اوقات شرعی تهران
اذان صبح ۰۴:۲۸:۵۶
اذان ظهر ۱۲:۰۹:۵۹
اذان مغرب ۱۸:۴۱:۵۵
طلوع آفتاب ۰۵:۵۴:۴۷
غروب آفتاب ۱۸:۲۳:۴۵
نیمه شب ۲۳:۲۶:۵۰
قیمت سکه و ارز
۱۳۹۲/۰۸/۱۴ - ۰۱:۲۸
خانم ها حتما بخوانند؛

چادر، یک ودیعه‌ی الهی برای من بود

یه نکته جالب من چادرم رو خیلی دوست دارم یعنی خود چادرم رو فی نفسه، وقتی کثیف یا چروک میشه براش ناراحت می شم راستش روم نمی شد اینو به کسی بگم فکر می کردم مسخره است

چادر، یک ودیعه‌ی الهی برای من بود

تو یه خانواده مذهبی بزرگ شدم که پدرم هیچ وقت ما رو مجبور به عقاید مذهبیش نمی کرد اما با رفتار درستش ما رو نسبت به خیلی از آن عقاید علاقه مند کرده بود به طوری که داوطلبانه آنها را بپذیریم. یکی از این عقاید حجاب بود، هرچند که پدرم همیشه چادر رو خیلی دوست داشت ولی هیچ وقت هیچکدوممون رو مجبور به پوشیدن اون نکرد برای همین تو خانواده ما هر کس هروقت خواسته چادر پوشیده هروقت هم نخواسته نپوشیده .

اما ماجرای من و چادرم:

اولین خاطره ای که از چادر دارم روز اولیه که رفته بودم راهنمایی، دم در مدرسه جلومو گرفتن! چون چادر نداشتم نزاشتن برم تو. منم برگشتم خونه و چادر یکی از خواهرهام رو پوشیدم و رفتم. الان حس می کنم برای همین بود که تا آخر دبیرستان که چادر اجباری بود من به جای اینکه به مزایای چادر فکر کنم و خودم رو قانع به پوشیدنش کنم، همش می خواستم به خودم و اطرافیانم ثابت کنم که برای یه حجاب کامل نیازی به چادر نیست و بدون چادر هم میشه حجاب کامل داشت. پس چرا وقتی چیزی واجب نیست باید سختی هاش رو تحمل کنم؟

مخصوصا اینکه دختر خیلی شلوغ و پر جنب و جوشی هم هستم و همیشه فکر می کردم امکان نداره بتونم با چادر روی صندلی آروم بشینم. برای همین بعد از تموم شدن دبیرستان و قبل از دانشگاه چادرم رو برداشتم و تازه بعد از اون بود که افتادم به فکر اینکه چادر پوشیدن هم میتونه انتخاب خوبی باشه.

کل چهار سال دانشگاه رو درگیر این موضوع بودم مخصوصا چون رشته ام هم عمران بود و تو خیلی از کلاسهای عملی چادر پوشیدن واقعا سخت بود و یه نکته منفی هم به این حس دامن می زد  مثلا دوستم چون چادری بود می گفت من همیشه چادر می پوشم حالا نمی تونم جلوی پسرها بدون چادر خیلی فعالیت کنم و به این بهونه کارهاش رو می انداخت گردن ما مانتوییها ، و این مساله این ذهنیت منفی رو تو ذهن من ایجاد می کرد که چادر باعث تنبلی میشه و جلوی فعالیت رو می گیره...

البته یه دوستی هم داشتم که بدون اینکه چادرش رو برداره همه کارهاش رو خودش انجام می داد و از همه حتی از پسرها هم کارش سریعتر و بهتر بود (با این 2 تا مثال خواستم بگم چقدر رفتار آدمهای چادری مهمه مثلا اون دوست دومم خیلیها رو تحت تاثیر دین و حجابش قرار داد)از همون سالهای دانشگاه میل به چادری شدنم قوی تر شده بود چون من آدم بی تفاوتی نبودم و حجاب برام مهم بود برای همین وقتی مانتویی بودم نمی تونستم اونطور که دوست داشتم لباسهای رنگی و تنگ یا کوتاه یا... بپوشم و همیشه خودم رو مقید می کردم لباسهایی بپوشم که جلب توجه نکنه و خب اون لباس ها رو دوست نداشتم ضمن اینکه می دونستم همونطور که من که باحجاب بودم امنیت بیشتری تو جامعه دارم اگه چادری بشم امنیتم بیشتر هم میشه(که شده)

