دو قطبی اکران اخراجی ها و جدایی نادر از سیمین مطرح کرده است که خواندن آن خالی از لطف نیست. موسوی: مسعود فراستی را هنوز منتقد می دانید؟ افخمی: فکر می کنم مسعود فراستی در ایران برجسته ترین منتقدی است که حداقل خصوصیات لازم برای یک منتقد را دارد. موسوی: مثلا چه خصوصیاتی؟ افخمی: حداقل خصوصیت لازم برای یک منتقد سینما این است که طرف تماشاچی باشد، نه فیلمساز. موسوی: ولی قبول دارید که هر چند وقت یک بار با اظهارنظرهایش آدم را شگفت زده می کند؟ افخمی: قبلا هم گفته ام، مسعود فراستی هر جا که عقاید سیاسی یا مسائل شخصی را در اظهار نظر دخالت می دهد یا علاقه اش را به اینکه نقش یک مرشد را برای یک فیلمساز بازی کند، نشان می دهد، اعتبارش را از دست می دهد. اما به طور کلی این صفت را دارد که از رفاقت با فیلمسازان بری است. من منتقد دیگری را نمی شناسم که این ویژگی را داشته باشد. او با هیچ فیلمسازی رفاقت ندارد. یعنی ممکن است از یکی از آثار یک فیلمساز خوشش بیاید اما از اثر بعدی همان فیلمساز به شدت انتقاد کند. او این را می فهمد که منتقد به اقتضای طبیعت نقد حتی جایی که لازم است باید نسبت به فیلمساز تندخو هم باشد. کار یک منتقد از کجا شروع می شود؟ شما که نمی توانید تمام آثار تولید شده را ببینید. یک نفر باید برود همه آشغال ها را ببیند و بیاید بگوید شما وقتت را تلف نکن، فلان فیلم را نبین و بهمان فیلم را ببین. البته این حکم شامل حال همه تماشاگران سینما نمی شود چون بعضی از تماشاگران صاحب سلیقه اند و خودشان انتخاب می کنند. بعضی های دیگر هم که هرچه فیلم هندی و فارسی دم دستشان باشد می بینند و اصلا نیازی به منتقد ندارند. این وسط تماشاچی بینابینی هست که وقت محدودی دارد و می خواهد بهترین فیلم ها را ببیند. این تماشاچی به منتقد نیاز دارد و منتقد باید طرف او باشد. کسی که می رود از طرف همه این تماشاچیان، همه آثار تولیدشده حتی آشغال ها را هم می بیند – و انصافا کار شاقی هم می کند- و اگر کار به درد بخوری به تورش بیفتد آن را به ما معرفی می کند، یواش یواش مورد اعتماد ما میشود. چنین کسی منتقد است و اعتبار دارد. برای ما طبیعی است که چنین کسی تندخو هم باشد چون مقدار زیادی آشغال مصرف می کند. مثل کسی است که به جای ما مقدار زیادی غذا خورده باشد و حالا در آستانه ترکیدن است و وقتی به ما می گوید این غذا را بخور و آن یکی را نخور، لحنش، لحن کسی است که از بس غذا خورده حالش به هم می خورد. ما باید مطمئن باشیم چنین کسی با هیچ فیلمسازی رفاقت ندارد، نمی خواهد فیلمنامه نویس شود و با تهیه کننده ها زد و بند ندارد. واقعا از بین منتقدان ما کدامشان این گناهان را مرتکب نشده اند؟ کسی که به خاطر منافعش با فیلمسازان روابط حسنه دارد، مردم نقدش را نمی پذیرند و نمی خوانند و به او اعتماد نمی کنند. البته چیزهای دیگری هم هست که اعتبار منتقد را از بین می برند؛ یکیش تمایلات سیاسی است که به آن اشاره کردم، حزبی بودن و سرسپرده بودن منتقد به یک گرایش سیاسی باعث می شود او از جاده انصاف خارج شود. اگر پشت یک منتقد به دولت گرم باشد، نمی تواند قضاوت منصفانه ای ارائه دهد. البته این مساله، بسیار ظریف است. یک بار داشتم به کسی می گفتم منتقد باید چنین ویژگی هایی داشته باشد، او هم گفت خب پشت مسعود فراستی هم به دولت گرم است. برنامه تلویزیونی دارد و به نوعی از او حمایت می شود. گفتم اگر این طور بخواهیم برخورد کنیم که همه ما به نوعی به دولت وابسته ایم. حداقلش این است که مثلا همه ما داریم روی کاغذ دولتی می نویسیم. بنابراین نکته آخر، نکته قابل تاملی است و باید دید وابستگی به دولت در کشوری مثل ایران که هر فعالیت فرهنگی ای مستقیم یا غیرمستقیم از کمک های دولت بهره می برد و یارانه می گیرد، چه صورت هایی ممکن است داشته باشد. آیا یک نفر خودش را متعهد به نظریات و ایدئولوژی حاکم میداند یا اینکه نه اگرچه حمایت می شود، به نوعی استقلال شخصی اش را هم حفظ کرده است. موسوی: فراستی یکی، دو بار در برنامه های تلویزیونی مواضعی گرفت که نشان داد هنوز آدم جالب و غیرقابل پیش بینی ای است؛ یکی موضعی بود که در قبال فیلم گشت ارشاد گرفت. یا سر نقد فیلم جواد هاشمی اصلا در برنامه حضور پیدا نکرد و هفته بعدش گفت بعضی فیلم ها در سینما ماقبل نقد هستند و اصلا امکان نقد شدن ندارند. بالاخره همه هم می دانند جواد هاشمی را دولت دوست دارد و از او حمایت میکند. ولی در بحث طرف تماشاگر را گرفتن خیلی با شما موافق نیستم. مثال می زنم؛ فیلم جدایی نادر از سیمین را تماشاگر پسندید، اما مسعود فراستی طرف تماشاگر نبود و خیلی محکم با آن مخالفت کرد و سلیقه همه را زیر سوال برد و گفت همه هم که بگویند این فیلم، فیلم خوبی است من سر حرف خودم هستم که نیست. افخمی: من در این مورد کمابیش با مسعود فراستی موافقم. یعنی فکر می کنم نمایش جدایی نادر از سیمین در ایران به گونه ای بود که معلوم نشد این فیلم تماشاچی واقعی دارد یا نه. معلوم نشد تماشاچی واقعی به دیدن این فیلم آمده یا نه، یا اگر آمده چه تعداد آمده؟ شاید اگر اکران این فیلم تا این حد سیاسی نشده بود، اوضاع فرق میکرد. قبل از اینکه این فیلم به نمایش دربیاید، در حاشیه اش جنجال های زیادی شکل گرفت که بخشی از این جنجال ها از خارج سازماندهی می شد. یعنی مثلا مساله خالی نگه داشتن صندلی جعفر پناهی در داوران جشنواره برلین از پیش معلوم می کرد که فیلم جدایی نادر از سیمین وضعیت خوبی در آن جشنواره خواهد داشت. مخصوصا قبل از عید، تا آنجا که من مختصرا در جریان قرار گرفتم، یک بازی مسخره ای شروع شده بود درباره اینکه نمایش جدایی نادر از سیمین و اخراجی ها را به رفراندوم گذاشته بودند. یعنی از اصلاح طلبان دعوت شده بود به فیلم جدایی نادر از سیمین بروند و اخراجی ها را نبینند و حتی کار به اینجا رسید که اخراجی ها را روی یک سایت اینترنتی گذاشتند و گفتند دانلودش ثواب دارد. یعنی اگر می خواهید فیلم را ببینید دانلود کنید و ببینید اما برایش پول بلیت ندهید. هرچند در نهایت فیلم اخراجی ها پنجاه درصد بیشتر از جدایی نادر از سیمین فروش کرد و در نتیجه آن ها که می خواستند بر این اساس به این نتیجه برسند که در انتخابات