
به گزارش سراج24؛ در پی جنگ ۱۲ روزه ایران و اسرائیل، اقتصاد و صنعت کشور در معرض آزمونی تاریخی قرار گرفتند. در گفتوگوی تفصیلی با رضا موسایی کارشناس مرکز پژوهش های مجلس از ضرورت بازنگری بنیادین در ساختار حکمرانی، اقتصاد مقاومتی، دیپلماسی اقتصادی و توسعه صنعتی در دوره پساجنگ گفته شده. آیا ایران میتواند از دل بحران، راهی به سوی بازسازی هوشمند و پایدار بیابد؟
در ادبیات حکمرانی و اقتصاد بحران، دوره پساجنگ چگونه تعریف میشود و چه تفاوتهایی با سایر بحرانهای اقتصادی دارد؟
موسایی: دوره «پساجنگ» یک برههی حیاتی از بازتعریف ساختارهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در پی پایان یک منازعه نظامی است. در ادبیات حکمرانی، این مفهوم به بازسازی نهادهای دولت، احیای مشروعیت سیاسی، و ایجاد نظم حقوقی قابل اتکا اطلاق میشود. اما در اقتصاد بحران، پساجنگ چیزی فراتر از بازسازی فیزیکی است؛ ما با احیای زنجیرههای تولید، بازآفرینی زیرساختهای تخریبشده، بازگرداندن اعتماد عمومی به بازارها و مدیریت منابع کمیاب مواجهیم.
طبق تعریف بانک جهانی (۲۰۲۰)، بازسازی پساجنگ صرفاً به معنای بازسازی آجر به آجر شهرها نیست؛ بلکه شامل نهادسازی، احیای سرمایه انسانی، بازآرایی سیاستهای مالی و حتی بازطراحی ساختارهای اجتماعی نیز هست. تفاوت این دوره با بحرانهای اقتصادی متداول در این است که فشارها همزمان چندلایهاند: اقتصادی، امنیتی، اجتماعی و بینالمللی.
براساس تجربه جهانی، نظریههای اقتصادی چگونه به بازسازی پساجنگ نگاه میکنند؟ آیا نگاه واحدی وجود دارد؟
موسایی: خیر، هیچ نگاه واحدی وجود ندارد بلکه ما با طیفی از دیدگاهها از کلاسیک تا مدرن مواجه هستیم. اقتصاددانان کلاسیک مانند آدام اسمیت یا ریکاردو بر این باور بودند که بازار آزاد، حتی در شرایط بحرانی، میتواند منابع را بهینه تخصیص دهد. در مقابل، دیدگاه کینزیها با تکیه بر مداخله فعال دولت، سرمایهگذاری عمومی و تحریک تقاضای کل، نقشی بنیادین برای دولت در بازسازی قائل است.
اما در نظریات نهادگرا، مانند اندیشههای داگلاس نورث، عنصر کلیدی نهادهای کارآمد، شفافیت حقوقی و اعتماد به حاکمیت است. در مدلهای مدرن رشد درونزا، مانند دیدگاه رابرت سولو، تمرکز بر سرمایه انسانی، فناوری و بهرهوری است. در عمل، کشورهای موفق تلفیقی هوشمندانه از این نظریهها را به کار گرفتهاند.
پیامدهای جنگ ۱۲ روزه بر اقتصاد، صنعت و حکمرانی
جنگ ۱۲ روزه میان ایران و اسرائیل چه تأثیراتی بر متغیرهای کلان اقتصادی کشور گذاشت؟
موسایی: این جنگ کوتاه، اما پرهزینه، آثار چندلایهای بر متغیرهای کلان اقتصادی داشت. نخستین نشانههای آن در بازار ارز، طلا و بورس بروز کرد. افزایش انتظارات تورمی، نگرانی از ناپایداری منابع ارزی و اختلال در عرضه، موجب رشد لحظهای تقاضای سوداگری و جهش نرخ ارز و طلا شد. بورس تهران نیز با افت شدید مواجه شد؛ چرا که ریسکهای ژئوپلیتیک سودآوری شرکتها را تهدید کرد.
