به گزارش «
سراج24 » ؛ جواد فروغی نوجوان را خیلیها میشناختند، قرائت قرآن مشهوری داشت و در بیشتر مسابقات بینالمللی قرآن شرکت میکرد اما چند وقتی است از آن شور خبری نیست. شما کنار رفتهاید یا ما بیخبریم؟
من که هرگز از قران دور نمیشوم. اصلا مگر می شود بدون قران زندگی کرد؟ نکته اینجاست که شرایط فرق کرده و من هم دیگر آن نوجوان و کودک سالهای قبل نیستم. از سوی دیگر گرفتاریهای روزمره زندگی که سراغ هر کسی میرود مرا هم درگیر کرده. با این حال فعالیتهای قرآنی من نهتنها کم نشده بلکه فکر میکنم بیشتر هم شده. البته نوع و شیوهاش کمی تغییر کرده. شاید بهخاطر همین کمتر چیزی شنیده میشود و شما هم کمتر باخبرید.
مگر فعالیت قرآنی یواشکی هم داریم؟
(میخندد) نه. بیشتر برنامههایم در شبکه سحر و شبکههای بینالمللی است. منظورم این است که آنچنان که قبلا در قرائت فعالیت میکردم، دیگر کار نمیکنم. نوع فعالیت قرآنیام عوض شده؛ به همین دلیل شاید خیلیها کمتر از کارهایم خبر دارند.
اگر موافقید قبل از آنکه وارد بحث فعالیتهای قرآنیتان شویم، در مورد زندگی شخصی خودتان بپرسیم. خیلی از مخاطبانتان دوست دارند بدانند یک مرد قرآنی تا چه اندازه زندگی شخصی و خانوادگیاش قرآنی است.
خیلی مدعی نیستم که دقیقا همه مسائل را میتوانم رعایت کنم اما سعیام بر این است که حتیالامکان کوتاهی نکنم. حالا از کجا شروع کنیم؟
از ازدواج؛ شما هم مثل بسیاری از جوانان معتقدید با این شرایط اقتصادی، ازدواج زودهنگام کار درستی نیست؟
گویا خبر ندارید که من ازدوج کردهام؟ تقریبا ۱۹ساله بودم که تشکیل خانواده دادم و الان هم یک پسر به نام امیرعلی دارم. از آنجا که معتقدم مسلمان باید به خدا توکل کند و با امکاناتی که دارد متناسب با شرایط و بنابر دستورات اسلام هرچه زودتر تشکیل خانواده بدهد. فراموش نکنیم که خدا در قرآن فرموده بهخاطر مشکلات مادی ازدواج را عقب نیندازید. دستور خدا نباید بهدلیل مسائل مادی به تاخیر بیفتد بلکه باید در حد توان به حداقلها راضی شد و این کار را انجام داد.
منظورتان از حداقلها چیست؟
نسبت به موقعیتی که هر فرد دارد، شرایط هم متفاوت است. نمیتوان حکم کلی صادر کرد اما نباید خیلی رویایی اندیشید و صدها معیار بی دلیل آورد که باید فلان آدم پیدا شود و فلان شرایط خانوادگی و شخصی را داشته باشد تا ازدواج کنم.
پس بهقول بعضی از جوانان با اسب سفید به خواستگاری نرفتید؟
مسلما نه. یک ازدواج سنتی داشتم. فکر میکنم بهترین نوع ازدواج هم همین است.
یعنی همسرتان را مادرتان برای شما انتخاب کردند؟
بله، طبق معیارهایی که داشتند کسی را انتخاب کردند و موضوع را با من در میان گذاشتند. بعد هم مادرم طبق عرف به خواستگاری رفت و پس از قبول کردن خانوادهها، با هم صحبت کردیم و در نهایت به ازدواج منجر شد.
