۱۴۰۴/۰۴/۲۰ - ۱۵:۰۷

روایت پنج زن عاشق در کربلا

«فردا مسافرم»» نوشته مریم راهی، روایتی متفاوت از واقعه کربلاست که با زبانی زنانه و ظریف، از احساسات و سختی‌های زنان کاروان اسرا می‌گوید و عشق و وفاداری آنان را در فضایی پرتنش و تاریخی به مخاطب منتقل می‌کند.

روایت پنج زن عاشق در کربلا

به گزارش سراج24؛ وقایع کربلا و شخصیت‌های آن معمولاً از دریچه مردانه روایت شده‌اند؛ جایی که نام و نقش بزرگ مردان در صحنه جنگ و سیاست برجسته شده و زنان در پس‌زمینه‌ای کم‌رنگ‌تر باقی مانده‌اند. اما زنان کربلا، به ویژه حضرت زینب(س)، با نقش بی‌بدیل خود در حفظ حقیقت و انتقال پیام عاشورا، نشان دادند که بدون حضور و مقاومت آنان، این واقعه عظیم هرگز در تاریخ چنین تداومی نمی‌یافت. مریم راهی در «فردا مسافرم» پا را فراتر گذاشته و علاوه بر حضرت زینب، پنج زن دیگر را به تصویر کشیده که هر یک به نحوی در این حادثه و بازتاب آن تأثیرگذار بوده‌اند؛ رباب، ام‌البنین، سکینه، شهربانو و لیلی.

رمان «فردا مسافرم» نوشته مریم راهی، اثری است متفاوت و تأثیرگذار در میان آثار ادبی پیرامون واقعه کربلا. این کتاب با تمرکز ویژه بر زاویه دید زنان حاضر یا مرتبط با این رخداد عظیم تاریخی، به نوعی صدای خاموش و کمتر شنیده شده بانوان بزرگ عاشورا را به گوش مخاطب می‌رساند. داستانی که در ۲۵۲ صفحه نشر کتاب نیستان منتشر شده، فراتر از روایت‌های معمول و مردانه عاشورایی، از نگاه لطیف و درون‌نگرانه زنان بزرگ خاندان پیامبر(ص) به ماجرای کربلا می‌نگرد.

ایده خلاقانه نویسنده، حضور شخصیت خیالی «نجوی» است؛ دختر طرماح بن عدی، که شاهد و همراه کاروان اسیران اهل بیت است. نجوی، دختری کوفی و عاشق‌پیشه، با حس مسئولیت و همراهی در سختی‌های کاروان، مخاطب را به دل واقعه و حتی بازارهای شام می‌برد. این روایت دو لایه، هم‌زمان از زمان حال (بعد از عاشورا) و فلاش‌بک‌های دقیق به گذشته و زندگی این زنان بهره می‌برد تا پازل پیچیده و پرشکوه زندگی آنها را کامل کند. این روش روایت، نه تنها اطلاعات تاریخی را به خوبی منتقل می‌کند، بلکه از جنبه احساسی و انسانی داستان نیز غنی است.

زبان زنانه و ظرافت روایت
یکی از امتیازات مهم این اثر، نگاه زنانه و ظریف مریم راهی است که برخلاف روایت‌های غالب مردانه، عمق احساسات، تفکرات و واکنش‌های زنان را به صورت دقیق‌تر و باورپذیرتری بازگو می‌کند. راهی با حساسیت و تسلط زبانی در «فردا مسافرم» توانسته است حس‌های درونی، دردها، مقاومت‌ها و عشق‌های زنان عاشورایی را به گونه‌ای زنده کند که خواننده از دل روایت، اشک و لبخند را همزمان تجربه کند.

عشق در سه لایه؛ محور اصلی داستان
«فردا مسافرم» بیش از هر چیز، داستان عشقی عمیق است؛ عشقی که در سه سطح در بطن روایت قرار دارد: اول، عشق فاطمه به مردی کوفی که نامه دعوت امام حسین(ع) به کوفه را امضا کرده بود؛ دوم، عشقی که اسرا و خانواده شهدای عاشورا به اهل بیت دارند، عشقی سوزناک و در عین حال شیرین؛ و سوم، عشقی که فرزندان و پدران خاندان نبوی نسبت به یکدیگر دارند. این سه لایه عشق، محور مرکزی داستان‌اند و مخاطب را درگیر فضایی پرتنش و سرشار از احساسات ناب انسانی می‌کنند.

