به گزارش سراج24؛ به نقل از شفقنا، در روزهای اخیر، رئیس جمهور از ضرورت تدوین یک قانون مدون برای حکمرانی فضای مجازی خبر داد و اشاره کرد که بناست وزیر ارتباطات با شورای عالی فضای مجازی و شورای عالی امنیت ملی در این باره به بحث و گفتگو بپردازند تا بر اساس داده ها بستر برای راحتی مردم در مسائل فرهنگی، تجارت و علمی فراهم شود. شفقنا رسانه سعی کرد در گفتگویی به چالش های پیش روی حکمرانی فضای مجازی و پیشنهاد کارشناسان برای حکمرانی درست این فضا بپردازد. علی شاکر، روزنامهنگار و پژوهشگر علوم ارتباطات اجتماعی در این باره می گوید: دولتها میبایست سازوکارهایی برای اطلاعرسانی شفاف درباره تصمیمها و کارهای مرتبط با حکمرانی فضای مجازی در نظر بگیرند، مردم باید در جریان این تصمیمها باشند. چون واقعا یکی از سوالهایی که کاربران احتمالا بیشتر و بیشتر از خود میپرسند این است که اگر قرار است امنیت سایبری من تهدید شود، حریم خصوصیام خدشهدار و دادههایم دست هکرها باشد، پس وظیفهی نهادهای قانونگذار این است که فقط منِ کاربر را محدود کنند؟ به عبارتی دولتها میبایست در این عرصه حاضر باشند ولی نه برای بستن راههای ارتباطی بلکه برای پیش گرفتن یک رویکرد کاربر محور که در آن رفاه این افراد در اولویت باشد و بهراحتی بتوانند به خدمات فرهنگی، تجاری و علمی دسترسی داشته باشند.
متن گفتگوی شفقنارسانه با دکتر علی شاکر، دکترای علوم ارتباطات و مدرس دانشگاه را در ادامه بخوانید…
به عقیده شما چالشهای اصلی حاکمیت و حکمرانی در فضای مجازی چیست و چرا همچنان با یک حکمرانی مطلوب فاصله داریم؟
اظهارات معاون اول رئیسجمهوری در رابطه با ناکارامدی فیلترینگ در مدیریت و حفظ امنیت شبکهی اینترنت، میتواند روزنهی امیدی باشد از اینکه احتمالاً بالاخره نهادهایی چون شورایعالی فضای مجازی به این نتیجه رسیدهاند که آزمودهها و خطاهای استراتژیک پیشین را تکرار نکنیم و در مواجهه با فناوریهای نوین رسانهای و ارتباطی بیشتر از اینکه بخواهیم مقابل آن بایستیم، ابتدا آن را بشناسیم و نقاط قوت و ضعفش را بدانیم و بر همان مبنا نوعی مدیریت مشارکتی را سامان دهیم.
به طبع حکمرانی فضای مجازی با چالشهای زیادی مواجه است. به طبع سرعت پیشرفت فناوریها چنان است که قوانین و مقررات نمیتوانند همگام با تغییرات بهروز شوند، که این موضوع به خلاءهای قانونی منجر میشود. اینجاست که نهادهای مسئول میبایست یک تیم کارکشته، جوان و متخصص داشته باشند که بتواند لحظه به لحظه اتفاقها را رصد کند. نه اینکه مدام از جامعه واقعی و مجازی عقبتر باشد.
یکی دیگر از بحثهای حیاتی در این زمینه، تضمین حریم خصوصی کاربران و حفاظت از اطلاعات شخصی آنان در برابر سوءاستفادهها و نفوذهای سایبری است. متاسفانه فضای روایتهای رسانهای در ایران به گونهای است که بیشتر این فعالیتها را سیاسی فرض میکنند، ولی یادمان باشد که ما هنوز راجع به دستکم سه اتفاق به طور شفاف قانع نشدهایم؛ هک شدن سازمان ثبت احوال کشور، چندین بانک و یک سوپراپ معروف. همین نکته سبب میشود تا بر شناخت تهدیدات امنیت سایبری تاکید کنیم، چون نمیتوان منکر مخرب بودن حملات سایبری، هک و جاسوسی دیجیتال بود. اتفاقهایی که میتواند تهدیدی برای امنیت ملی و فردی در جامعه باشد.
یکی دیگر از مشکلات این است که ما درست نتوانستیم تعریف کنیم محتوای مضر چیست و به بهانهی مضر بودن محتوا، حتی یک رسانه را تعطیل میکنیم. بنابراین میبایست بین حفظ آزادیهای فردی و جلوگیری از انتشار محتوای مخرب، اطلاعات نادرست و نفرتپراکنی پیچیده تعادل ایجاد کنیم. یادمان باشد نقطهی جوش جامعه مدام تغییر میکند و آنچه که ممکن است تا پارسال تابو بوده باشد، امسال دیگر تابو نیست، ولی بسیاری از افراد در جامعه، این تفاوتها و تغییرات را بهراحتی نمیپذیرند؛ یکی از دلایل این امر، شکاف دیجیتال است. نابرابری در دسترسی به فناوریهای ارتباطی در مناطق مختلف میتواند مشکلساز شود. بنابراین تغییر نگاه استراتژیک به مدیریت فضای مجازی میبایست با ارتقای زیرساختهای ارتباطی همراه باشد.
