
به گزارش سراج24؛ فاطمه مرادخانی: هوش مصنوعی بهسرعت در حال گسترش در حوزههای مختلف زندگی انسان است، از علوم مهندسی گرفته تا هنرهای تجسمی و حالا معماری. بسیاری این فناوری را فرصتی نو برای ارتقای خلاقیت و سرعت در طراحی میدانند اما در عین حال، پرسشی جدی در دل این پیشرفتها نهفته است: آیا استفاده از هوش مصنوعی در معماری، میتواند ما را به خلقی تازه و اصیل برساند؟ یا به تکرار فرمهایی بیهویت و شبیهسازیشده ختم خواهد شد. پاسخ، به سادگی در یک نکته کلیدی نهفته است: دانش و پیشینهی فردی که از این فناوری استفاده میکند.
هوش مصنوعی، یک ابزار است؛ نه بیش، نه کم. بدون فهم زمینه، بدون شناخت تاریخ معماری، بدون درک فضاسازی، نور، نسبت، اقلیم، ماده و معنا، خروجی آن به احتمال زیاد چیزی نخواهد بود جز ساختاری خوشفرم، اما تهی از روح. تصویری زیبا، اما بیارتباط با زمینه فرهنگی و زیستی ما.
متأسفانه در سالهای اخیر، ما با نسلی از بناها روبهرو هستیم که اغلب بدون عمق تاریخی یا اقلیمی، تنها با تکیه بر ظاهر و الگوبرداری از معماری بیگانه، ساخته میشوند. این روند، معماری ما را به سطحی از "فرمگرایی نمایشی" کشانده که در آن اصالت، معنا و حافظهی مکان به فراموشی سپرده شده است.
اینجاست که باید گفت هوش مصنوعی نه تنها نباید در ادامه این روند قرار گیرد، بلکه میتواند نقطهی توقف و بازنگری باشد به شرط آنکه در دستان فردی باشد که به ریشهها آگاه است. کسی که بداند معماری ایرانی فقط مجموعهای از عناصر تزئینی نیست، بلکه زبانیست برای فهم فضا، زیست، و فرهنگ.
معماری ایرانی، نمونههای درخشانی از پیوند میان فکر، فرم و فلسفه را در خود دارد. از سازهی شگفتانگیز آسیابهای شوشتر گرفته تا هندسه و تناسبات گنبد سلطانیه، از سادگی متعالی چغازنبیل گرفته تا ظرافت مسجد کبود و معجزه نور. اینها همه یادآور آناند که معماری در این سرزمین، تنها ساختن نیست؛ اندیشیدن است.
اگر فردی که از هوش مصنوعی استفاده میکند، این پیشینه را بشناسد و به آن مسلط باشد، آنگاه میتواند با کمک این فناوری، به خلق فرمهایی برسد که نه فقط نو، بلکه ریشهدار، عمیق و زمینهمند باشند.
در این مسیر، هوش مصنوعی میتواند همپای معمار حرکت کند، نه بهجای او. میتواند تحلیل کند، پیشنهاد دهد، ترکیب کند، اما این معمار است که باید تصمیم بگیرد، نقد کند و در نهایت، خلق کند. پس مسأله بر سر این نیست که آیا باید از هوش مصنوعی استفاده کنیم یا نخیر.
مسأله این است که چه کسی از آن استفاده میکند؟ با چه دانشی؟ با چه نگاهی؟ و با چه هدفی؟. ورود هوش مصنوعی به معماری، اتفاقی ناگزیر و البته هیجانانگیز است. اما این اتفاق، هم میتواند به نقطهی عطفی در بازآفرینی معماری اصیل ایرانی بدل شود، و هم – اگر بیدانشی و سطحینگری بر آن حاکم باشد – به تکرار بیروح همان فرمهای کپیشدهای بینجامد که این روزها در قالب «مدرن» یا «لوکس» به شهرهای ما هجوم آوردهاند.
نباید فراموش کرد: هوش مصنوعی، خودش خلاق نیست. آنچه تولید میکند، بهشدت وابسته است به دادههایی که به آن داده میشود و مهمتر از آن، ذهن و نگاه فردی که از آن استفاده میکند.
معماری آینده ما، اگر قرار است هویتدار و ماندگار باشد، نیازمند معمارانیست که ریشههای خود را بشناسند، ابزارهای امروز را بیاموزند، و آینده را با آگاهی از گذشته، بازآفرینی کنند.