۱۳۹۳/۰۱/۲۳ - ۱۶:۱۵
تبیین دیدگاه امام (ره) درباره‌ی نسبت روحانیت و سیاست ؛

امام (ره) چگونه به مقابله با تز «اسلام منهای روحانیت» می‌پرداختند؟

طرح شعار «آخوند سیاسی» یکی از نیرنگ‌های دشمنان داخلی و خارجی برای انزوای روحانیت و جدا کردن آن‌ها از مسائل سیاسی و اجتماعی است. رویکرد امام در برابر این هجمه‌ها و تقابل با روحانی‌نماها موضوع نوشتار حاضر است.

امام (ره) چگونه به مقابله با تز «اسلام منهای روحانیت» می‌پرداختند؟

به گزارش « سراج24 »


نقش حیاتی روحانیت در جامعه و تز اسلام منهای روحانیت
 
با توجه به نقش مهم و مؤثر روحانیت در بیداری و آگاه‌سازی مردم، مستبدین داخلی و استعمارگران و دشمنان خارجی اسلام همواره علما و روحانیون بیدار و انقلابی را مانع تحقق اهداف استبدادی و استعماری می‌دانسته‌اند و لذا ایشان را آماج حملات خود قرار داده‌اند. طرح تهمت و افترا علیه روحانیت انقلابی با هدف قطع ارتباط مردم با آن‌ها، یکی از برنامه‌ها و اقدامات آن‌ها بوده است. طرح شعار «آخوند سیاسی» یکی دیگر از نیرنگ‌های آن‌ها برای انزوای روحانیت و جدا کردن آن‌ها از مسائل سیاسی و اجتماعی است.
 
یکی دیگر از حربه‌های دشمنان و معاندان اسلام سیاسی، ایجاد تصور نادرست از اسلام در افکار و اذهان مردم بوده و هست. از جمله اینکه تلاش کردند تا این‌گونه به مردم القا کنند که اسلام با وجود شمولیتی که در احکام فردی دارد، فاقد احکام سیاسی و اجتماعی است. لذا اسلام دین زندگی اجتماعی نیست.
 
امام خمینی در این رابطه می‌فرماید: «اسلام را به مردم معرفى کنید تا نسل جوان تصور نکند که آخوندها در گوشه‌ی نجف یا قم دارند احکام حیض و نفاس می‌خوانند و کارى به سیاست ندارند. اینکه می‌گویند باید دیانت از سیاست جدا باشد و علماى اسلام در امور اجتماعى و سیاسى دخالت نکنند را استعمارگران گفته و شایع کرده‌‏اند. مگر زمان پیغمبر اکرم (ص) سیاست از دیانت جدا بود؟ مگر در آن دوره عده‏اى روحانى بودند و عده‌ی دیگر سیاست‌مدار و زمامدار؟»[1]
 
امام خمینی و احیای مجدد روحانیت

 
در مقابل، امام خمینی (ره) برای اعتبار بخشیدن به حوزه و زعامت آن و دفع حملات و هجمه‌ها، همواره تلاش کرد. این تلاش‌ها پس از فوت آیت‌الله بروجردی نیز تداوم یافت. به گواه آثاری که از امام خمینی (ره) به‌جا مانده است، ایشان در دفاع از روحانیت، پاسخ‌هایی درخور و بجا به منتقدان و مخالفان داده و آن‌ها را مورد حمله قرار داده است. نگارش کتاب «کشف‌الاسرار» در پاسخ به «اسرار هزارساله»، نوشته‌ی علی‌اکبر حکمی‌زاده، که اندیشه‌ها و روحانیت شیعه را هدف قرار داده بود، از آن جمله است. امام خمینی (ره) در این آثار از یک‌سو، در مقام دفاع از روحانیت برآمده و از سوی دیگر، به بیان انتقادات از سیاست‌ها و برنامه‌های رژیم پهلوی پرداخته‌اند.
 
