به گزارش سراج24؛ در دیدار اخیر جمعی از مداحان اهلبیت(ع) با رهبر معظم انقلاب، چند گزاره کلیدی مطرح شد که در کنار یکدیگر، نقشه راهی روشن برای فهم ماهیت درگیری امروز جمهوری اسلامی با جبهه دشمن ترسیم میکند؛ درگیریای که دشمن پی برده است «باید دلها را تغییر بدهد، باید مغزها و فکرها را عوض کند».۱۴۰۴/۰۹/۲۰
تأکید ایشان بر «تغییر هویت ملت ایران» بهعنوان هدف اصلی دشمن، در واقع عبور از تحلیلهای سطحی و ورود به لایه تمدنی و راهبردی جنگ جاری است؛ جنگی که میدان اصلی آن رسانه، روایت و احساسات جمعی است.
در این چارچوب، پیوندی که رهبر انقلاب میان «میدان رسانه» و «میدان جنگ» برقرار میکنند، صرفاً یک تشبیه ادبی نیست، بلکه یک همارزی مفهومی است.ایشان فرمودند: «ما در مسائل نظامی، آرایش صفوفمان بستگی دارد به هدف دشمن؛ وقتی میبینیم دشمن به یک نقطهای میخواهد حمله کند، نوعی آرایش نظامی میگیریم که دشمن را ناکام کنیم؛ این کار در باب تبلیغات باید انجام بگیرد.» ۱۴۰۴/۰۹/۲۰
با توجه به تجربه شکستخورده دشمنان در دفاع مقدس دوازدهروزه، که همزمان عرصهای نظامی، اطلاعاتی، امنیتی و رسانهای را در بر میگرفت و بهعنوان آخرین گزینه آنان تلقی میشد، اکنون تمرکز اصلی جبهه دشمن بیش از پیش به سمت «جنگ ادراکی» سوق خواهد یافت. در همین چارچوب است که رهبر معظم انقلاب تصریح میکنند هدف دشمن «عبارت است از معارف اسلامی، معارف شیعی و معارف انقلابی؛ دشمن اینها را هدف قرار داده؛ باید در مقابل اینها ایستاد.» ۱۴۰۴/۰۹/۲۰
مولفههایی که هویت و ستون فقرات مقاومت را شکل میدهند و ایستادگی فعال و آگاهانه در برابر این هجمه را به یک ضرورت راهبردی بدل میسازند.
از همین رو، توصیه به «آرایش جنگی» در میدان تبلیغات، ناظر به ضرورت عبور از کنشهای پراکنده، احساسی و فردی و حرکت به سمت یک جبهه منسجم و هدفمند است.
از این منظر، نخستین گزاره عملیاتی تشبیه میدان رسانه به میدان جنگ، ضرورت «جبههسازی» است. تجربه جنگهای کلاسیک نشان داده که اقدامهای چریکیِ بیارتباط با فرماندهی و راهبرد کلان، نهتنها پیروزیآفرین نیست، بلکه گاه به تلفات بیفایده و حتی شکست منجر میشود. در میدان رسانه نیز، کنشگری فردیِ بدون هماهنگی، اگرچه ممکن است نیت انقلابی داشته باشد، اما در غیاب یک راهبرد مشترک، میتواند انرژی جبهه خودی را مستهلک کند یا ناخواسته در زمین دشمن بازی کند. «خودزنی رسانهای» دقیقاً در همین نقطه شکل میگیرد؛ جایی که اختلافات داخلی، برجستهسازی ضعفها بدون ارائه روایت جایگزین، یا نزاعهای درونجبههای، خوراک عملیات ارجاف دشمن میشود.
گزاره دوم، به مسئله «تقسیم نقش و تخصص» بازمیگردد. هیچ ارتشی همه نیروهایش را در یک یگان متمرکز نمیکند. جنگ، نیازمند شناسایی، اطلاعات، پشتیبانی، عملیات روانی، توپخانه و نیروی هجوم است. در جنگ رسانهای نیز، همه کنشگران نباید یک کار واحد انجام دهند. برخی مأمور روایتسازیاند، برخی مأمور پاسخ به شبهات، برخی مأمور تولید احساس و برخی مأمور تحلیلهای عمیق و راهبردی. این تنوع نقش، بدون یک پشتوانه فکری و اتاق اندیشه ممکن نیست. «در مواجههی با دشمن، به دفاع از آنچه او شبههآفرینی میکند اکتفا نکنید. البتّه دفاع لازم است، باید شبههآفرینیِ دشمن را رد کرد لکن دشمن نقطهضعف زیاد دارد؛ آن نقطهضعفها را هدف قرار بدهید، به آنها هجوم بیاورید.» ۱۴۰۴/۰۹/۲۰
به همین جهت، پیش از هر حمله رسانهای، باید مسئلهشناسی دقیق صورت گیرد، نقاط ضعف واقعی دشمن شناسایی شود و بر اساس داده و آمار معتبر، «نقطهزنی» انجام گیرد. رسانهای که صرفاً واکنشی و هیجانی عمل میکند، در بهترین حالت، بازی را به تساوی میکشاند و در بدترین حالت، ابتکار عمل را به دشمن میسپارد. سومین گزاره، مسئله «زمین نبرد» و «انعطافپذیری» است که اخیرا محسن مهدیان نیز در یادداشتی به آن پرداخته است. هیچ آرایش جنگی بدون درک صحیح از زمین، کارآمد نیست. اگر دشمن در میدانهای زنده، تصویرمحور و تعاملی میجنگد، تمرکز صرف بر رسانههای ایستا و کمتعامل، بهمعنای خروج از میدان اصلی نزاع است. افزون بر این، جنگ رسانهای ماهیتی سیال دارد؛ گاهی محور آن روایت و منطق است و گاهی احساس، تصویر و همذاتپنداری. رسانهای که نتواند بهموقع آرایش خود را تغییر دهد، حتی با نیت درست و محتوای صحیح، از صحنه رقابت عقب میماند.