در حوزه بودجهای، دولت با فشارهای سنگینی مواجه شد. افزایش هزینههای دفاعی، نیاز به تأمین مالی بازسازی مناطق آسیبدیده و اختلال در درآمدهای نفتی به دلیل محدودیت صادرات، نظام مالی را با چالش مواجه ساخت. این وضعیت لزوم تدوین یک راهبرد مالی انعطافپذیر در دوران بحران را بیش از پیش روشن کرد.
در حوزه صنعت، چه نقاط ضعف یا قوتی در جریان این جنگ آشکار شد؟
موسایی: جنگ باعث شد وابستگی خطرناک صنعت کشور به واردات مواد اولیه، قطعات و زیرساختهای شکننده هویدا شود. تهدیدات سایبری، حملات موشکی و اختلال در شبکههای لجستیکی، صنایع کلیدی مانند پتروشیمی، فولاد، خودروسازی و داروسازی را دچار مشکل کرد.
همزمان، این بحران فرصتی بود برای بازبینی راهبرد صنعتی. ما باید از وابستگی به صادرات مواد خام فاصله بگیریم، صنایع زیرساختی را در مناطق مرزی توسعه دهیم و به سمت بومیسازی فناوریها و توسعه صنایع مقاوم در برابر تحریمها و تهدیدات حرکت کنیم.
آیا در بُعد سیاسی و نهادی، این جنگ توانست اثری مثبت یا منفی بر حکمرانی بگذارد؟
موسایی: در کوتاهمدت، جنگ موجب تقویت انسجام ملی شد. حضور گسترده مردم در حمایت از نیروهای مسلح، پاسخ سریع نهادهای امنیتی، و بازتاب رسانهای مؤثر، همگی نمادهایی از وحدت ملی بودند. اما همزمان، برخی از کاستیهای ساختاری نیز آشکار شد از جمله نبود پروتکلهای یکپارچه مدیریت بحران، موازیکاری نهادها و ضعف در اطلاعرسانی شفاف.
این وضعیت نشان داد که ما نیاز به حکمرانی مقتدر، هماهنگ اما پاسخگو داریم؛ حکمرانیای که بتواند در شرایط اضطرار، تصمیم بگیرد، منابع را جابهجا کند و در عین حال مشروعیت خود را حفظ کند.
تجربه های جهانی و الگوهای بازسازی موفق
بر اساس مطالعات تطبیقی، چه کشورهایی توانستهاند بازسازی موفقی را پس از جنگ تجربه کنند و چه اصولی را رعایت کردند؟
موسایی: تجربه کره جنوبی پس از جنگ کره (۱۹۵۳)، یکی از موفقترین نمونههاست. این کشور با کمکهای خارجی، نهادسازی گسترده، اصلاح نظام زمین، آموزش فنی، و استراتژی صنعتی صادراتمحور، توانست خود را به یکی از قدرتهای صنعتی آسیا تبدیل کند. برعکس، کشورهایی مانند عراق پس از شکست داعش، با وجود پتانسیل اقتصادی بالا، به دلیل فساد، عدم انسجام نهادی و ضعف حکمرانی، نتوانستند بازسازی پایداری را رقم بزنند.
سه اصل کلیدی در موفقیت بازسازیها قابل شناسایی است، چشمانداز توسعهای روشن، نهادسازی شفاف و بهرهگیری هوشمندانه از منابع بینالمللی با همراستایی داخلی.
چه مفاهیم کلیدی در طراحی راهبرد بازسازی اقتصادی پس از جنگ باید مدنظر قرار گیرد؟
موسایی: چهار مفهوم کلیدی باید محور تحلیل و سیاستگذاری باشند، تابآوری اقتصادی، امنیت اقتصادی، حکمرانی بحران و توسعه پایدار.
تابآوری اقتصادی یعنی توان بازگشت به تعادل پس از شوکها که با تنوع تولید، تقویت زیرساختها و پشتیبانی لجستیکی حاصل میشود. امنیت اقتصادی به معنای حفظ دسترسی مردم به کالاها، ثبات بازارها و اعتماد به نظام مالی است. حکمرانی بحران به کارآمدی تصمیمسازی در شرایط خاص اشاره دارد و توسعه پایدار در برگیرنده عدالت اجتماعی، حفاظت از منابع طبیعی و رشد بلندمدت است.