پاسخ به شبهات و هجمه‌هایی همچون «ارتجاع سیاه»، «مخالفان تمدن» و «مخالفان زندگی» از نمونه‌های دیگر دفاع امام (ره) از روحانیت است. ایشان در بیانات مختلف و در مناسبت‌های گوناگون، به اتهامات و افتراهای رژیم پهلوی پاسخ داده‌اند و روحانیت را مخالف سرسپردگی به بیگانگان و فسادهای اقتصادی و اخلاقی، و مدافع و حامی پیشرفت اقتصادی، فرهنگی و سیاسی، استقلال و آزادی معرفی کرده‌اند. البته این حملات و اتهامات به روحانیت صرفاً از ناحیه‌ی رژیم نبود، بلکه طیف‌های دیگری نیز مثل متجددان، روشن‌فکران غرب‌زده و توده‌ای‌های شرق‌زده نیز به تبلیغ علیه روحانیت می‌پرداختند.
 
امام خمینی؛ تز اسلام منهای روحانیت و مقابله با هجمه‌ها

 
ریشه و عامل اصلی این هجمه‌ها در ضدیت این جریانات با دین، اقبال مردم به روحانیت، رهبری مردم در حرکت‌های اجتماعی در مبارزه علیه استبداد داخلی و استعمار خارجی بود. امام خمینی (ره) در مقابل امواج حملاتی که گاه‌وبیگاه به روحانیت وارد می‌شد، با ذکر نمونه‌هایی از ادوار مختلف تاریخ اسلام، به این حملات پاسخ می‌دادند. شعار اصلی تمامی جریانات مخالف روحانیت انقلابی، «اسلامِ منهای روحانیت» بود. بخش قابل توجهی از بیانات و سخنرانی‌های امام خمینی (ره)، در قبل و بعد از انقلاب، در پاسخ‌گویی به اتهامات و تبلیغات سوء این جریانات اختصاص دارد. به اعتقاد ایشان، این شعار، ایده و تز استعمارگران است که عده‌ای دانسته یا نادانسته در تبلیغ و اعمال آن می‌کوشند.
 
 
نهضت‏‌های صدساله‌‌ی اخیر در جهان اسلام به رهبری روحانیت

 
امام خمینی (ره) روحانیت را سدی آهنین در برابر استبداد داخلی و روحیه‌‌ی دیکتاتوری می‌‌دانست و شواهد گوناگونی از سیره‌‌ی علمای پیشین در تأیید این مسئله نقل می‌کرد. امام خمینی (ره) «از میرزای شیرازی در نهضت تنباکو، میرزا محمدتقی شیرازی و علمای عراق در مبارزات ملت عراق و کسب استقلال از سلطه‌‌ی انگلستان، آیت‌الله کاشانی در مبارزات ضداستعماری، آیت‌‌الله مدرس در مبارزه با مهره‌ی استعمار انگلیس به‌عنوان شخصیت‌‌های ضداستعماری در یک‌صد سال اخیر یاد می‌کرد و از روشن‌‌فکران غرب‌گرا به‌خاطر مخالفت با روحانیت، که نیروهای فعال کشور در برابر بیگانگان هستند، انتقاد می‌‌کرد.»[2]
 
اتفاقاً دشمنی استعمارگران با روحانیت نیز از همین عامل نشئت می‌گیرد. اسلام و روحانیت را «مانع نفوذ» خود در سرزمین‌های اسلامی دانسته و با هر وسیله‌ای درصدد شکستن این موانع بوده‌اند. امام خمینی در بیانیه‌ها و سخنرانی‌های فراوانی از توطئه‌های دشمن در شکستن اسلام و روحانیت به‌عنوان «موانع نفوذ اجانب» سخن گفته‌اند. گفته می‌شود که میرزای شیرازی پس از پیروزی در نهضت تنباکو، ناراحت و غمگین بود. وقتی علت آن را پرسیدند، پاسخش این بود که استعمارگران کانون قدرت شیعه را شناسایی کردند و بعد از این ما را راحت نخواهند گذاشت و نقشه‌ها برای نابودی روحانیت خواهند کشید.
 
