
سراج24 - رضا تقی پور کارشناس ارشد رسانه و تحلیلگر مسائل سیاسی درباره افول قدرت و جایگاه آمریکا در سطح بین الملل نوشت: جو بایدن، رئیسجمهور آمریکا، در سخنرانی خود در ژانویه ۲۰۲۵ با صراحت اعلام کرد: «جهان در حال ورود به دوران رقابت میان قدرتهاست، نه سلطه یکجانبه.» این اظهارنظر در حالی صورت گرفت که کمتر از یک ماه قبل، جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی کاخ سفید، اذعان کرده بود: «دوران برتری آمریکا به پایان رسیده است.»
در دسامبر ۲۰۲۴ نیز مشاور امنیت ملی ایالات متحده در موضعی مشابه گفته بود: «دیگر نمیتوانیم به تنهایی امنیت جهان را تضمین کنیم.» همزمان، معاون رئیسجمهور آمریکا هم با صراحت اعلام کرد: «دوران تسلط آمریکا بر جهان به پایان رسیده است.»
تازهترین موضعگیری از سوی جب دی ونس، سناتور جمهوریخواه و چهره نوظهور سیاسی آمریکا در مه ۲۰۲۵، بار دیگر تأکید کرد که حاکمیت بیرقیب ایالات متحده به تاریخ پیوسته است.
واقعیت تازه در سیاست جهانی
دهههاست که ایالات متحده آمریکا خود را بهعنوان رهبر بلامنازع نظم جهانی معرفی کرده و بر پایه قدرت نظامی، اقتصادی و رسانهای بیرقیب خود، چارچوبهای اصلی سیاست بینالملل را شکل داده است. اما اکنون همان بازیگران اصلی آمریکایی نیز به زبان آوردهاند که این دوران به پایان رسیده است. این تحول تنها یک تغییر در لحن سیاسی نیست؛ بلکه نشانهای از بازترسیم نقشه قدرت جهانی است.
ظهور قدرتهای جدید مانند چین، هند، روسیه و حتی بازیگران منطقهای چون ایران، ترکیه و عربستان سعودی، بهویژه در حوزههای فناوری، نظامی و انرژی، موجب برهم خوردن توازن سنتی قدرت شده است. این کشورها با استفاده از ائتلافهای نوظهور مانند بریکس پلاس، شانگهای و ابتکاراتی چون راه ابریشم جدید، در حال خلق شبکههای اقتصادی و دیپلماتیک موازی با ساختارهای غربمحور هستند.
در همین حال، ضعف داخلی آمریکا نیز در کاهش قدرت بینالمللی آن بیتأثیر نبوده است. دوگانگیهای سیاسی، شکافهای اجتماعی، بحرانهای مالی پیدرپی، بدهی خارجی فزاینده، و کاهش اعتماد عمومی به حاکمیت، توانایی این کشور را برای اجرای سیاستهای فرامنطقهای کاهش داده است.
از سوی دیگر، ناکامیهای مکرر در پروژههای مداخلهجویانه مانند افغانستان، عراق، لیبی و حتی جنگ اوکراین، وجهه قدرتنمایی نظامی آمریکا را در جهان به چالش کشیده است. اکنون حتی متحدان دیرینه واشنگتن نیز به دنبال گزینههای جایگزین برای تضمین منافع خود هستند و بهجای دنبالهروی، خواستار ایفای نقش مستقلتر در مناسبات جهانیاند.
پیامدهای جهانی یک عقبنشینی
افول هژمونی آمریکا پیامدهایی چندلایه برای نظم بینالملل دارد. مهمترین نتیجه آن، گذار از نظم تکقطبی به جهان چندقطبی است. در چنین نظمی، تصمیمگیریهای کلان جهانی دیگر تنها در پایتختهای غربی رقم نمیخورد، بلکه باید با در نظر گرفتن منافع و ملاحظات چندین قدرت نوظهور صورت گیرد. این وضعیت، تنوع در سیاستگذاری و توازن در تعاملات جهانی را افزایش میدهد.
یکی دیگر از پیامدهای این عقبنشینی، افزایش رقابتهای منطقهای و شکلگیری قطبهای قدرت مستقل است. کشورهایی که پیشتر زیر چتر امنیتی یا اقتصادی آمریکا تعریف میشدند، اکنون به دنبال تعریف نقش جدیدی برای خود هستند. برای نمونه، اروپا در تلاش است تا ارتش مستقل خود را تقویت کرده و از وابستگی به ناتو بکاهد. همزمان، چین در حال تثبیت رهبری اقتصادی در آسیا و آفریقاست و روسیه نیز در حوزههای نظامی و انرژی نفوذ خود را بازسازی کرده است.
از سوی دیگر، عقبنشینی آمریکا از نقش «پلیس جهانی» باعث افزایش خلأ قدرت در برخی مناطق بحرانی شده که میتواند منجر به بیثباتی یا ظهور بازیگران غیردولتی شود. اما در سوی مثبت ماجرا، این تحول میتواند فرصتی برای ملتهایی باشد که سالها زیر فشار تحریمها، تهدیدها یا سیاستهای مداخلهگرایانه آمریکا بودهاند. اکنون فضا برای بازتعریف روابط دوجانبه و منطقهای، بر پایه احترام متقابل و منافع مشترک فراهم شده است.
در نهایت، جهان پساآمریکایی به سرعت در حال شکلگیری است؛ جهانی که دیگر نه بر اساس دکترین «نظم آمریکایی»، بلکه بر پایه «موازنه قدرتها» و تعامل چندجانبهگرایانه اداره خواهد شد. در این شرایط، کشورهایی موفق خواهند بود که با درک عمیق از این تحول ساختاری، جایگاه خود را در نظم نوین جهانی تثبیت کنند.