تقلب شده، نتوانستند ادعایشان را ثابت کنند. موسوی: خب، جدایی نادر از سیمین در سالن های کمتری اکران شد. یعنی نسبت به اخراجی ها اکران محدودی داشت. یعنی به نوعی در اکران این فیلم ها اگر نگوییم تقلب، تخلف صورت گرفته. افخمی: منظورم من هم این است که مجموعه این بازی های سیاسی باعث شده تماشاگر به قصد فیلم دیدن به سینما نرود و اغراض ثانویه در رفتن او به سالن سینما دخیل باشد. این وضعیت، وضعیتی نیست که در آن یک منتقد بتواند راحت حرفش را بزند و مردم هم به حرف او گوش کنند. حالا مسعود فراستی علی رغم نظر بسیاری می گوید «جدایی» فیلم خوبی نیست و اصرار دارد که اگر این فیلم را نبینید چیز مهمی را از دست نداده اید، با این حال شاید خیلی ها به حرف او گوش نکنند چون هدفشان از دیدن این فیلم و استقبال از آن چیز دیگری است. موسوی: هرچند بحثمان درباره فراستی دارد طولانی می شود اما این نکته را هم بگویم که باید قبول کنیم یکی از بزرگترین اشتباهات آقای فراستی دفاعشان از فیلم اخراجی ها بود. افخمی: کدام اخراجیها؟ موسوی: اخراجی های یک. افخمی: راستش من اخراجی های یک را ندیده ام. اما خودم جزء کسانی هستم که از اخراجی های دو دفاع کرده ام. موسوی: [خنده] جدی میگویید؟! افخمی: من با مسعود ده نمکی در مجله «تازه» مصاحبه ای داشتم که در آن مصاحبه به او گفتم این فیلم، فیلم گرمی از کار درآمده که من نمیدانم علتش چیست، تو خودت علت این قضیه را میدانی؟ موسوی: [خنده] افخمی: شاید یک علت اینکه اخراجی های دو، فیلم گرم و سرگرم کننده ای از کار درآمده این است که تعداد بازیگران آن بسیار زیاد است. یعنی شاید در نصف بیشتر نماهای فیلم بیش از پنجاه نفر دیده میشوند. همین حضور آدم ها پرده را گرم میکند. البته حرف من درباره این فیلم هیچ ربطی به سیاست ندارد. من دارم درباره سینما حرف میزنم. وقتی ما داریم درباره فیلمی حرف میزنیم که توجه مردم را جلب کرده، آنها را سرگرم کرده، فروش خوبی داشته... موسوی: این فیلم نه بازیگری دارد، نه فیلمنامه دارد، نه کارگردانی دارد... ما باید ببینیم وقتی فیلمی موفق میشود، چه عواملی در این موفقیت دخیل بودهاند. شاید حتی خود فیلمساز هم نفهمد چرا فیلمش موفق شده. موسوی: اما من می دانم. من مسعود ده نمکی را خوب می شناسم. البته کلمه موفقیت را درباره فیلم او به کار نمی برم. به جایش می گویم پرفروش. علت پرفروش بودن اخراجی ها را میدانم. افخمی: خب علتش چیست؟ موسوی: ده نمکی به شدت جزء توده است. کلمه توده را به قصد تخفیف یا تحقیر به کار نمی برم. ده نمکی جزء توده مردم است. برای همین نه که رگ خواب توده را بشناسد، نه، چون خودش جزء توده مردم است زبان آنها را خوب می داند؛ مثل آقای احمدی نژاد. ما که شک نداریم حرف آقای احمدی نژاد با استقبال مواجه می شود. ما که می دانیم فارغ از روشنفکران، عامه مردم با ادبیات آقای احمدی نژاد چطور حال می کنند. مردم با حرف هایی مثل «اون ممه رو لولو برد» یا «آبو بریز اونجات که میسوزه» حال می کنند. دوست مشترکمان حسین جعفریان تعریف می کرد یک بار مسعود ده نمکی میخواست