
به گزارش سراج24؛ پاییز ۱۴۰۱، حوالی ساعت ۷ غروب، صدای انفجاری مهیب از حوالی ساختمان وزارت ارتباطات در تهران، ساکنان منطقه را شوکه کرد. شعلههای آتش در آسمان شعله کشید و ویدیوهایی از لحظه انفجار در فضای مجازی دستبهدست شد. اندکی بعد، گروهک تروریستی منافقین مسئولیت این حمله را بهعهده گرفت و در رسانههای خود با افتخار از آن یاد کرد. اما آنچه آنها روایت نکردند، حقیقت پشت پرده این عملیات و چهره فرمانده آن بود: بهروز احسانیاسلامی، فردی با سابقهای تاریک، که ردپایش به سالهای دهه ۶۰ بازمیگشت.
آغاز مسیر دوباره بهروز احسانی در خدمت ترور
بهروز احسانی، در سالهای نخستین پس از پیروزی انقلاب اسلامی، بهعنوان یکی از حامیان عملیاتی تیمهای تروریستی سازمان مجاهدین خلق (منافقین) دستگیر شد. در آن دوران، که کشور درگیر جنگ و ناامنی بود، او با نقش پشتیبان در طراحی و حمایت از حملات تروریستی، به ۱۵ سال حبس محکوم شد. اما با ابراز ندامت، که بعدتر مشخص شد تاکتیکی بوده، مشمول عفو شد و پس از گذشت تنها یک سال و نیم از زندان آزاد گردید. این «توبه»، نه از سر پشیمانی که مقدمهای برای بازگشت دوباره به شبکههای مخفی منافقین بود.
پس از آزادی، احسانی نهتنها مسیر گذشته را کنار نگذاشت، بلکه با چهرهای زیرزمینی، فعالیتهای خود را شدت بخشید. او بار دیگر به تشکیلات سازمان منافقین پیوست و طی سالها، در عملیاتهای تروریستی گوناگون نقشآفرینی کرد؛ از پرتاب خمپارههای دستساز در اماکن عمومی گرفته تا تهیه سلاح برای تحریک و کشتهسازی در اغتشاشات خیابانی.
شکست عملیات تروریستی بهروز احسانی در قلب ناآرامیها
در میانه ناآرامیهای ۱۴۰۱، با فرمانهایی که مستقیماً از مقر سازمان منافقین در آلبانی دریافت میکرد، مأموریت یافت تا تیمهای تروریستی کوچکی را در ایران سامان دهد. طبق اطلاعات نهادهای امنیتی، او به عنوان رابط اصلی آموزش و تجهیز این سلولها عمل میکرد. خمپارههایی که در حمله به وزارت ارتباطات بهکار رفت، حاصل همین شبکهسازی پنهان بود. هدف، نهفقط تخریب فیزیکی، بلکه ایجاد رعب، تسری خشونت، و هدایت فضای آشوب بهسمت ترور بود.
اما این بار، نقشه احسانی ناکام ماند. نیروهای امنیتی با رصد دقیق تحرکات او و همدستانش، پیش از اقدام به عملیات دیگر، موفق به شناسایی و بازداشت آنان شدند. در مخفیگاهشان، چند قبضه سلاح کمری، مقادیر زیادی مواد منفجره، و طرحهایی برای حمله به چند نقطه دیگر کشف شد. بررسیهای اطلاعاتی نشان داد که احسانی فرماندهی یک سلول تروریستی چندلایه را برعهده داشته که وظیفهاش «خشنسازی» اعتراضات، سفیدنمایی کاذب کشتهشدگان و تحریک بیشتر افکار عمومی بود.
پرونده احسانی بار دیگر به جریان افتاد. اما اینبار دیگر نشانی از «توبه» نبود. دادگاه او را بهدلیل فرماندهی مستقیم عملیات مسلحانه، اقدام علیه امنیت ملی، بمبگذاری در مراکز عمومی و همکاری با سازمان تروریستی، به اعدام محکوم کرد. منافقین و برخی رسانههای همسو با هدف بهرهبرداری سیاسی، بلافاصله به خط مظلومنمایی و ادعای «نقض حقوق بشر» پناه بردند. آنان سعی کردند چهرهای ساختگی از احسانی بهعنوان «فعال سیاسی سرکوبشده» ارائه دهند؛ همان تاکتیکی که طی دهههای اخیر، بارها برای پوشش چهرههای خشن و جنایتکار خود بهکار گرفتهاند.
پایان فصل فریبکاری
این نخستینبار در سالهای اخیر بود که قوه قضاییه حکم اعدام برای یک عضو ارشد گروهک منافقین صادر میکرد. آخرین نمونه مشابه، مربوط به سال ۱۳۸۸ و تلاش برای بمبگذاری در میدان انقلاب بود. با اینحال، مقامات قضایی کشور تأکید کردهاند که در مواجهه با تروریستها و مخلان امنیت مردم، مماشاتی در کار نخواهد بود. آنچه در پرونده بهروز احسانیاسلامی روشن شد، فقط یک چهره نیست؛ بلکه نمادی از مسیر طولانی منافقین برای نفوذ، تخریب و کشتهسازی از بطن آشوبهای شهری است.
حکم احسانی، پایان فصل فریبکاری او و گروهکی است که در طول دههها کوشیدهاند چهره واقعی خود را پشت شعارهای فریبنده پنهان کنند. در سایه این قاطعیت، دستگاه امنیتی و قضایی کشور این پیام را صادر کردند که امنیت مردم خط قرمز است.