حضرت امام (ره) علت ترس از روحانیت را نیز ترس از اسلام می‌‏دانند: «از منبری می‌‌‏ترسند؛ برای اینکه مروج اسلام است. از روحانی و اهل محراب می‌‌‏ترسند؛ برای اینکه مروج اسلام است، چون از اسلام می‌‌‏ترسند.» 3 از آنجا که اسلام فی‌‌ذاته سیاسی است، روحانیت نیز اساساً نهادی سیاسی است. این امر ناشی از حضور فرهنگ ولایت و امامت در کانون تفکر شیعی است. نگاهی به مقوله‌‌ی ولایت و امامت در مذهب شیعه و ابعاد گوناگون آن، از قبیل ولایت تکوینی و ولایت و رهبری، بیانگر این نکته است که نه تنها در واژه و اصطلاح «روحانی» بین ماده و معنا تضادی وجود ندارد، بلکه حتی بین آن‌‌ها رابطه‌‌‏ای وثیق و عمیق است.
 
اصلی‌‌‏ترین و اساسی‌‏ترین هدف و انگیزه‌‌ی مهاجمان و مخالفان نظام جمهوری اسلامی، مسئله‌‌ی جداانگاری دین از سیاست است که با بهره‌‏وری از راهکارهای گوناگون در جهت اثبات آن گام برمی‏‌دارند. برای نمونه، برخی از نویسندگان با تفسیر دین به «تنظیم‌‏کننده‌‌ی رابطه انسان با خدا»، دین را از صحنه‌‌ی سیاست رانده، تا حد مسائل شخصی و فردی تقلیل می‌‏دهند. امام خمینی (ره) شعار «جدایی دین از سیاست» را توطئه‌‌‌ی اجانب برشمرده و می‌‌فرمایند: اولین و مهم‌‌ترین حرکت، القای شعار «جدایی دین از سیاست» است که متأسفانه این حربه در حوزه و روحانیت تا اندازه‌‏ای کارگر شده است؛ تا جایی که دخالت در سیاست، دون شأن فقیه و ورود در معرکه‌‌ی سیاسیون، تهمت وابستگی به اجانب را دنبال می‌‏آورد.
 
نگاهی به کارنامه‌ی روحانیت در یک‌صد سال اخیر

 
سرانجام پس از مدتی و در پی گذر از مراحل سخت و مشقت‌بار تاریخی، بر اثر رهبری سیاسی روحانیت، شیعه توانست:
 
1. موجودیت خود را به‌رغم همه‌ی تهدیدها و تحدیدها به‌عنوان یک جریان مستقل حفظ کند.
 
2. عضوگیری کند و توسعه یابد.
 
3. به موجودیت خود رسمیت ببخشد و ایران را به دژ نفوذناپذیر خود تبدیل کند.
 
4. در موقعیتی مناسب، طاغوت زمان را سرنگون کند، نظام 2500ساله‌‌ی ستم‌‏‌شاهی را براندازد و با تأسیس نظامی نوین و مبتنی بر زیرساخت‏‌های الهی، در جهت تحقق آرمان‏های دیرین انبیای عظام الهی و اوصیای ایشان، گام بردارد و با تبدیل ایران به‌عنوان پایگاه تبلیغات جهانی اسلام ناب، زمینه را برای رهبری آخرین ذخیره‌ی الهی، حضرت حجه‌‌‏بن الحسن العسکری (عج) فراهم نماید.
 
نگاهی به نهضت‌‏های صدساله‌‌ی اخیر در جهان اسلام، به‌خوبی بیانگر نقش سیاسی روحانیت شیعه در رهبری این حرکت‌‌هاست:
 
1. نهضت ضداستبدادی و ضداستعماری (در هر سه شکل استعمار سیاسی، اقتصادی و فرهنگی) به رهبری سید جمال‌‏الدین اسدآبادی.
 
2. جنبش ضداستعماری (استعمار اقتصادی) تنباکو به رهبری میرزای شیرازی.
 
3. انقلاب ضداستعماری (استعمار سیاسی) عراق به رهبری میرزا محمدتقی شیرازی.
 
4. نهضت مشروطه به رهبری آخوند ملامحمدکاظم خراسانی، آقا شیخ عبدالله مازندرانی، سید عبدالله بهبهانی و سید محمد طباطبایی.
 