الزامات حکمرانی و مدل پیشنهادی برای ایران
چه الزامات و ساختارهایی برای بازسازی اقتصادی و صنعتی ایران در دوران پساجنگ باید فراهم شود؟
موسایی: نخستین الزام، تدوین سیاست صنعتی جدید با هدف کاهش وابستگی، تقویت صنایع پیشرو و تابآور، و سرمایهگذاری در فناوریهای بومی است. دوم، ضرورت دارد ساختارهای حکمرانی اقتصادی و تصمیمگیری بهگونهای بازسازی شوند که پاسخگویی، شفافیت و هماهنگی بین بخشی را تضمین کند. این به معنای تشکیل ستادهای بحران با حضور نمایندگان وزارتخانههای کلیدی، نهادهای امنیتی، بخش خصوصی و نهادهای علمی و پژوهشی است که با سرعت و دقت، سیاستهای لازم را طراحی و اجرا کنند.
سوم، باید چارچوب قانونی جدید برای حمایت از سرمایهگذاری داخلی و خارجی، تسهیل تجارت و حفاظت از حقوق مالکیت فکری تدوین شود تا فضای کسبوکار بهبود یابد. بدون این چارچوبها، جذب سرمایهگذاری و انتقال فناوری ناممکن خواهد بود.
چهارم، آموزش و توانمندسازی نیروی انسانی از طریق برنامههای تخصصی بازسازی و مهارتآموزی متناسب با نیازهای جدید اقتصادی حیاتی است. باید دانشگاهها، مراکز آموزش فنی و حرفهای و موسسات پژوهشی، بهصورت هدفمند با صنایع پیوند بخورند.
دیپلماسی اقتصادی و جایگاه ایران در منطقه و جهان پساجنگ
نقش دیپلماسی اقتصادی در بازسازی پساجنگ چگونه باید تعریف شود؟
موسایی: دیپلماسی اقتصادی در این مرحله به مثابه ستون اصلی همافزایی منابع داخلی با فرصتهای بینالمللی است. پساجنگ فرصتی برای بازنگری در سیاست خارجی اقتصادی فراهم میکند تا بتوانیم از ظرفیت همسایگان، سازمانهای منطقهای و کشورهای دوست استفاده کنیم.
از طریق دیپلماسی اقتصادی میتوانیم قراردادهای همکاری صنعتی، انتقال فناوری، و تامین مالی پروژههای کلان بازسازی را به پیش ببریم. همزمان باید تلاش کنیم تا ایران را به عنوان یک بازیگر قابل اعتماد و پایدار در بازارهای جهانی معرفی کنیم تا تحریمها و محدودیتهای اقتصادی را با تعامل و مذاکرات کاهش دهیم.
با توجه به تحولات اخیر، ایران چه استراتژیهایی را باید برای حضور فعال در بازار جهانی دنبال کند؟
موسایی: ایران باید استراتژی چندوجهی شامل توسعه صادرات غیرنفتی، جذب سرمایهگذاری مستقیم خارجی، و مشارکت در زنجیرههای ارزش جهانی را بهکار گیرد. در این مسیر، تاکید بر صنایع دانشبنیان، فناوری اطلاعات، پتروشیمی و محصولات کشاورزی مدرن اهمیت دارد.
همچنین، باید به سمت ایجاد توافقهای تجارت آزاد منطقهای حرکت کنیم و ظرفیتهای گردشگری و فرهنگ را به عنوان بخشهایی که میتوانند در بازسازی اقتصادی مؤثر باشند، تقویت کنیم.
چالش ها و فرصت های پیش رو
با وجود همه فرصتها، چه چالشهای اصلی در مسیر ایران پساجنگ وجود دارد؟
موسایی: چالشهای ما چندجانبهاند: نخست، ساختارهای ناکارآمد حکمرانی که مانع تصمیمگیری سریع و هماهنگ میشوند. دوم، محدودیتهای مالی و بانکی به ویژه ناشی از تحریمهای بینالمللی. سوم، نابرابریهای منطقهای که باعث تمرکز منابع در تهران و اطراف شده و مناطق محروم را در وضعیت بدتری قرار میدهد.
