به گزارش سراج24؛ در سالروز تولد شهید سردار حسین همدانی، بازخوانی مسیر زندگی و فعالیتهای نظامی او، فرصتی برای مرور بخشی از تاریخ تحولات دفاعی و امنیتی جمهوری اسلامی ایران بهشمار میآید. حسین همدانی متولد ۲۴ آذر ۱۳۲۹، از فرماندهان ارشد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و از چهرههای اثرگذار در دوران جنگ ایران و عراق بود که نقشآفرینی او، هم در میدانهای نبرد داخلی و هم در عرصه مأموریتهای برونمرزی، جایگاه ویژهای در ساختار فرماندهی سپاه برایش رقم زد.
همدانی از جمله نیروهایی بود که در سالهای ابتدایی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در شکلگیری و سازماندهی سپاه پاسداران در مناطق مختلف کشور مشارکت فعال داشت. او از بنیانگذاران سپاه همدان و سپاه کردستان بهشمار میرفت و با آغاز جنگ تحمیلی در سال ۱۳۵۹، حضور مستمر خود را در جبهههای نبرد آغاز کرد. فعالیتهای او در غرب کشور، بهویژه در حوزه سازماندهی نیروها و مقابله با ناامنیهای منطقهای، از جمله محورهای اصلی مسئولیتهایش در سالهای نخست جنگ بود.
در ادامه این مسیر، حسین همدانی فرماندهی لشکر ۳۲ انصارالحسین همدان را برعهده گرفت؛ یگانی که نقش قابلتوجهی در عملیاتهای مختلف دوران دفاع مقدس ایفا کرد. پس از پایان جنگ نیز، مسئولیتهای مهمی به او سپرده شد. همدانی در فاصله سالهای ۱۳۷۹ تا ۱۳۸۳ فرمانده لشکر ۲۷ محمد رسولالله بود و پس از آن، از سال ۱۳۸۳ تا ۱۳۸۵ بهعنوان جانشین فرمانده قرارگاه ثارالله و از ۱۳۸۵ تا ۱۳۸۷ بهعنوان فرمانده این قرارگاه فعالیت کرد. وی همچنین از سال ۱۳۸۸ تا ۱۳۹۰ فرماندهی سپاه محمد رسولالله تهران بزرگ را برعهده داشت.
با آغاز بحران و جنگ داخلی سوریه، حسین همدانی بهعنوان فرمانده قرارگاه حضرت زینب (س) در این کشور منصوب شد و بهعنوان ارشدترین فرمانده سپاه پاسداران در سوریه، مسئولیت هدایت و هماهنگی مستشاری نیروهای ایرانی را برعهده گرفت. حضور او در این مأموریت، بخشی از سیاستهای منطقهای ایران در مقابله با گروههای تروریستی از جمله داعش بود. همدانی سرانجام در ۱۶ مهر ۱۳۹۴، در اطراف شهر حلب و در حین انجام مأموریت مستشاری و مقابله با نیروهای داعش، به شهادت رسید.
در کنار مسئولیتها و مناصب نظامی، ویژگیهای فردی حسین همدانی نیز همواره مورد توجه همرزمان و نیروهای تحت امرش قرار داشت. متانت رفتاری، ارتباط نزدیک با نیروها و توجه ویژه به مسائل انسانی و سازمانی، از جمله شاخصههایی بود که باعث شد او در میان پاسداران با لقب «حبیبِ سپاه» شناخته شود؛ لقبی که بازتابدهنده جایگاه او در میان فرماندهان و رزمندگان و تأثیرگذاریاش بر تحولات نظامی و امنیتی کشور در مقاطع مختلف تاریخی است.
در پایان این گزارش، قصد داریم به دو کتاب متفاوت ویژه نسل نوجوان اشاره کنیم؛ آثاری که هر یک با رویکردی مستقل، به بازخوانی ابعاد مختلف زندگی و شخصیت شهید حسین همدانی پرداخته و تلاش دارند تصویری قابل فهم و متناسب با نیازهای نسل امروز از این فرمانده تأثیرگذار ارائه دهند.
«میاندار گود آب و آتش» / حمید حسام / انتشارات شهید کاظمی
کتاب «میاندار گود آب و آتش» تألیف حمید حسام، یکی از آثار شاخص حوزه نوجوان است که به بازخوانی بخشی کمتر روایتشده از زندگی شهید حاج حسین همدانی میپردازد؛ بخشی که به سالهای پیش از پیروزی انقلاب اسلامی بازمیگردد و بر شکلگیری شخصیت فردی، اجتماعی و فکری او تمرکز دارد. این کتاب با رویکردی داستانی و در عین حال مستند، تلاش میکند تصویری قابل فهم و متناسب با مخاطب نوجوان از مسیری ارائه دهد که حسین همدانی را از دوران کودکی به آستانه کنشگری انقلابی رساند.