5. مبارزات سیاسی شیخ فضل‏الله نوری علیه لیبرالیسم و مشروطه بدون قید مشروعه.
 
6. نهضت جنگل به رهبری میرزا کوچک‌‏خان.
 
7. مبارزات سیاسی و ضداستبدادی مدرس علیه رضاخان.
 
8. مبارزات ضداستعمار (استعمار اقتصادی) آیت‌الله کاشانی علیه سلطه‌ استعماری انگلیس در ماجرای ملی شدن صنعت نفت.
 
9. مبارزه‌ی مسلحانه‌ی فداییان اسلام به رهبری نواب صفوی.
 
10. انقلاب اسلامی ایران به رهبری حضرت امام خمینی (ره).
 
این حجم زیاد مبارزات، آن هم در فاصله‌ی زمانی کمتر از 150 سال، بیانگر حساسیت روحانیت شیعه نسبت به سرنوشت سیاسی جامعه است که خوشبختانه این بیداری و حساسیت به برچیده شدن یک نظام سیاسی کهن 2500ساله‌ی مستبد ستم‌شاهی و قطع دست سلطه‌ی خارجی از سرنوشت کشور منجر شد.
 
امام راحل (ره)، هنر، صداقت و تعهد خود روحانیت را علت برگزیده شدن آن‌ها از سوی مردم می‌دانند: «در ترویج روحانیت و فقاهت، نه زور سرنیزه بوده است، نه سرمایه‌ی پول‌پرستان و ثروتمندان، بلکه هنر و صداقت و تعهد خود آنان بوده است که مردم آنان را برگزیده‌‏اند.»[4] شهید مطهری خود در خط مقدم مبارزه‏ای علمی و فکری با ماتریالیسم و اعوجاج و انحراف پدیدآمده از سوی التقاطیان و نیز کج‏‌فکری‌‏های متحجران عقب‌‌‏مانده بود و با اخلاص و جهاد علمی، منظومه‏‌ای با جامعیت گسترده و متنوع برای نسل حاضر و آیندگان پدید آورد و از دستگیری و زندان و فشار ساواک هم بی‌‏نصیب نبود.
 
دیدگاه امام (ره) درباره‌ی خطر روحانی‌نماها و متحجرین

 
به عقیده‌‌ی حضرت امام (ره)، تحجرگرایی نافی ورود دین و کارگزاران دینی در عرصه‌ی سیاست بوده و نگاهی بدبینانه به عرصه‌ی سیاست و زندگی اجتماعی دارد. امام با نگاهی تیزبینانه احساس خطر کرده و به‌ویژه جلوگیری از رشد فکری آنان را وظیفه‌ی روحانیون وفادار به آرمان‌های انقلاب می‌داند.
 
ایشان هشدار می‌دهند که «اگر بر فرض محال، حاکمیت فکری از آن روحانی‌نماها و متحجرین گردد، روحانیت انقلاب جواب خدا و مردم را چه می‌‌دهد؟»[5] ایشان در واکاوی این جریان فکری مقدس‌نما این‌گونه اظهار می‌دارند:
 
«عده‌‏ای مقدس‌نمای واپس‌گرا همه‌چیز را حرام می‌دانستند و هیچ‌کس قدرت این را نداشت که در مقابل آن‌ها قد علم کند. خون دلی که پدر پیرتان از این دسته‌ی متحجر خورده است هرگز از فشارها و سختی‌های دیگران نخورده است. وقتی شعار جدایی دین از سیاست جا افتاد و فقاهت در منطق ناآگاهان غرق شدن در احکام فردی و عبادی شد و قهراً فقیه هم مجاز نبود که از این دایره و حصار بیرون رود و در سیاست و حکومت دخالت نماید... در مدرسه‌ی فیضیه، فرزند خردسالم مرحوم مصطفی از کوزه‌ای آب نوشید، کوزه را آب کشیدند، چراکه من فلسفه می‏‌گفتم، تردیدی ندارم اگر همین روند ادامه می‌‏یافت، وضع روحانیت و حوزه‌ها وضع کلیساهای قرون وسطا می‌شد.»[6]
 
