
به گزارش سراج24؛ مبین خیاطی : در دنیای دیجیتال امروز،هر حرکت ما در فضای آنلاین وحتی بسیاری از تعاملات ما در زندگی روزمره، ردپایی از دادهها بهجا میگذارد. موتورهای جستوجو، شبکههای اجتماعی، سیستمهای خرید آنلاین، برنامههای سلامتی و حتی دستیارهای صوتی،همه وهمه اطلاعاتی درباره علایق،نگرانیها،عادات وسبکزندگی ماجمعآوریمیکنند.الگوریتمهای هوشمصنوعی با تحلیل این دادهها، میتوانند الگوهای رفتاری ما را کشف کرده و رفتارهای آینده ما را پیشبینی کنند. شاید برایتان پیش آمده باشد که پس ازیک گفتوگوی دوستانه درباره سفری که درنظر دارید،ناگهان با تبلیغات مرتبط در شبکههای اجتماعی مواجه شوید. یا شاید یک پلتفرم موسیقی، آهنگی را به شما پیشنهاد داده باشد که تا پیش از آن نشنیده بودید، اما کاملا مطابق با سلیقه شما بوده است. اینها تنها نمونههای سادهای از قدرت پیشبینی هوشمصنوعی است. اما این پیشبینیها همیشه هم بیضرر نیست. پلتفرمهای دیجیتال، از الگوهای رفتاری کاربران برای طراحی استراتژیهایی استفاده میکنند که آنها را بیش از پیش درگیر خود نمایند. الگوریتمهای توصیهگر، اخبار، ویدئوها و محتواهایی را به نمایش میگذارند که مطابق با باورها و علایق پیشین کاربر است و به این ترتیب، او را در یک حباب اطلاعاتی نگه میدارند. این حباب باعث میشود افراد کمتر با دیدگاههای متفاوت روبهرو شوند و گاه در دام قطبیت فکری یا اطلاعات نادرست گرفتار گردند.
وقتی ماشینها تصمیم میگیرند
یکی از جنبههای نگرانکننده این شناخت عمیق، تأثیر آن بر تصمیمگیریهای ماست. اگر سیستمهای هوشمصنوعی بتوانند با دقت بالایی حدس بزنند که چه کالایی ممکن است برای ما جذاب باشد، چه اخباری ممکن است ما را تحت تأثیر قرار دهد، یا حتی چه مسیری را برای پیشرفت شغلی خود انتخاب کنیم، یک سؤال پیشمیآید: تا چه حد این تصمیمها هنوز متعلق به خود ماست؟
در حوزه تبلیغات، این مسأله کاملا مشهود است. شرکتها با بهرهگیری از هوشمصنوعی، محتوایی را به ما ارائه میدهند که دقیقا مطابق با سلایق و نیازهای ماست، حتی پیش از آنکه خودمان از آن نیاز آگاه باشیم. اما آیا این نوع هدایتگری، ما را به سمت انتخابهای آگاهانهتر سوق میدهد یا ما را به مصرفکنندگانی منفعل تبدیل میکند که تنها بر اساس پیشنهادهای الگوریتمی تصمیم میگیرند؟
این مسأله در حوزههای حساستری مانند سلامت و قضاوتهای اجتماعی نیز مطرح است. برای مثال، الگوریتمهای تحلیل دادههای پزشکی میتوانند الگوهای بیماری را پیشبینی کنند و حتی زودتر از پزشکان، خطر ابتلا به یک بیماری را تشخیص دهند؛ اما این پیشبینیها همیشه دقیق نیستند و گاهی ممکن است به تصمیمات اشتباه یا ناعادلانه منجر شوند. در برخی کشورها، هوشمصنوعی در تصمیمگیریهای مربوط به اعطای وام یا استخدام افراد نقش دارد، اما موارد متعددی گزارش شده که این الگوریتمها بهطور ناعادلانهای برخی گروهها را نادیده گرفته یا براساس دادههای پیشین، تبعیضهایی را بازتولید کردهاند.
مسأله حریم خصوصی: بهایی که میپردازیم
شناختی که هوشمصنوعی از مابهدست میآورد، بدون جمعآوری حجم عظیمی از دادههای شخصی ممکن نیست.اما پرسش اساسی این است که این دادهها تا چه حد در اختیار خود ما باقی میمانند؟ شرکتهای بزرگ فناوری، اغلب استدلال میکنند که استفاده از دادهها برای بهبود تجربه کاربری ضروری است، اما درعمل، این دادهها میتوانند برای اهدافی فراتر از آنچه کاربر تصور میکند مورد استفاده قرار گیرند. نمونههای متعددی ازنشت اطلاعات کاربران یا استفاده غیرمجاز از دادههای شخصی وجود دارد که نشان میدهد این اطلاعات، بیش از آنچه باید، در اختیار شرکتها و حتی دولتها قرار میگیرند. در دنیایی که هر حرکت ما در فضای دیجیتال قابل ردیابی است، حفظ حریم خصوصی بیش از همیشه دشوار شده است. برخی کشورها قوانینی را برای محافظت از دادههای کاربران تصویب کردهاند، اما اجرای این قوانین همچنان با چالشهای زیادی روبهروست. از سوی دیگر، بسیاری از کاربران بدون آگاهی کامل از پیامدها، بهراحتی اجازه دسترسی به اطلاعات شخصی خود را به برنامهها و سرویسهای دیجیتال میدهند.
آیندهای که باید دربارهاش بیندیشیم
هوشمصنوعی فرصتهای بینظیری را برای بهبود زندگی بشر فراهم کرده است، اما درعینحال، چالشهای جدی اخلاقی و اجتماعی را نیز به همراه دارد. اینکه این فناوری تا چه حد باید به شناخت انسانها بپردازد و چگونه باید از این شناخت استفاده شود، پرسشهایی است که هنوز پاسخ روشنی ندارند. آنچه مسلم است اینکه در عصر هوش مصنوعی، آگاهی کاربران درباره نحوه استفاده از دادههای شخصی و تأثیر الگوریتمها بر تصمیمگیریهایشان، بیش از همیشه اهمیت دارد. شاید نتوان از مسیر پیشرفت فناوری جلوگیری کرد، اما میتوان برای ساختن آیندهای که در آن انسان همچنان اختیار تصمیمگیری درباره سرنوشت خود را در دست داشته باشد، آگاهانهتر عمل کرد.