فکر میکنید تا چه اندازه توانستید دستورات دینی را در زندگیتان اجرا کنید؟
خانواده دینی داشتن کار شاق و دشواری نیست. از همان کودکی خانواده دینی را تجربه کردم و زندگی پدرم را هم الگوی خوبی در این مورد میدانم و پذیرفتهام. خانواده دینی و زندگی دینی چیزی نیست که از آسمان بخواهد بیفتد و ما یکباره دینی زندگی کنیم. نه! باید با تلاش دستورات دین را پیاده کنیم. در این صورت خواهیم دید که زندگیمان دینی شده. البته نظر و خواست خدا بسیار مهم است، ولی ما هم اختیار داریم و میتوانیم انتخاب کنیم. وقتی در دوراهی تشریفات و زندگی ساده گیر میکنیم، دستور دین انتخاب زندگی ساده است. اگر همان را انتخاب کنیم و توجهی به تشریفات زائد نکنیم، میشود زندگی و ازدواج دینی. مگر غیر این است؟
فکر میکنید زندگی پدرتان که سنتی است، جوابگوی نیازهای جوانان این دوره و زمانه باشد؟
زندگی دینی، سنتی و مدرن ندارد. در کشورهای اروپایی سادهتر از ما زندگی میکنند. ما زندگی مدرن و اصلا تعریف مدرن را حتی از اروپاییها هم درست یاد نگرفتهایم. ریخت و پاش، مدرنیزه کردن زندگی نیست. وقتی پدرم طوری زندگی میکند که هم آسایش دارد و هم احکام خدا را اجرا میکند، پس مورد قبول من است و میتوانم بهعنوان تجربه از آن استفاده کنم. حالا شما این زندگی را سنتی یا مدرن بدانید، چه فرقی میکند؟ اسلام سازوکار زندگی را معرفی کرده. خارج از آن چیز دیگری نیست؛ حالا هر نامی میتوان بر آن گذاشت. اگر مدرن بودن، غیردینی بودن است مسلما بنده چنین زندگیای ندارم. میگویم زندگی پدرم را میپسندم چون ایشان افراط و تفریط نداشتند. پدرم فرهنگی هستند و در دورهای مدیر بودهاند. برای همین مدیریت خانه را هم خوب بلدند و بدون این رسوم دست و پاگیر زندگی را مدیریت میکنند. من هم از ایشان آموختهام و سعی میکنم درگیر این رسم و رسومات نباشم.
تا چه اندازه اجازه میدهید همسرتان وارد فعالیتهای اجتماعی شود؟
اتفاقا همسرم تحصیلکرده هستند؛ من هم بنابر آموزههای قرآنی از اینکه ایشان از اجتماع کناره بگیرند مخالفم اما خودشان دوست ندارند بیرون کار کنند. فکر میکنم مدیریت داخل خانه معمولا با یک بچه آنقدر سخت است که برای کار بیرون فرصتی باقی نمیماند. آرامش فضای خانه بسیار مهم است.
اجازه دهید چند سوال هم از پدرتان بپرسیم. حاجآقا! شما هم حرفی بزنید. چه شد که تصمیم گرفتید آقاجواد را بهسمت قرآن هدایت کنید؟
حاجآقا فروغی: استعداد خوبی داشت. یادم هست چند نوار کاست قرآن تهیه کرده بودم که آقاجواد با ذوق و شوق خاصی آن را گوش میکرد. از این موضوع خوشحال شدم و سعی کردم او را تشویق کنم. علاوه بر این او را در کلاسهای مختلف ثبت نام کردم و خودم هم تا میتوانستم با او کار کردم. خیلی حس خوبی داشتم. هر چه کار میکردیم اصلا خسته نمیشد. هر روز کار میکردیم تا اینکه نتیجهاش شد آقا جواد قاری قرآن.
آقاجواد از زندگی دینی خانه پدری میگویند. اگر ممکن است کمی مصداقیتر در این خصوص صحبت کنید.
زندگی دینی این است که پدر و مادر خانواده صبح و ظهر و شب نمازشان را بهپا دارند، نان پدر هم حلال باشد و اعضای خانواده با یکدیگر رفتار مناسبی داشته باشند. فرزند خانه اینها را که ببیند سراغ نماز و نان حلال میرود. مگر قرار است در زندگی دینی چه اتفاقی بیفتد، جز اینکه احکام خدا در آن اجرا شود؟ هر جا که حکم خدا در حد توان اجرا شد، برکت، صمیمیت، مهربانی و گرمی میآید و زندگی شیرین میشود. اگر من با خدا در زندگی بیگانه باشم، اینکه فرزندم خداجو باشد انتظار بیجایی است. کسی که از بدو تولد تا زمانی که وارد جامعه میشود، نماز را نه دیده و نه شنیده، معنای آن را از کجا میخواهد بداند؟
بهقول معروف به عمل کار برآید. وقتی پدر و مادرها به دستورات دینی عمل نمیکنند نباید از بچهها توقع داشت.