علاوه بر این، چالش فرهنگی و ذهنی هم وجود دارد؛ یعنی مقاومت در برابر تغییر، کمبود اعتماد به آینده و پراکندگی دیدگاهها در بدنه مدیریتی و کارشناسی.
در مقابل این چالشها، چه فرصتهایی میتواند برای ایران در دوره پساجنگ وجود داشته باشد؟
موسایی: فرصتهای کلیدی عبارتند از سرمایه انسانی بسیار ماهر و جوان که میتواند موتور محرک رشد باشد. دوم، ثروتهای طبیعی که اگر مدیریت شوند، میتوانند پایهای برای صنایع پایدار فراهم کنند. سوم، وجود بازار منطقهای بزرگ که ایران به عنوان پل ارتباطی شرق و غرب میتواند نقشآفرین باشد.
همچنین، تجربه جنگ فرصتی برای آزمون و خطا و یادگیری درسهای تلخ است که میتواند ما را در مسیر توسعه هوشمندانهتر و مقاومتر قرار دهد.
پیشنهادات راهبردی برای بازسازی پایداری ایران
چه پیشنهادات راهبردی برای سیاستگذاران و مدیران کشور دارید تا ایران پس از جنگ موفق و پایدار باشد؟
موسایی: پیشنهاد من در چند محور اصلی خلاصه میشود
- تقویت نهادهای تصمیمگیری و هماهنگی: ایجاد ساختارهای شفاف، پاسخگو و متصل به همه ذینفعان اقتصادی، اجتماعی و امنیتی.
- تمرکز بر توسعه فناوری و نوآوری: حمایت ویژه از صنایع دانشبنیان، مراکز تحقیق و توسعه، و ایجاد زیستبوم نوآوری.
- ایجاد ثبات اقتصادی و مالی: کنترل تورم، بازسازی نظام بانکی، و اصلاح سیاستهای ارزی به گونهای که مانع سفتهبازی و نوسانات کاذب شود.
- توسعه عدالت منطقهای: سرمایهگذاری هدفمند در مناطق محروم و ایجاد زیرساختهای حملونقل و انرژی در آن مناطق.
- دیپلماسی اقتصادی فعال: بازسازی اعتماد بینالمللی، کاهش تنشهای سیاسی و گسترش روابط تجاری با کشورهای منطقه و فرامنطقه.
- توانمندسازی نیروی انسانی: از طریق آموزشهای فنی، حرفهای و مدیریتی و جذب نخبگان به فرآیندهای بازسازی.
نقش فرهنگ و اجتماع در بازسازی پساجنگ
نقش فرهنگ و جامعه در فرآیند بازسازی پساجنگ چیست و چگونه میتوان از این ظرفیت استفاده کرد؟
موسایی: فرهنگ و جامعه دو رکن اساسی و بنیادین برای بازسازی پایدار هستند. بدون مشارکت فعال مردم، هیچ طرح بازسازی نمیتواند موفق باشد. باید زمینههایی فراهم شود که مردم احساس کنند بخشی از فرایند بازسازیاند، نه صرفاً گیرندگان دستورات.
اهمیت فرهنگ در ایجاد انسجام اجتماعی، بازسازی هویت ملی و تقویت روحیه امید و همبستگی غیرقابل انکار است. برنامههای فرهنگی و هنری میتوانند نقش مهمی در التیام زخمهای روانی جنگ، تقویت اعتماد و بازگرداندن حس تعلق به وطن ایفا کنند.
همچنین، مشارکت اجتماعی، سازمانهای مردمنهاد و گروههای محلی میتوانند نقش تسهیلگر در اجرای پروژهها و نظارت بر کیفیت آنها داشته باشند. استفاده از ظرفیتهای محلی باعث افزایش سرعت و کیفیت بازسازی میشود.