نویسنده در خلق فضای کوفه، شام و صحنه‌های مختلف، به خوبی توانسته حس زمان و مکان را زنده کند. فضاسازی پرکشش و واقعی، به همراه توصیفات دقیق از بازار شام، قصر یزید و فضای دلگیر کاروان اسرا، خواننده را در عمق ماجرا قرار می‌دهد. همین فضای داستانی است که به «فردا مسافرم» حالتی شبیه به روضه زنده و ملموس می‌بخشد.
نگاه سیدمهدی شجاعی: «فردا مسافرم» اثر کاملی است

سید مهدی شجاعی در نشست نقد و بررسی این کتاب، آن را اثری «کامل» توصیف کرد و گفت: «نویسنده خواسته است این بانوان گرانقدر را به میزان شناخت موجود، برای مخاطبی که آنها را نمی‌شناسد معرفی کند و این هدف را به طور تمام و کمال محقق کرده است. او زندگی و اهمیت این زنان را بر اساس رابطه‌شان با امام حسین(ع) به خوبی به تصویر کشیده و در ابلاغ مفهوم موفق بوده است.»

این تأیید از سوی یکی از بزرگان ادبیات آیینی، نشان می‌دهد که «فردا مسافرم» نه فقط یک رمان عاشورایی معمولی، بلکه اثری است که به خوبی توانسته است جایگاه زنان عاشورایی را در دل تاریخ تثبیت کند و به مخاطب امروز بازگو نماید.

اگر بخواهیم از زبان شجاعی نقل کنیم: «... هیچ چیزی از هدف نویسنده باقی نمانده که نرسیده باشد. همه چیز کامل است؛ زندگی این بانوان، علت اهمیت‌شان و رابطه‌شان با امام حسین(ع) به زیبایی تصویر شده است.» این جمله بهترین توصیف برای این اثر ارزشمند است که هم تاریخ را زنده می‌کند و هم احساسات خواننده را به دل واقعه عاشورا می‌کشاند.
در ادامه بخشی از این کتاب را می‌خوانید؛

سپیده می دمد. دختران عقیل هر یک گوشه‌ای از حیاط پشت به دیوار ایستاده اند و گریه می کنند. ام لقمان مرتباً این سؤال را تکرار می کند که آیا این بود اجر رسالت رسول الله؟ و جگرها را آتش می زند. ام‌البنین منتظر است زنان بنی هاشم از راه برسند. می رسند و نخستین شان همسر عمر بن علی است که در می‌گشاید و گریان دستی را بالا برده تا نزدیک رخسار و میگوید: « آن شب که حسین عازم مکه بود چقدر عمر اشک ریخت و التماس کرد که این راه پایانش خون است؟»

خود را در آغوش ام البنین می اندازد و لحظه ای بعد سریع سر بلند می کند. امیدوار: « حال نیز که اتفاقی نیفتاده. خبری نرسیده… چرا شیون می کنیم ما… امید است خبرهای خوبی برسد… آیا درست نمی گویم؟»

ام البنین از جای برمی خیزد و ام سلمه را نیز اشاره می کند به برخاستن. دو قدم برنداشته که بر می گردد سوی همسر عمر: « آیا رسول الله را میشناسی؟… میدانی به که می گویند حجت الله؟»
… آن شب گفتم امام امر میکند و مأموم اطاعت، حال نیز همان را میگویم… رسول الله آمده به خواب ام‌سلمه… میدانی یعنی چه؟

ام سلمه، شیشهٔ تربت در دست از پی ام البنین قدم برمی دارد. ام البنین پای به کوچه می گذارد به قصد زیارت حرم ،رسول الله که از شدت شگفتی بر جای می ماند»« الله اکبر… »
پس از او نیز ام سلمه که میرسد و کوچه را می بیند: «پناه میبرم به خدا!»

منبع: فارس
اشتراک گذاری
نظرات کاربران
capcha
هفته نامه الکترونیکی
هفته‌نامه الکترونیکی سراج۲۴ - شماره ۲۸۳
آخرین مطالب
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••