جواد فروغی: بله، همینطور است. با شعار نمیشود. امکان ندارد زندگی دینی بهوجود بیاید بلکه قدمبهقدم باید تلاش کرد تا برکت خدا شامل حال بنده شود و انسان را دینیتر کند.
کمی هم درباره سبک کاری جواد فروغی صحبت کنیم. گویا دیگر قرائت را بالکل کنار گذاشتهاید و صبح تا غروب کتاب میخوانید. چرا قرائت را رها کردهاید؟
قرائت را رها نکردهام. نکته اینجاست که قرائت و تلاوت قرآن با لحن، صدای زیبا و شیوههای مختلف اصل نیست و هر کسی که میخواهد صدای قرآن را به گوش مردم برساند، نمیتواند به قرائت بسنده کند. من هم دلم میخواهد حرف و ندای قرآن به گوش دنیا برسد. چنان که مقام معظم رهبری هم فرمودهاند تلاوت قرآن با صوت و لحن زیبا بهعنوان مقدمه، ضروری است. ایشان در ادامه فرمایشاتشان به موضوع مهمتری اشاره میکنند که تلاوت قرآن برای خشوع دلها و ایجاد آمادگی برای درک و فهم معارف قرآنی باید مورد توجه قرار گیرد. من هم سعی میکنم در این زمینه بیشتر خدمت کنم و کنار تلاوت قرآن، معارف قرآن و آموزههای وحی را به گوش مردم برسانم.
چگونه؟
برای اینکه بتوانم چنین کاری بکنم و به فرمایش مقام معظم رهبری جامه عمل بپوشانم، ابتدا با گرایش به علوم حوزوی سعی کردم تا جایی که میتوانم به این معارف مسلط شوم. بعد از اینکه تا حدودی توانستم آموزههای قرآن و اهل بیت(علیهمالسلام) را کسب کنم، در اجراهایی که میروم، در کنار قرائت یک آیه از قرآن سعی میکنم پیام آن آیه را هم به مخاطبان برسانم.
مانند برنامههایتان در شبکه سحر؟
بله، دقیقا. بعد از اینکه یک آیه قرائت شد، پیام آن آیه را با زبانی که قابل فهم باشد و در ضمن بتواند مفاهیم را هم منتقل کند، بیان میکنم. البته بیشتر برنامههای تلویزیونیای که اجرا میکنم، به زبان انگلیسی است و معتقدم با این روش میتوانیم صدای قرآن را آنچنان که شایسته است، به گوش دنیا برسانیم و نتیجه بگیریم.
تا به حال نتایجی هم دستگیرتان شده؟
بله. به لطف خدا هر ماه حداقل از دو کشور دعوت دارم؛ آن هم از مراکز علمیشان.
یعنی به دانشگاهها دعوت میشوید؟
بله، به دانشگاههای مالزی، کشورهای اروپایی و چند کشور دیگر دعوت شدهام. البته بهدلیل اینکه سعی میکنم بیشتر وقتم را صرف مطالعه کنم و دانشگاه و حوزه را هم ادامه دهم، کمتر به اجرای برنامه میرسم.
مگر معارف قرآن داخل کشور کامل شده که سراغ خارج از کشور رفتهاید؟ الان بسیاری از جوانان داخل کشور ما که اهل قرآن و معارف قرآنی هستند، فکر نکنم چنین برنامهای را تجربه کرده باشند.
نه، در داخل کشور هم فعالیت گستردهای دارم و از قبل ماه رمضان برای خارج کشور قراری نگذاشتهام و تور کشوری اجرا میکنم. شما هم تماس که گرفتید، تبریز بودم و به چند شهرستان آذربایجان رفتم. اتفاقا برنامهها با استقبال خوبی مواجه شدند. الان هم چند استان در برنامه کاری من هست ولی روی هم رفته منابع بسیاری در داخل کشور فراهم شده. کتابهای بسیاری نوشته شده و علمای تراز اول و برجسته هم که کم نداریم اما شرایط خارج کشور اینطور نیست. اولا منابع درست و صحیح بهاندازه کافی وجود ندارد و اصلا محرک آنچنانی برای گرایش به مباحث قرآنی وجود ندارد.