فناوری و نوآوری به عنوان موتور محرک بازسازی
فناوری و نوآوری چه نقشی در فرایند بازسازی دارند و چگونه میتوان از آنها بهره برد؟
موسایی: امروزه بدون بهرهگیری از فناوریهای نوین، هیچ کشوری نمیتواند توسعه پایدار و بازسازی مؤثر داشته باشد. فناوری اطلاعات، ساختوسازهای مدرن، انرژیهای تجدیدپذیر، و هوش مصنوعی تنها نمونههایی از حوزههایی هستند که میتوانند بهرهوری، سرعت و کیفیت پروژههای بازسازی را به شکل چشمگیری افزایش دهند.
ایران باید با تکیه بر دانشگاهها و مراکز تحقیقاتی خود و همچنین جذب سرمایههای فناورانه خارجی، زیستبوم نوآوری را توسعه دهد. ایجاد پارکهای فناوری، صندوقهای سرمایهگذاری جسورانه و برنامههای حمایت از استارتآپها در اولویت قرار گیرد.
علاوه بر این، استفاده از فناوریهای دیجیتال در مدیریت پروژه، پایش پیشرفت و تضمین کیفیت، و همچنین در آموزش نیروی انسانی میتواند تحولات بنیادی ایجاد کند.
در نهایت، بازسازی ایران پس از جنگ نه تنها فرصتی برای بازسازی زیرساختها و اقتصاد کشور است، بلکه فرصتی برای بازنگری در ساختارهای حکمرانی، ارتقای فرهنگ مشارکت و توسعه فناوری و نوآوری به شمار میرود. موفقیت در این مسیر نیازمند اراده ملی، برنامهریزی دقیق، و هماهنگی همه نهادها و بخشهای جامعه است. با اتخاذ سیاستهای درست و بهرهگیری از ظرفیتهای داخلی و بینالمللی، ایران میتواند از چالشهای پساجنگ به فرصتی برای پیشرفت و توسعه پایدار تبدیل شود.
در مجموع اگر بخواهم خلاصه ای را بیان کنم باید بگویم که جنگ ۱۲ روزه با ایجاد نوسان در بازارهای مالی و افزایش فشار بر بودجه دولت، ضعفهای ساختاری اقتصاد ایران را آشکار کرد. این بحران همچنین با مختل کردن روند تولید در صنایع کلیدی، نشان داد که سیاستهای صنعتی کشور نیاز به بازنگری جدی دارند،
نگاهی به تجارب جهانی نشان میدهد که بازسازی موفق پس از جنگ، بیش از هر چیز به یک حکمرانی کارآمد نیاز دارد؛ کره جنوبی با برنامهریزی دقیق و تمرکز بر صنعت صادراتمحور، توانست اقتصاد خود را شکوفا کند، در حالی که لبنان به دلیل فساد و اختلافات سیاسی، با وجود دریافت کمکهای مالی، در مسیر توسعه پایدار ناکام ماند. تجربه جدیدتر اوکراین نیز اهمیت شفافیت و استفاده از فناوریهای دیجیتال در مدیریت بازسازی را به خوبی نشان میدهد.
بر اساس این درسها، راهکار اصلی برای ایران، ترکیبی از چند اقدام کلیدی است، سیاست صنعتی جدید برای مقاومسازی اقتصاد، ایجاد یک مرکز فرماندهی هماهنگ برای، مدیریت یکپارچه مسائل اقتصادی و امنیت غذایی، ستفاده از دیپلماسی فعالانه برای پایداری روابط تجاری. این راهکارها باید در چارچوبی مبتنی بر سه اصل «تابآوری، شفافیت و مشارکت عمومی» اجرا شوند و بر پنج هدف ثباتبخشی به اقتصاد، آرامش در بخش تقاضای مردمی، نوسازی زیرساختهای آنلاین، بهرهجویی از اقتصاد دیجیتال، تقویت لجستیک و زنجیرهتامین کشور متمرکز باشد.
در شرایط بحرانی تقاضا برای کالای اساسی بیشتر میشود اگر بتوانیم با سیستمهای توزیع آنلاین، این آرامش را به مردم بدهیم که سرانه مصرفی آنها در انبارها هست، بخش تقاضا جهشی نمیکند همچنین در شرایط بحرانی که با ترافیک جادهها و بزرگراهها هستیم، زنجیره تامین دچار مشکل میشود که میتوان با پیشبینی تدابیری در برخی از شهرهای مسافر پذیر این مسئله را مدیریت کرد.