برای صفحه یک نشریه اش تیتر انتخاب کند. چیزی شبیه به این نوشت که نمایندگان مجلس نمی فهمند. حسین جعفریان هم آنجا بود. به ده نمکی گفت «نمی فهمند» کلمه مناسبی نیست. بنویس درک نمیکنند. ده نمکی گفت: نه، باید بنویسم نمی فهمند. جعفریان گفت این کلمه خیلی لمپنی است. ده نمکی گفت ببین! مخاطب مجله من «درک نمی کنند» را نمی فهمد. اما «نمی فهمند» را می فهمد. و راست هم می گفت. با همان تیتر و نظایر آن او فروش مجله اش را تضمین میکرد. او زبان عوام را می داند. می داند توی کله آنها چه می گذرد. افخمی: خب تو این ها را امتیاز به حساب میآوری یا نقطه ضعف؟ موسوی: شما صحبت های احمدی نژاد را امتیاز به حساب میآوری یا نقطه ضعف؟ افخمی: ببین بحث سینماست ها! با بحث سیاسی قاطی اش نکن. موسوی: بالاخره ما داریم درباره یک نوع ادبیات حرف میزنیم. این ادبیات از نظر شما با ارزش است یا نه؟ افخمی: نه، توی سینما... موسوی: آقا، من هم همین را می گویم. توی سیاست هم یک چارچوبی وجود دارد. اینکه کسی در این چارچوب، چنین ادبیاتی را به کار ببرد قابل دفاع هست یا نیست؟ افخمی: من ترجیح می دهم درباره سیاست حرف نزنم. موسوی: من نخواستم درباره سیاست حرف بزنی. سوال من این است که در چارچوب سیاست این ادبیات قابل قبول است؟ افخمی: نه، بحث را از خط اصلی پرت نکن. ما داریم درباره سینما حرف میزنیم. موسوی: خب، اصلا از خود سینما مثال می زنم. فیلم فارسی هم فروش داشته و خوب می فروخته. افخمی: حالا این خوب فروختن را تو نقطه ضعف می دانی یا نقطه قوت؟ موسوی: من که نمی خواهم الان درباره معیارهای خودم حرف بزنم. معیارهای من به معیارهای شما نزدیک است. در سینما و شعر و دیگر هنرها معیار من اثری است که بتواند خاص و عام را با هم جذب کند. اگر یک طرف این ماجرا لنگ بزند به نظرم یک جای کار ایراد دارد؛ چه سینمایی که مخاطبش فقط روشنفکران هستند و چه سینمایی که مخاطبش فقط عوام باشند، این دو از نظر من دچار ضعف اند. افخمی: بسیار خب، نگو ضعف می بینی، بگو نقطه قوتی در آن نمی بینی. موسوی: بله، در این آثار حسنی نمیبینم. افخمی: ولی اخراجی های 2 با بسیاری از کمدی های سینمای فرانسه درباره جنگ قابل قیاس است. فرانسوی ها هم با گذشت ده، پانزده سال از جنگ جهانی که دیگر می شد با موضوع این جنگ شوخی کرد، کمدی های بسیاری ساختند. موسوی: ولی مرا بیشتر به یاد کمدی های سطحی ایتالیایی می اندازد. افخمی: حالا من که تمام کمدی های بعد از جنگ جهانی دوم را ندیده ام. اما مساله این است که سینمای کمدی اساسا بسیاری از قواعد سینما به معنای سینمای داستان پرداز را لازم نیست رعایت کند و لازم هم نیست شخصی که فیلم کمدی میسازد آن قواعد را بلد باشد. اینکه ما با جنگ و رزمنده ها شوخی کنیم، به نظرم فقط کمی ظرفیت می خواهد و حالا به گمانم با گذشت بیست و چند سال از پایان جنگ باید این ظرفیت به وجود آمده باشد؛ اگرچه همین الان هم فیلمی مثل اخراجی ها خیلی ها را عصبانی می کند. خیلی از کسانی که عصبانی می شوند بچه های سپاهند و بعضی از آنها هم دوستان من هستند که به آن ها می گویم