یادمان باشد، درست است که در بسیاری از نقاط ایران، افراد تلفن همراه دارند ولی باید دید که از این وسیله در بستر ارتباطی و فرهنگی خود چگونه استفاده میکنند؟ آیا بسیاری از محتواهایی که کاربران مرکزنشین تولید میکنند با سبک زندگی، تفکر و احساسات دیگر کاربران فارسیزبان همخوانی دارد؟
اگر قصد واقعا تغییر نگاههای مدیریتی است، باید بدانیم که با گسترش فناوریهای نوین وب۳ و همچنین پیوند خوردن آن با هوش مصنوعی، در عمل مرزهای سیاسی در حال کمرنگتر شدن هستند. چون اکنون تکتک کاربران ایرانی میتوانند وارد متاورس شوند. در این جهان بیمرز قرار است چه دخالتهایی بکنیم؟ آیا باید دخالت بکنیم؟ فرض کنیم که جواب مثبت باشد. ابتدا این رویکردها و فناوریهای تازه را بشناسیم، نه اینکه افکار عمومی را از آن بترسانیم. یادمان باشد فناوری تیغ دولبه است و با وجود کژکارکردهایش در هر جامعهای، منافع بسیار زیادی هم میتواند داشته باشد. در این راه همهی انسانها کم و بیش تازهکارند برای همین ضرورت همکاریهای بینالمللی بسیار احساس میشود. ناگفته نماند دانشگاهها در این زمینه میتوانند نقش مهمی بازی کنند، چون دانشگاهیان هستند که میتوانند با نگاه انتقادی با فناوریهای نوین مواجه شوند و دولت نیز میبایست عملکرد خود را با نظر کارشناسی آنان تنظیم کند.
چه ابزارها و روشهایی برای مدیریت درست فضای مجازی وجود دارد؟
میبایست قوانینی جامع و شفاف تدوین کنیم. قوانینی انعطافپذیر که هر نوع پدیدهی تازهای را تهدید فرض نکند. برای این کار میبایست نهادهای تخصصی شکل بگیرند که ناظر اجرای قانون باشند و از آن مهمتر اینکه سازوکاری باشد که اگر قانون به درستی اجرا نشد، بتوان مجری قانون را مجاب به انجام آن کرد.
بستن فضای مجازی در عمل باعث میشود تا بسیاری از کاربران نتوانند با بحثهای مرتبط با روشهای پیشرفتهی رمزنگاری، احراز هویت و فناوریهای امنیتی آشنا شوند. دکتر عارف زمانی وزیر ارتباطات بودند و به خوبی میدانند عقبماندن از فناوریهای روز امنیتی چه تبعات بدی دارد.
در این میان آنچه که کاملا مغفول میماند، بحث آموزش است. دانشگاههای کنونی سرزندگی لازم برای بهروز نگه داشتن خود را ندارند. با این همه میبایست به پلتفرمها امیدوار بود که شاید آنها بتوانند سطح دانش و آگاهی شهروندان را دربارهی امنیت آنلاین ارتقا دهند. در این راه دولت میبایست از ظرفیت نحیف بخش خصوصی، جامعه مدنی و دانشگاهها استفاده کند و در مجامع بینالمللی دانشگاهی و تخصصی بیشتر حضور پیدا کند.
فکر می کنید که چگونه میتوان به حفظ حقوق شهروندان در فضای مجازی پرداخت؟
کار سخت از همین جا شروع میشود. چون صرف قانونگذاری و فهم مشکل، چیزی از بار مسائل امروز ما کم نمیکند. اما گفتن آن همچنان لازم است. اینکه حریم خصوصی افراد خیلی مهم است. دادههای ما دست کدام سازمانها، ادارهها، پلتفرمها و وبسایتهاست؟ اگر آن را بخواهیم به ما میدهند؟ آیا میدانیم در موافقتنامههای اولیهای که برای نصب هر اپلیکیشن امضا میکنم (گزینهی «موافقم») را میخوانیم؟
از همهی اینها مهمتر مرز بین حریم خصوصی و آزادی بیان کجاست؟ آیا همگان میتوانند به اطلاعات دسترسی داشته باشند؟ بر فرض هم به افراد دسترسی دهیم، آیا آنان توان بهرهبرداری سالم از این دادههای ارزشمند را دارند؟ میزان سواد رسانهای و دیجیتال در اینجا اهمیت دارد و میبایست طی زمان مدام این سواد را ارتقا دهیم و بهروز کنیم.
دولت و مجلس میباست مسیرهای قانونی شفافی درست کنند برای سوتزنی و گزارش تخلف. آیا روزنامهنگاران میتوانند پیگیر افشای فساد باشند؟ دستکم قوای سهگانه میبایست دربارهی تصمیمهای خود در زمینهی فضای مجازی شفاف به شهروندان توضیح دهند.