روایت کتاب از مقطعی آغاز میشود که حسین همدانی در سنین نوجوانی، با فقدان پدر مواجه میشود؛ رخدادی که او را زودتر از همسالانش وارد دنیای مسئولیت میکند. پس از فوت پدر، بار اداره خانواده بر دوش او میافتد و ناچار میشود در شرایطی دشوار، نقش نانآور و تکیهگاه خانواده را برعهده بگیرد. نویسنده در این بخش، با زبانی ساده و تصویری، تلاش میکند تجربه زیسته نوجوانی را روایت کند که ناگهان با واقعیتهای سخت زندگی روبهرو میشود و در دل همین دشواریها، نشانههای نخستین بلوغ شخصیتی در او شکل میگیرد.
یکی از محورهای مهم کتاب، پرداختن به فضای کشتی، پهلوانی و اخلاق ورزشی در زندگی نوجوانی حسین همدانی است. علاقه او به کشتی بهتدریج شکل میگیرد و در این مسیر، نام غلامرضا تختی بهعنوان الگویی اخلاقی و انسانی، جایگاه ویژهای در ذهن او پیدا میکند. خبر درگذشت تختی، اگرچه در ابتدا برای حسین نامفهوم است، اما بهمرور و با شناخت بیشتر از مرام و منش این پهلوان ملی، تأثیری عمیق بر روحیه و نگاه او به زندگی میگذارد.
کتاب در این بخش، تختی را نه صرفاً بهعنوان یک قهرمان ورزشی، بلکه بهعنوان نمادی از مردانگی، مسئولیتپذیری اجتماعی و همدلی با مردم معرفی میکند.
نقش خانواده، بهویژه مادر و دایی حسین، در شکلگیری نگرش او از دیگر بخشهای مهم روایت است. نگرانی خانواده از ورود حسین به مسائل سیاسی و اجتماعیِ پرتنشِ آن دوران، در کنار توصیههای اخلاقی داییاش درباره مرام پهلوانی تختی، فضایی دوگانه را پیش روی نوجوان داستان قرار میدهد. دایی حسین با بازگویی روایتهایی از رفتارهای نوعدوستانه تختی، از جمعآوری کمک برای زلزله بویینزهرا تا منش او در رقابتهای بینالمللی افق تازهای پیش روی حسین میگشاید و نگاه او را از ورزش صرف، به اخلاق و مسئولیت اجتماعی گره میزند.
کتاب «میاندار گود آب و آتش» در ادامه، به گسترش تدریجی فعالیتهای اجتماعی و فکری حسین همدانی میپردازد. با قبولی دوست صمیمیاش، هوشنگ بابالحوائجی، در رشته پزشکی دانشگاه تهران، مسیر تازهای پیش روی حسین باز میشود. مهاجرت به تهران، آغاز دورهای جدید در زندگی اوست. دورهای که با اشتغال، مشکلات معیشتی و همزمان، آشنایی با فضاهای فکری و مذهبی پایتخت همراه میشود. هرچند از دست دادن شغل اولیه و اشتغال در اداره گمرک، فشارهای تازهای را به او تحمیل میکند، اما همین محیط کاری نیز به صحنهای برای بروز حساسیتهای اجتماعی و دفاع او از حقوق مردم تبدیل میشود.
نویسنده در بخش دیگری از کتاب، به حضور حسین همدانی در جمعهای مذهبی و فرهنگی اشاره میکند. کوهنوردیهای جمعی، آشنایی با نیروهای مذهبی و در نهایت، راه یافتن او به حسینیه ارشاد، از نقاط عطف این مسیر است. سخنرانیهای علی شریعتی، برای حسین به متنی روزانه و الهامبخش تبدیل میشود؛ تا جایی که او شنیدن این سخنان را به «مشق شب» تشبیه میکند و روزهای جمعه را با اشتیاق حضور در حسینیه ارشاد سپری میکند.
در ادامه، جلسات تفسیر قرآن و نهجالبلاغه که به همت دوستان هوشنگ برگزار میشود، بهتدریج از جمعهای کوچک به محافل گستردهتری تبدیل میشود و محور بحثها از مباحث دینی، به نقد و تحلیل نظام شاهنشاهی میرسد. آشنایی حسین همدانی با اندیشههای شهید مرتضی مطهری و حضور در مسجد الجواد، فصل تازهای از رشد فکری او را رقم میزند. تعطیلی حسینیه ارشاد، اگرچه یک گسست ظاهری ایجاد میکند، اما اندیشههایی که حسین فراگرفته، در وجود او ماندگار میشود.
کتاب همچنین به چالشهای شغلی حسین در اداره گمرک اشاره دارد؛ جایی که دفاع او از حق مردم و مقابله با بیعدالتی، به درگیری با مدیران و در نهایت اخراج از کار میانجامد. این نقطه، او را در تهرانِ بدون شغل رها میکند و تصمیم به اعزام به خدمت سربازی را پیش رویش میگذارد. دوران سربازی در تیپ ۵۵ هوابرد شیراز، عرصهای تازه برای بروز توانمندیها و روحیه اوست؛ هرچند پیشنهاد اعزام به جنگ ظفار، به دلیل تعارض با باورهای دینی و شرایط خانوادگی، از سوی او پذیرفته نمیشود.
