
به گزارش سراج24؛ تحقیقات در زمینه هوش مصنوعی مملو از پیشبینیهای چشمگیری است که آیندهای متفاوت را تصویر میکند. بر اساس گزارش «صندوق بینالمللی پول»، هوش مصنوعی تقریباً ۴۰ درصد از مشاغل در سراسر جهان را تحتتأثیر قرار خواهد داد. «گلدمن ساکس» پیشبینی میکند که این فناوری طی ۱۰ سال آینده، تولید ناخالص داخلی جهانی را ۷ تریلیون دلار یا ۷ درصد، افزایش خواهد داد. یا اگر برآورد مؤسسه «مککینزی» را در نظر بگیریم، این رشد ممکن است بین ۱۷.۱ تا ۲۵.۶ تریلیون دلار در سال باشد. این پیشبینیها، در مقایسه با برخی دیگر، نسبتاً محافظهکارانه محسوب میشوند.
واقعبین باشیم
در مقالهای جدید با عنوان «اقتصاد کلان ساده هوش مصنوعی»، «دارون عجماوغلو»، استاد مؤسسه MIT، برآوردی محافظهکارانهتر از تأثیر هوش مصنوعی بر اقتصاد ایالات متحده در ۱۰ سال آینده ارائه داده است. او تخمین میزند که تنها حدود ۵ درصد از وظایف را میتوان در این بازه زمانی به طور سودآور به هوش مصنوعی سپرد.
بر این اساس، رشد GDP احتمالاً نزدیک به ۱ درصد خواهد بود. او مینویسد: «این اثری قابلتوجه اما نسبتاً محدود است و قطعاً بسیار کمتر از تغییرات انقلابی است که برخی پیشبینی میکنند. همچنین این اثر کمتر از پیشبینیهای نهچندان اغراقآمیز اما همچنان قابلتوجه گلدمن ساکس و مؤسسه جهانی مککینزی است.»
همچنین عجماوغلو که برنده جایزه نوبل علوم اقتصادی در سال ۲۰۲۴ است، به بررسی تأثیرات هوش مصنوعی مولد بر دستمزدها و نابرابری اقتصادی پرداخته است.
رسیدن به برآوردی کوچکتر
در این پژوهش، عجماوغلو مطالعات قبلی را بررسی کرده که مشخص میکنند کدام وظایف در معرض تأثیر هوش مصنوعی و فناوریهای بینایی رایانهای قرار دارند. نتیجه این بررسی نشان داده است که تقریباً ۲۰ درصد از کل وظایف در بازار کار ایالات متحده میتوانند توسط هوش مصنوعی جایگزین یا تقویت شوند. البته از این میان، تنها یکچهارم این وظایف (یعنی ۵ درصد در سطح کل اقتصاد) میتوانند به طور سودآور توسط هوش مصنوعی انجام شوند. (در ۷۵ درصد دیگر، هزینههای پیادهسازی از مزایای آن فراتر میرود.)
عجماوغلو بهوسیله ترکیب این ارقام با پیشبینیهای موجود درباره بهرهوری که از مطالعات تجربی درباره استفاده از هوش مصنوعی در محیطهای کاری واقعی استخراج شدهاند، برآورد میکند که رشد بهرهوری ناشی از هوش مصنوعی در ۱۰ سال آینده حدود ۰.۷ درصد خواهد بود. این میزان افزایش بهرهوری، در بهترین حالت، رشد ۱.۸ درصدی GDP را به همراه خواهد داشت، اما برآورد واقعبینانهتر نزدیک به ۱.۱ درصد است. البته حتی این میزان هم خوشبینانه است.
عجماوغلو مینویسد که تاکنون، هوش مصنوعی مولد عمدتاً برای آنچه که او «وظایف آسان» مینامد، استفاده شده است، وظایفی که دو ویژگی کلیدی دارند، ویژگی اول این است که بین عمل و نتیجه آن ارتباط مستقیمی وجود دارد و ویژگی دوم هم مربوط به آسان بودن سنجش موفقیت است.
البته با گسترش استفاده از هوش مصنوعی در اقتصاد، این فناوری باید به سراغ «وظایف دشوار» برود (مانند تشخیص علت یک سرفه مداوم). در این حوزهها، احتمالاً بهبود بهرهوری حداقل در مراحل اولیه محدودتر خواهد بود.
همچنین عجماوغلو به عدم توازن در سرمایهگذاریهای مربوط به هوش مصنوعی اشاره میکند و میگوید: «سرمایهگذاری در این حوزه عمدتاً توسط شرکتهای بزرگ در صنایع خاص انجام میشود، در حالی که بسیاری از وظایفی که هوش مصنوعی میتواند جایگزین یا تکمیل کند، در شرکتهای کوچک و متوسط انجام میشوند. در نهایت، مانند هر فناوری جدید، هزینههای «تطبیق» نیز وجود دارد، زیرا سایر بخشهای یک سازمان باید تغییر کنند تا بتوانند با هوش مصنوعی مولد هماهنگ شوند. این هزینهها، در کوتاهمدت و میانمدت، مزایای اقتصادی هوش مصنوعی را کاهش میدهند.»