دلیلی برای عصبانیت وجود ندارد. همه جای دنیا این کار را می کنند. موسوی: نه، این عصبانیت ها توجیه ندارد. من که فکر می کنم با خیلی چیزهای دیگر هم میشود شوخی کرد که شوخی های اخراجی ها در برابرش چیزی نیست. اما حرف عدهای این است که همین شوخی ها فقط از جانب مسعود ده نمکی مجازند و کسی دیگر نمی تواند از این شوخی ها بکند. افخمی: این یک بحث دیگر است. موسوی: این یک نوع رانت خاص است که بعضی ها را اذیت میکند. افخمی: این ربطی به بحث ما ندارد. موسوی: چرا، به سینما ربط دارد. افخمی: به هر حال این سوال من هم بود و از ده نمکی پرسیدم فکر می کنی فیلم تو چرا سرگرم کننده است و تماشاچی را خسته نمی کند. فکر می کنم خودش هم گفت نمی داند. من گفتم شاید علتش این است که جمعیت زیادی در این فیلم حضور دارند. در کلاس های فیلمسازی هم این نکته را به ما یاد داده بودند که اگر در فیلم آدم های زیادی را دور هم جمع کنی، فیلم، گرم میشود. موسوی: حتی اگر نتوانی این آدم ها را... افخمی: ببین یکی از اولین نکاتی که در تدوین به ما یاد می دادند این بود؛ می گفتند ما در سینما فرم داریم و ابستراکت فرم و ابستراکت را در نقاشی هم داریم اما این دو کلمه در سینما معنا و تعریف دیگری دارند. فرم عبارت است از صورت انسان؛ فقط صورت انسان. و ابستراکت هم عبارت است از تصویری که صورت انسان در آن نباشد. در تدوین به ما می گفتند شما سه نمای ابستراکت را که صورت آدم در آن ها نیست میتوانید پشت سر هم کات کنید اما در چهارمی فیلم فرو می ریزد و کارش تمام است. البته این در بحث سینمای داستانی مطرح بود. پس ارزش صورت آدم را نباید فراموش کرد. موسوی:تعداد آدم های فیلم که نمی تواند ملاک باشد. توی فیلم گوزن ها که من و شما هم خیلی آن را دوست داریم، گرم ترین صحنه ها آن هایی است که فقط دو تا آدم در آن حضور دارند. افخمی: صورت انسان حتی وقتی دارید کلوزآپ می گیرید، گرم است. موسوی: کمیّت آدم ها این وسط لزوما به گرم شدن یک فیلم منجر نمی شود. افخمی: چرا می شود. البته ممکن است شما فیلمی داشته باشید که شخصیت ها در آن محدود باشند و نماها خیلی نماهای نزدیکی باشد و موضوع فیلم هم این نماهای نزدیک را اقتضا کند. اما در فیلم هایی که به اقتضای داستانش نمی توان به آدم ها خیلی نزدیک شد، اگر تعداد آدم ها کم باشد فیلم سرد میشود. از میان فیلم های پرفروش سینمای ایران اجاره نشین ها را در نظر بگیرید. آن فیلم، فیلم شلوغی است. تعداد آدم هایش زیاد است. می خواهم بگویم ده نمکی دانسته یا ندانسته یکسری از قواعد ساخت فیلم را رعایت کرده است. موسوی: من که گفتم، ده نمکی مردم را خیلی خوب می شناسد. او می داند مردم چهره های سینمایی را دوست دارند و فکر می کند خب حالا که اینطور است من می روم همه آن هایی را که مردم دوستشان دارند، جمع می کنم و می آورم توی فیلمم. ده نمکی اتفاقا بلد است چطور با تماشاگر عام حرف بزند. چون با آن ها هم طبقه است. افخمی: خب این چه عیبی دارد؟ موسوی: عیبی ندارد. ولی خود این آدم وقتی می خواهد درباره فیلمش حرف بزند، کلی ادعا دارد. ادعاهایی که هیچ ربطی به اثرش ندارند. افخمی: من به حرف های دهنمکی کاری ندارم. من با فیلم او کار دارم. من فیلم را دیدم، از دیدنش خسته نشدم، سرم گرم شد و دیدم همه تماشاچیان هم دارند میخندند و حالشان خوب است. من این را نمی توانم نقطه ضعف به حساب بیاورم. موسوی: ولی من اصلا خنده ام نگرفت. خیلی از دوستان من که اهل طنزند هم از دیدن فیلم اصلا خنده شان نگرفت. افخمی: داری درباره اخراجی های چند حرف میزنی؟ موسوی: دو، اخراجی های دو. یک که خیلی بهتر بود. در قیاس با اخراجیهای دو شاهکار بود. افخمی: بالاخره داریم به یک جایی میرسیم. پس تو هم از اخراجیهای یک خوشت آمده بود؟ موسوی: نه، خوشم نیامد. می گویم نسبت به اخراجیهای دو شاهکار به حساب میآید. بالاخره داستان دارد. اول و آخری دارد. افخمی: بحث را ادامه ندهیم. وگرنه یواشیواش معلوم می شود تو هم از طرفدارهای اخراجی ها هستی. موسوی: نه نه، من که هیچ خوشم نمیآید از این فیلمها. اصلا این چه اصراریست که میخواهی به زور به من بقبولانی از اخراجی ها خوشم میآید. نه آقاجان! نه تنها خوشم نمیآید که بدم هم میآید. یک را به اجبار دیدم و دو را هم که تلویزیون پخش کرد، نصفه-نیمه دیدم. واقعا نمی توانم این فیلم ها را ببینم. عصبانی می شوم. حالم بد می شود. افخمی: دو را از تلویزیون دیدی؟ موسوی: از یکی از این شبکه های ماهوارهای. افخمی: نه، باید این فیلم را توی سینما می دیدی. دیدن فیلم بین جمعیت حاضر در سالن خیلی فرق دارد. موسوی: بله، دیدن فیلم در میان جمع در خندیدن تاثیر دارد. اما واقعا در این فیلم، با طنز بسیار سهل انگارانه برخورد شده. مثلا توی اخراجی های یک، یارو یک کفش را دزدیده بود، طرف به او گفت تو رزمنده ای یا کفشنده. من این حرف را یک بار در جلسه نقدی زدم که منجر به دعوا شد. طنز حتی در ساحت کلامی اش در اخراجی ها به بی مزهترین و خنک ترین شکل ممکن اجرا شده بود. رزمنده ای یا کفشنده، واقعا خنده دار است؟ آخر کفشنده یعنی چه؟ نه معنی دارد، نه بامزه است. شریفی نیا هم در آن جلسه حاضر بود و سر این حرف گفت اتفاقا خیلی هم بامزه است. فکر می کنم این دیالوگ بی مزه را خودش نوشته بود. افخمی: شاید کفش کنده بوده؟ موسوی: نه، دقیقا همین بود: کفشنده. توی فیلم این دیالوگ خطاب به کسی گفته می شود که از دم مسجد کفش مردم را می دزدد. به هر حال این بحث را تمام کنیم چون به هیچ جا نمی رسد. خب حالا خود شما می خواهید چه کار کنید. با توجه به همه حرف هایی که تا اینجا درباره افسردگی و مرگ سینما زدیم و نظر به وضعیت متناقضی که در آن هستیم، خودتان را در چه وضعیتی می بینید و می خواهید به کدام سمت بروید؟ افخمی: من که خب بر خلاف پیش بینی های نحس خودم درباره سینما، اگر با پیشنهادی برای فیلم ساختن مواجه شده ام و موقعیتی برای فیلمسازی داشته ام، سعی کرده ام فیلم بسازم. الان هیچ حرف قطعی ای نمیتوانم بزنم. ولی یک فکرهایی دارم.
اشتراک گذاری
نظرات کاربران
هفته نامه الکترونیکی
هفته‌نامه الکترونیکی سراج۲۴ - شماره ۲۴۴
اخرین اخبار
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••