به اضافه همه ی اینها افرادی هم که منو می شناختن تعجب می کردن، می گفتن باورمون نمیشه  تو چادری نباشی! یکی از دوستام می گفت من هروقت تورو می بینم حس می کنم چادرت رو درآوردی گذاشتی تو کیفت اصلا نمیتونم باور کنم تو چادری نیستی! و همین حرفها هم خیلی انگیزه ام رو برای چادر پوشیدن بیشتر می کرد اما همیشه به یه دلیلی عقبش می انداختم مثلا اون موقع می گفتم الان اگه چادری بشم همه می پرسن چرا چادری شدی و خب واقعا حوصله جواب دادن به این سوال رو برای کسایی که می دونستم اصلا سر در نمیارن نداشتم یا اینکه با چادر چه جوری برم پای تخته؟ و یا بهانه های دیگر وقتی دانشگام تموم شد به مادرم گفتم برام چادر بدوزین ولی بازم عقب می انداختمش انگار می ترسیدم که نتونم دووم بیارم و اصلا دوست نداشتم که بعد از چادری شدن چادرم رو بردارم. چون بدتر از هرچیزی این یه تبلیغ منفی برای چادر بود .

تا اینکه یه بار توی برنامه گره یه خارجی تازه مسلمان شده رو نشون داد که بعد از اینکه با اسلام اشنا شده بود، با حجاب شده بود، نماز می خوند، همه دستورات اسلام رو اجرا می کرد ولی مسلمان شدنش رو هی عقب می انداخت. می گفت شاید نتونم، آمادگیش رو ندارم . بعد دوست مسلمانش بهش گفت الان دلیل مسلمان نشدنت چیه؟ اونم دلیل خاصی نداشت و دوستش گفت پس با من بگو و شهادتین رو ادا کرد. این دقیقا مشکل من بود منم فقط باید شروع می کردم.

روز بعد چادر رو پوشیدم و دیگه بر نداشتم.حالا فهمیدم که بیشتر اون القائات، شیطانی و بی دلیل بود؛ همه اطرافیانم راحت این قضیه رو پذیرفتن، رو نیمکت تو کلاس نشستن چندان سخت نیست و مهم تر از همه هر لباسی که دوست دارم بدون نگرانی می پوشم و امنیتم هم خیلی بیشتر شده چون بر خلاف چیزی که خیلی ها فکر می کنن ادمها مخصوصا مردها (به جز یه اقلیت مریض)با هر عقیده ای برای خانومهای باحجاب و چادری که به چادرشون اعتقاد دارن(و این اعتقاد کاملا از رفتار ادمها قابل تشخیصه) احترام خاصی قائلند .

بعد این قضیه یه چیز مهمی رو فهمیدم: اگه ادم بدونه چرا یه کاری رو انجام میده هرچند هم که سخت باشه به نظرش اسون میاد ولی اگه آدم ندونه چرا یه کاری رو انجام میده هرچقدر هم ساده باشه براش سخته.یه نکته جالب من چادرم رو خیلی دوست دارم یعنی خود چادرم رو فی نفسه، وقتی کثیف یا چروک میشه براش ناراحت می شم راستش روم نمی شد اینو به کسی بگم فکر می کردم مسخره است تا اینکه یکی از دوستام -که یه بار ازم پرسیده بود تو که همیشه تو مسایل دینی دنبال بهترینی(این رو خودم بهش گفته بودم) پس چرا چادر نمی ذاری؟ - وقتی چادری شدم بهم گفت اون موقع به خودم گفتم هنوز عشق چادر تو دلت نیفتاده و من تازه فهمیدم واقعا این احساسی که به چادرم دارم یه ودیعه الهیه جالب اینجاست که اون چادری رو که قبلا داشتم و یه جاهایی می پوشیدم دوست ندارم فقط چادری رو که بعد از چادری شدنم دوختم خیلی دوست دارم /باشگاه

اشتراک گذاری
نظرات کاربران
هفته نامه الکترونیکی
هفته‌نامه الکترونیکی سراج۲۴ - شماره ۲۴۴
اخرین اخبار
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••