
نوام چامسکی، اندیشمند و تحلیلگر آمریکایی در مصاحبه با شبکه خبری راشاتودی و در پاسخ به سؤالی درباره تحولات اخیر در روابط ایران و آمریکا و نیز احتمال بهبود این روابط گفت:
موضوع اصلی آن چیزی است که در آمریکا رخ خواهد داد. این موضوع در آمریکا و بخش اعظمی از غرب، به این صورت نمایانده میشود که مسأله ناسازگاری ایران و رد خواستههای جامعه بینالمللی است. مسائل زیادی وجود دارند که میتوان از ایران درباره آنها انتقاد کرد، اما مسأله اصلی چیز دیگری است: یعنی امتناع غرب و بالاخص آمریکا از ورود به دیپلماسی جدی با ایران. تا جایی که به نقض اراده جامعه بینالمللی توسط ایران مربوط میشود این امر بستگی به تعریف ویژهای که به صورت استاندارد در غرب از جامعه بین المللی میشود بستگی دارد. در غرب این عبارت به معنای آمریکا و هر کسی است که در کنار آن قرار گرفته است. بنابراین، اگر جامعه بینالمللی دربردارنده جهان بود شاهد داستانی کاملا متفاوت بودیم. برای مثال، کشورهای غیر متعهد، که بخش اعظمی از جمعیت جهان را تشکیل میدهند، به شدت از حق ایران برای غنیسازی اورانیوم حمایت کرده و میکنند.
اعراب همسایه ایران این کشور را دوست ندارند و خصومتی بین آنها وجود دارد که به زمانهای طولانی پیش از این بازمیگردد. اما آنها ایران را به عنوان یک تهدید نمینگرند، تنها بخش بسیار کوچکی از آنها ایران را تهدید میدانند. از نظر آنها آمریکا و اسرائیل هستند. آیا صرفنظر از اینکه هر کس تهدیدها را چگونه میبیند آیا راهی برای پرداختن به این مسائل وجود دارد؟ البته، راههایی وجود دارد.
برای مثال در 2010 پیشرفت بسیار خوبی برای کاهش هر آنچه که طرفهای متفاوت تهدید میپندارند پدید آمد. ترکیه و برزیل به توافقی با ایران دست یافتند که بر اساس آن ایران اورانیوم غنیسازی شده خود را برای نگهداری در ترکیه به این کشور منتقل میکرد و در ازای آن غرب برای رآکتورهای پزشکی ایران ایزوتوپ فراهم میکرد. اما به محض اعلام این توافق ترکیه و برزیل به شدت توسط واشنگتن و رسانهها محکوم شدند. دولت برزیل از این رویداد به شدت ناراحت شد، و نامهای را منتشر کرد که بر اساس آن ثابت میشد خود اوباما پیشنهاد این توافق را داده است اما وی گمان میکرد که ایران این پیشنهاد را رد خواهد کرد. زمانی که ایران این پیشنهاد را پذیرفت، وی مجبور شد که آن را محکوم کرده و برای تصویب تحریمهای بیشتر مستقیما عازم شورای امنیت شود. این یک مورد بود.
مثال دیگری نیز وجود دارد که جالبتر است. دسامبر گذشته قرار بود نشستی در فنلاند برگزار شود که هدف از آن تداوم تلاشهای طولانی مدت برای ایجاد منطقهای عاری از تمام انواع تسلیحات کشتار جمعی در خاورمیانه بود. این نشست بر اساس معاهده عدم اشاعه و در اصل سازمان ملل قرار بود تشکیل شود. اما این نشست هیچگاه برگزار نشد.
اولین چیزی که رخ داد این بود که اسرائیل اعلام کرد آنها در این نشست شرکت نخواهند کرد. سپس تمام آنهایی که علاقهمند بودند منتظر ماندند که ببینند آیا ایران در این نشست شرکت خواهد کرد یا نه. ایران اعلام کرد که آنها بدون هیچ پیششرطی در این نشست شرکت خواهند کرد. بلافاصله اوباما این نشست را به حالت تعلیق در آورده و دلایلی را برای این کار خود مطرح کرد که دلایل رسمی اسرائیل هستند: شما نمیتوانید تا زمانی که یک پیمان صلح منطقهای ایجاد نشده است کنفرانس را نمیتوانید برگزار کنید. البته نمیتوان تا زمانی که آمریکا و اسرائیل سد راه هر نوع اجماع بین المللی برای توافق فلسطینی/اسرائیلی میشوند - کاری که در 25 سال گذشته انجام دادهاند - به صلح منطقهای دست یافت.