به گزارش سراج24؛ به نقل از تسنیم، سالها بود که اسرائیل وارد جنوب لبنان شده بود و تقریباً همه مقاومتهای کوچک برخی جوانان لبنانی هم در برابر اشغالگران با شکست مواجه میشود و تفنگهایشان یکی پس از دیگری زیر تانکهای اسرائیلی خورد میشد. سربازان رژیم صهیونیستی تا قلب بیروت آمده بودند و برای اولین بار میرفت که پایتخت یک کشور عربی در تسلیم کامل آنها قرار بگیرد.
آریل شارون نخست وزیر وقت رژیم صهیونیستی سرمست از این پیروزی با حاکمان احتمالی بعدی آنجا جلسه میگذاشت و همه نگاهها منتظر مراحل بعدی تصرف لبنان بودند. گروههای موسیقی اسرائیلی آماده میشدند تا مرحله بعدی پیروزی، یعنی اشغال لبنان بعد از فلسطین را جشن بگیرند و از نظر شارون همین موسیقی کافی است تا بتواند همه لبنان را به اشغال دربیاورد. پیروزی در این سرزمین برای آنها بسیار استراتژیک بود زیرا تسلط اشغالگران بر منطقه و خصوصاً جهان عرب را مستحکمتر میکرد.
ایستهای بازرسی در همه نقاط شهر دیده میشد تا مبادا نوری از مقاومت بر تاریکی اشغال لبنان تابیده شود. اسرائیلیها با کوچکترین شکی که به هر جوان میکردند بهسرعت او را دستگیر میکردند و اگر نمیکشتند، شکنجههای وحشتناک کمترین کارشان بود. خشم مردم لبنان از صور و مثلث خلده گرفته تا غبیری و... از چشمانشان موج میشد. 40 سال همه مردم در برابر این ظلم و تجاوز سکوت کرده بودند اما جوانان مسلمان لبنان همچنان نمیتوانستند کشورشان را در این وضعیت ببینند.
میتوان گفت کشور لبنان در آن روزها با شرایطی که داشت وارد دوران اسرائیلی شده بود. یکی از فرماندهان اشغالگر هنگام سخنرانی میگفت؛ "صحبت کردن در اینجا مثل این است که در غزه یا تلآویو سخنرانی میکنیم." آنها اینقدر بر ماندن مطمئن بودند که حتی تابلوهایی بهزبان عبری برای خیابانها و مناطق شهری نصب کردند که نام روستاها و جادههای منتهی به آنها را نشان میداد.

تقاطع عباسیه در لبنان سال 1982
همه چیز وفق مراد اشغالگران بود تا اینکه غافلگیری بزرگ در ساعت 7 صبح روز پنجشنبه 11 نوامبر سال 1982 از راه رسید، این یک صبح معمولی نبود و طلوع خورشید آن روز تاریخ کشور لبنان را تغییر داد، تغییری که قرار بود تنها بهدست جوانان مقاوم همین سرزمین رقم بخورد.
احمد و دوستانش مدتها بود که با دیدن تابلوهای عبری در سطح شهرهایشان ناراحتی و خشم را با خود حمل میکردند. احمد قصیر، رضا حریری و دیگر دوستانشان در دیر قانون النهر، واقع در منطقه صور، تصمیم مهمی را طراحی کردند، پیش از آن احمد برخی از این تابلوها را در یک اقدام ساده مقاومت، از جا میکند.

شهید احمد جعفر قصیر
آشی که احمد قصیر برای دشمنان پخته بود پرروغنتر از چیزی بود که بتوانند تصور کنند، او این راز را با رضا هم در میان گذاشت. آنها هر دو جزو اولین کسانی بودند که هسته مقاومت اسلامی را در لبنان تشکیل میدادند، رضا نیز تصمیم گرفت با حاج علی کرکی، که آن زمان جوانی بیست و چند ساله بود و فرماندهی عملیات در جنوب بیروت را بهعهده داشت در میان بگذارد و همه چیز را توضیح دهد، احمد هم سریع به بیروت رفت تا حاج عماد مغنیه را، فرمانده نظامی کل مقاومت اسلامی نوپای آن سالها، ملاقات کند و او را نیز در جریان قرار دهد.
حاج ابوالفضل (علی کرکی) بعدها میگوید: شاهد بودم وقتی آنها از هدفشان صحبت میکردند شور و شوق و ایمان در صورت احمد کاملاً پیدا بود و اصلاً میتوان ایده عملیات شهادتطلبانه را به نام احمد قصیر شناخت. حاج عماد و حاج ابوالفضل ابتدا تصور کردند ممکن است این طرح هرگز به نتیجه نرسد، زیرا بحث شرعی این نوع عملیات نیز در میان بود و آنها تابع بیچونوچرای دستورات اسلام بودند.