با توجه به این چالشها، عجماوغلو نتیجه میگیرد که تنها راه برای افزایش تأثیر هوش مصنوعی بر GDP و بهرهوری این است که سهم وظایفی که طی ۱۰ سال آینده تحتتأثیر قرار میگیرند، افزایش یابد و توانایی مدلهای هوش مصنوعی برای کشفهای جدید مانند توسعه مواد جدید، داروهای نوآورانه یا ارائه خدمات جدید تقویت شود.
تأثیرات اقتصادی ثانویه هوش مصنوعی
ارزش آینده هوش مصنوعی ممکن است تحتتأثیر اثرات منفی آن نیز قرار بگیرد. عجماوغلو به طور خاص به حوزه فناوری اطلاعات و شبکههای اجتماعی اشاره میکند که با وجود گسترش فراگیر آنها، میتوانند تأثیرات منفی بر کاربران داشته باشند. عجماوغلو هشدار میدهد که هوش مصنوعی ممکن است با ارائه الگوریتمهای اعتیادآورتر یا ایجاد تهدیدهای امنیتی پیچیدهتر، رفاه عمومی را کاهش دهد.
همچنین عجماوغلو در مقاله پژوهشی خود، به تأثیر بالقوه هوش مصنوعی بر نابرابری پرداخته است. اگرچه او بر این باور نیست که این فناوری همان تهدیدی را ایجاد میکند که نسلهای قبلی اتوماسیون نیروی کار ایجاد کردند (عمدتاً بر مشاغل فیزیکی و کارگران طبقه کارگر تأثیر گذاشت)، اما پیشبینی میکند که هوش مصنوعی تأثیرات منفی بر برخی از گروههای شغلی بهویژه بر زنانی که سطح تحصیلات پایینی دارند، خواهد داشت.
با درنظرگرفتن این اثرات، عجماوغلو مینویسد که ممکن است تولید ناخالص داخلی افزایش یابد، در حالی که رفاه عمومی کاهش پیدا کند.
بازنگری در مسیر فناوری
با وجود این پیشبینیهای محتاطانه درباره مزایای اقتصادی هوش مصنوعی، عجماوغلو همچنان پتانسیل بالایی در این فناوری میبیند. با این حال، او معتقد است که مسیر فعلی هوش مصنوعی به این دلیل که در حال حاضر روی مشکلات نادرست و در حرفههای نادرست متمرکز شده است، قادر به تحقق این وعدهها نخواهد بود. او پیشنهاد میکند که تمرکز اصلی باید بر ارائه اطلاعات قابلاعتماد در زمینههای خاص حل مسئله باشد.
او به مشاغل مختلفی از جمله برقکار، لولهکش، پرستار، معلم و کارمند اداری اشاره میکند که در آنها استفاده از هوش مصنوعی تقریباً وجود ندارد. او مینویسد که افراد در این حرفهها معمولاً «درگیر وظایف حل مسئله هستند» و این وظایف «به اطلاعات در لحظه و قابلاعتماد نیاز دارند.»
به عنوان مثال، یک برقکار را در نظر بگیرید که با خرابی تجهیزات یا یک اتصال کوتاه در شبکه برق مواجه شده است، اما دانش کافی برای عیبیابی مشکل را ندارد. اگر ابزارهای هوش مصنوعی بتوانند این نوع اطلاعات را در لحظه نیاز به این کارگران ارائه کنند، (چیزی که ابزارهای کنونی به دلیل مشکلاتی مانند «توهمات» هوش مصنوعی هنوز به اندازه کافی قابلاعتماد نیستند که ارائه دهند) آنگاه تأثیر اقتصادی این فناوری میتواند بسیار بیشتر باشد.
عجماوغلو مینویسد: «در واقع، هوش مصنوعی مولد پتانسیل دستاوردهای بسیار بزرگتری را دارد، اما این دستاوردها همچنان دور از دسترس خواهند ماند، مگر اینکه یک تغییر اساسی در جهتگیری این صنعت صورت بگیرد، تغییری که تمرکز را از توسعه ابزارهای مکالمهای عمومی شبیه به انسان بردارد و به جای آن، بر ارائه اطلاعات قابلاعتماد برای افزایش بهرهوری مشاغل مختلف متمرکز شود.»
او ادامه میدهد: «به بیان ساده، این پرسش همچنان مطرح است که آیا ما واقعاً به مدلهای پایهای نیاز داریم که بتوانند مکالماتی شبیه به انسان داشته باشند و غزلوارههای شکسپیری بنویسند، در حالی که آنچه واقعاً به آن نیاز داریم، اطلاعات دقیق و کاربردی برای معلمان، متخصصان حوزه سلامت، برقکاران، لولهکشها و دیگر حرفههای فنی است؟»