حضرت امام از «آخوندهاى فرومایه‌ی دربارى و کج‌‌فهمی‌‌هاى بعضى از معممین و مقدس‌‌نماها» که به‌واسطه‌‌ی نوع نگرش آنان واقعیات دین «در تمام کشورهاى اسلامى در پرده‌‌ی ابهام باقى مانده است، شکوه کرده و می‌‌فرمایند: «کج‌‌فهمانى که حتى با تشکیل حکومت اسلامى مخالف و آن را از حکومت طاغوت بدتر مى‌‌دانند!... بازیگرانى که براى عقب نگه داشتن مسلمانان و باز کردن راه براى غارتگران و سلطه‌‌جویان، اسلام را در کنج مساجد و معابد محصور نموده‌‌اند و اهتمام به امر مسلمین را برخلاف اسلام و وظایف مسلمانان و علماى اسلام معرفى مى‌‌کنند.»[7] و متأسفانه دامنه‌‌ی تبلیغات گمراه‌ کننده به قدرى بوده و هست که دخالت در هر امر اجتماعى و سیاسى را در جامعه‌‌ی مسلمین، برخلاف وظایف روحانیون و علماى دین مى‌‏‌دانند و دخالت در سیاست را گناهى نابخشودنى مى‌‌خوانند.
 
حضرت امام با نامیدن این گروه به «افعی» و «مارهای خوش‌خط‌ و‌خال» بر این باورند که «روحانیون وابسته و مقدس‌‌نما و تحجرگرا هم کم نبودند و نیستند. در حوزه‌‏هاى علمیه هستند افرادى که علیه انقلاب و اسلام ناب محمدى فعالیت دارند... این‌ها مروج اسلام آمریکایى‌‌اند.»[8]
 
نتیجه‌گیری


در جمع‌‏بندی نظریات حضرت امام در مورد روحانیت و کارکردهای آن، می‌‏توان چنین نتیجه گرفت که امام راحل نقش روحانیت را در جامعه و نظام دینی، مهم‏‌ترین و موفق‌‏‌ترین نقش‏ها دانسته و عقیده داشتند: مقتدرترین افراد در مصاف با مشکلاتی که برای جامعه‌‌ی ایران و انقلاب پیش آمد، معلوم نبود که موفقیت بیشتری از افراد موجود به دست می‌‏آوردند. امام امت در بُعد دخالت روحانیت در سیاست و اجتماع، به‌شدت به پیوند دین و سیاست و به حضور روحانیت در صحنه‌ی امور سیاسی و اجتماعی معتقد بودند و این دیدگاه برخاسته از مبانی نظری ایشان بود که معتقد بودند: از ویژگی‌‏های سیاست الهی و مطلوب، این است که هر دو بُعد مادی و معنوی انسان مورد توجه باشد و مصالح دنیا و آخرت عموم انسان‏‌ها در آن رعایت و حدود و احکام الهی در جامعه اجرا شود و لازمه‌‌ی حضور این نوع سیاست در صحنه‌ی جامعه‌‌ی اسلامی، این است که کارشناسان و متخصصان امور دینی در امور سیاسی و اجتماعی حضور داشته باشند تا بتوانند سیاست الهی و مطلوب را در مقابل سیاست شیطانی و سیاست تک‌‌بُعدی به مرحله‌ی اجرا درآورند و درست به دلیل همین نقش روحانیت در سیاست است که در صدساله‌‌ی اخیر، نهضت‌‏های فراوانی به رهبری روحانیت در جهان اسلام صورت گرفته است.

 

پی‌نوشت‌ها

[1]. همان، ج ‏3 ، ص 227.
[2]. همان، ج 1 ، ص 117.
[3]. همان، ج 8، ص 43.
[4]. همان، ج 21، ص 275.
[5]. همان، ج ‏21، ص ‏287.
[6]. همان، ص‏ 278 و 27.
[7]. همان، ج ‏19، ص 21.
[8]. همان، ج 21، ص 278./برهان

اشتراک گذاری
نظرات کاربران
capcha
هفته نامه الکترونیکی
هفته‌نامه الکترونیکی سراج۲۴ - شماره ۲۸۳
آخرین مطالب
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••