شهیدان حاج عماد مغنیه و حاج علی کرکی سالها بعد
از آنجا که ابتدا معلوم نبود نام مجری عملیات برده شود یا نه و برای اینکه همه چیز در امنیت و در عین حال عادیترین حالت خود انجام شود، حاج عماد از احمد میپرسد؛ "چگونه میخواهی نبودنت را در خانه توضیح دهی؟"، زیرا احمد باید برای آماده شدن و انجام خود عملیات چند روزی به خانه نمیرفت. او میگوید سناریویی برای ناپدیدشدنش آماده کرده بود به این شکل؛ در جریان بازدید از جایی که در آن زمان بیروت شرقی نامیده میشد، ظاهراً برای جمعآوری مقداری پول، ناپدید میشود. احمد عکسهایی از خودش آورد و آنها را به حاج عماد تحویل داد که پس از ناپدیدشدنش، خبر را در روزنامهها منتشر کنند، این یک روز قبل از عملیات بود.
حالا بخش مهم ماجرا هنوز به نتیجه نرسیده بود، اخذ مجوز شرعی برای انجام عملیات ضروری بود، این جزئیات بسیار حساس بود و عملیاتهای مشابه اغلب تا زمان صدور مجوز به تعویق میافتادند، همانطور که در مورد عملیات در مدرسه الشجره اتفاق افتاد که با وجود تکمیل مقدمات بهدلیل این الزام به تأخیر افتاد.
حاج ابوالفضل برای نهایی کردن مقدمات به دیر قانون بازگشت. او با احمد ملاقات کرد و از او خواست که آخرین دستورات خود را که ضبط شده بود، صادر کند، سپس، صبح روز 11 نوامبر 1982، دو ماشین بهسمت هدف حرکت کردند؛ ماشین اول که احمد را حمل میکرد، با مواد منفجرهای که از قبل زیر نظر عماد مغنیه و علی کرکی آماده شده بود، مسلح شده بود،
ماشین دوم هم که دو مرد (خود عماد مغنیه و علی کرکی) سرنشین آن بودند و تا آخرین لحظه در تقاطع عباسیه احمد را تعقیب کردند. حاج ابوالفضل به ماشین احمد نزدیک شد و دوباره او را بین انجام مأموریت یا بازگشت مخیّر کرد. احمد راسختر و مصممتر از قبل گفت؛ "اینجا برایم نقطه بیبازگشت است و هرگز عقبنشینی نخواهم کرد". او با آرامش و ثبات رانندگی کرد و ماشین دیگر کنار جاده متوقف شد.
مادر احمد قصیر بعدها در خاطراتش میگوید: آن روز، یک دانشجو روبهروی ساختمان مورد هدف ایستاده بود، احمد از او خواست که دور شود، دانشجو بحثی نکرد و رفت، سپس احمد با سرعت بهسمت ساختمان رفت و ماشینش را به طبقه همکف کوبید و ساختمان فوراً فرو ریخت، ستاد فرماندهی اسرائیلیها در آتش عظیمی میسوخت و دود سیاه شدیدی آسمان را پوشاند. سربازانی که در اطراف بودند دچار یک نوع حالت روانی شده بودند و بیهدف شلیک میکردند. فرماندهان اشغالگر مانند فرمانده جبهه شمالی ژنرال امیر دروری سریعاً با هلیکوپتر خود را به آنجا رساندند و حلقه امنیتی محکمی را تشکیل دادند تا اطلاعاتی به بیرون نرود.

سخنگوی ارتش اسرائیل ابتدا مرگ 74 افسر و سرباز را، از جمله فرماندار نظامی، تأیید کرد و 27 نفر را مفقود گزارش داد، چند روز بعد، روزنامههای اسرائیلی گزارش دادند که تلفات این عملیات به 141 کشته و ده مفقود رسیده است.

آریل شارون در حال بازدید از مقر نظامی سربازان اسرائیلی که حالا با خاک یکسان شده بود
مقامات دشمن، بهرهبری رئیس ستاد رافائل ایتان، در ابتدا سعی کردند روایت ضعیفی از این حادثه تعریف کنند، آنها ابتدا گفتند نقص فنی در ساختمان حادثه آفریده است بعد ادعا کردند انفجار ناشی از مواد منفجره بوده که زیر پایههای ساختمان قرار داشته است.

سرانجام در 15 نوامبر 1982، رژیم اشغالگر عزای عمومی اعلام کرد، آژیرها در سراسر رژیم صهیونیستی به صدا درآمدند و رسانهها برنامههای عادی خود را قطع کردند و موسیقی غمگین پخش شد.
ابتدا قرار بود عملیات روز 10 نوامبر انجام شود اما تا کسب اجازه زمان کمی طولانیتر شد، آن شب هوا بارانی بود و اغلب سربازان دشمن به مقر خود در ساختمان هشتطبقه رفته بودند و حتی برای اینکه فضای بیشتری برای ورود سربازان باشد، بازداشتیهای لبنانی را از آن ساختمان خارج کرده بودند و همین امر موجب تلفات بیشتر از دشمن شد.

هویت قهرمان عملیات شهادتطلبانه تا مدتی ناشناخته ماند، مردم صور همچنان داستانهای زیادی از غرور و شجاعت در مورد این جوان شجاع میبافتند تا اینکه مقاومت اسلامی در 19 مه 1985 مسئولیت این عملیات را بهعهده گرفت. در مراسمی بهمناسبت بزرگداشت شهدای دیر قانون النهر، سید حسن نصرالله دبیرکل حزبالله فاش کرد که عامل این عملیات شهید احمد جعفر قصیر بوده است. از آن زمان، مقاومت اسلامی 11 نوامبر، سالگرد عملیات شهادتطلبی احمد قصیر، را بهعنوان مناسبتی سالانه برای بزرگداشت روز شهید حزبالله تعیین کرده است.


تصویری از صفحه روزنامه السفیر لبنان بعد از افشای هویت شهید احمد قصیر