در فصلهای پایانی، «میاندار گود آب و آتش» به اوجگیری فعالیتهای ضدشاهی حسین همدانی میپردازد؛ از توزیع اعلامیهها و انتقال اسلحه گرفته تا حضور فعال در راهپیماییها. تغییر نام او از «حسین شاهکویی» به «حسین همدانی» نیز بهعنوان نمادی از عبور آگاهانه از گذشته و پیوند هویتی با مسیر انقلاب، در متن برجسته میشود. این کتاب، در مجموع، روایتی تدریجی و قابل لمس از شکلگیری شخصیتی است که سالها بعد، به یکی از فرماندهان برجسته سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تبدیل شد.

«نورا» / ندا رسولی / انتشارات خط مقدم
کتاب «نورا» نوشته ندا رسولی، زندگینامهای داستانی از شهید حسین همدانی است که با رویکردی متفاوت و متناسب با مخاطب کودک و نوجوان، از سوی انتشارات خط مقدم و در واحد «قمقمه» منتشر شده است. این اثر تلاش میکند زندگی یکی از فرماندهان برجسته دفاع مقدس و محور مقاومت را نه از زاویه روایتهای مستقیم تاریخی، بلکه از خلال نگاه و تجربه یک دختر نوجوان بازگو کند؛ روایتی که همزمان با پیشبرد یک داستان مستقل، مخاطب را بهتدریج با شخصیت و سیر زندگی شهید همدانی آشنا میسازد.
داستان کتاب با معرفی شخصیت اصلی، دختری نوجوان به نام نورا، آغاز میشود؛ دختری پرجنبوجوش، کنجکاو و سرزنده که مانند بسیاری از همسنوسالانش، دغدغهها و آرزوهای خاص خود را دارد. نورا قصد دارد در یک مسابقه یا جشنواره بزرگ نوجوانان شرکت کند تا بتواند جایزه آن را بهدست آورد و با پولش یک رایانه شخصی بخرد. با وجود انگیزه بالا، او در ابتدای مسیر با یک مانع جدی روبهروست: نداشتن ایدهای مناسب برای نوشتن یا ساختن اثری که بتواند در این رقابت شرکت داده شود.
همین سردرگمی، نقطه آغاز پیوند داستان نورا با زندگی شهید حسین همدانی است. نورا در جریان کنجکاویهای کودکانه و استفاده پنهانی از لپتاپ خواهر بزرگترش، به مجموعهای از فایلها و مصاحبههای ضبطشده برمیخورد. این مصاحبهها قرار بوده مواد اولیه نگارش زندگینامه شهید همدانی توسط خواهرش باشند. نورا که ابتدا از سر کنجکاوی و سپس با علاقهای جدیتر این فایلها را مرور میکند، بهتدریج مجذوب شخصیت و مسیر زندگی این فرمانده میشود و تصمیم میگیرد خودش دست به کار نوشتن زندگینامه شود.
نویسنده در «نورا» با انتخاب این زاویه دید، به مخاطب اجازه میدهد همزمان با پیشرفت داستان، بهصورت غیرمستقیم با زندگی شهید همدانی آشنا شود. روایت زندگینامه از زبان یک دختر نوجوان، باعث میشود مفاهیمی چون ایثار، مسئولیتپذیری، شجاعت و مجاهدت، در قالبی ساده، ملموس و متناسب با دنیای ذهنی کودکان و نوجوانان ارائه شود. نورا در مسیر نوشتن، نهتنها اطلاعاتی درباره شهید همدانی بهدست میآورد، بلکه خود نیز دچار نوعی تحول در نگاه و رفتار میشود.
بخشهایی از داستان با پرداختن به شیطنتها و رفتارهای روزمره نورا پیش میرود؛ استفاده بدون اجازه از لپتاپ خواهر، پوشیدن یواشکی کفشهای او یا کنجکاویهای کودکانهای که گاه به اشتباه ختم میشود. این جزئیات، شخصیت نورا را برای مخاطب باورپذیر میکند و فضای داستان را از حالت صرفاً آموزشی یا گزارشگونه دور نگه میدارد. در دل همین شیطنتها و خطاهای کوچک است که نورا به مسیری جدیتر قدم میگذارد و مسئولیت نوشتن درباره زندگی یک شهید را، هرچند ناآگاهانه، بر عهده میگیرد.
با پیشروی داستان، زندگی شهید حسین همدانی از خلال روایت نورا بازگو میشود؛ روایتی که بهجای تمرکز بر جزئیات پیچیده نظامی، بیشتر بر ویژگیهای انسانی، روحیه فداکاری و مسیر مجاهدت او تأکید دارد. مخاطب کودک و نوجوان، شهید همدانی را نه صرفاً بهعنوان یک فرمانده، بلکه بهعنوان انسانی پرتلاش، مسئولیتپذیر و اثرگذار میشناسد که پس از سالها مجاهدت، به شهادت رسیده است. این شیوه روایت، امکان همذاتپنداری بیشتری برای مخاطب فراهم میکند و فاصله میان نسل امروز و شخصیتهای تاریخی را کاهش میدهد.