با این اوصاف چگونه میتوان به تعادل بین آزادی بیان و جلوگیری از سوءاستفاده در فضای مجازی دست یافت؟
باید گروههایی از رشتههای مختلف با هم گفتوگو و مفاهیمی را تدقیق کنند. اینکه مثلاً منظور از نفرتپراکنی چیست؟ تحریک به خشونت یعنی چه؟ احتمالاً کم و بیش این تعاریف را داریم ولی نکتهی مهمتر این است که سازوکارهای اجرایی آن ایراد دارد. حتی اگر قرار است مطلبی حذف شود، بهتر است فرایندهای قانونی آن را رعایت کنیم. در حال حاضر خوشبختانه پلتفرمهای مختلفی در زمینهی تولید محتوای رسانهای مشغول به کارند. یادمان باشد حالا دیگر استانداردهای اخلاقی را یک مرجع فقط تعیین نمیکند. در عمل انحصار تولید محتوای تصویری هم از دست صداوسیما خارج شده، در این وضعیت همچنان میخواهیم قواعد سختگیرانهی صداوسیما را بر آنها اعمال کنیم؟ وقتی در این راه به تعادل رسیدیم، آن زمان میتوانیم توقعات خود از این پلتفرمها را هم مطرح کنیم.
برای فهم اینکه مرز بین آزادی بیان کجاست، میبایست مدام با جامعه گفتوگو کنیم. یکی از مجراهای این گفتوگو نیز بستر رسانهها و پلتفرمهای وب۲ است. اینجاست که باید تاکید کنم تغییر رویکرد در سیاستگذاری فضای مجازی نیازمند تحرک تمام بخشهای حاکمیت در این زمینه است.
با توجه به تاکید این دولت بر نگاه کارشناسان، شما به عنوان یک کارشناس فضای مجازی، برای حکمرانی درست در این فضا چه راهکارهایی پیشنهاد می دهید؟
به طور خلاصه باید بگویم راهحل این مشکل این است که نگاه تمرکزگرای دولت کمی متعادل شود. میبایست بخش مهمی از بار این حوزه را بر دوش نهادهای واسط و جامعهی مدنی بگذاریم. بدون کمک این نهادها، دولت نمیتواند روی تکتک شهروندانش نفوذ داشته باشد و آنان را در جهت رشد و توسعهی جامعه هدایت کند.
اگر واقعاً در پی اصلاح هستیم ابتدا دریابیم که ارزشها در هر جامعهای طی زمان تغییر میکند. بحثم این نیست که بهتر میشود یا بدتر، حرف این است اگر جامعه تغییر نکند، زنده نمیماند. پس دریابیم که با یک موجود پویا سر و کار داریم که یک سیستم پیچیده هم هست. کمترین کار ما این است که دستکم سعی کنیم بدون تعصب جامعهی امروز و ارزشها و ضدارزشهای آن را بشناسیم. هر جامعهای برای ادامهی حیات خود خوب میداند از کدام هنجارها به سود خود استفاده کند و اگر ارزش یا روشی بر جامعه مضر باشد، خود جامعه آن را پس میزند. مشکل اینجاست که نگاه تمرکزگرای دولتها در طول تاریخ و در بسیاری از مواقع جواب میداده و خوب عمل میکرده است، ولی امروز نمیتوانیم با پدیدهای که خاصیتی نامتمرکز دارد، دستوری و از بالا به پایین برخورد کنیم.
پس به جای اینکه با نیت خیر سعی کنیم جامعه را به سمت آنچه خود میپسندیم هدایت کنیم، سیاستگذاری مشارکتی را پیش بگیریم. یعنی کارشناسانی از حوزههای مختلف فناوری، حقوق، جامعهشناسی و فرهنگ را در فرآیند سیاستگذاری درگیر کنیم.
همچنین عالمان علم حقوق میبایست سازوکار نوشتن قوانینی را تدوین کنند که بتواند با تغییرات سریع فناوری خودش را منطبق کند. از طرف دیگر، مفاهیم سواد رسانهای و سواد دیجیتال را از زیر سایهی «جنگ نرم» بیرون بیاوریم. بدانیم که هر مبحث حد و مرز و اقتضائات خودش را دارد و با رسانههراسی شاید بتوان همایشهای آنچنانی راه انداخت ولی سواد رسانهای و دیجیتال را نمیتوان ارتقا داد. به طبع سرمایهی انسانی در جامعهای که شهروندانش بتوانند آزادانه تفکر انتقادی و سواد رسانهای را بیاموزند بسیار بالاتر است.
البته تمامی این حرفها برای این است که بتوانیم امنیت سایبری خود را ارتقا دهیم. فیلترینگ امنیت سایبری و روانی شهروندان را تهدید میکند و اگر روندهای تصمیمگیری در این حوزه شفاف نباشد، حریم خصوصی خدشهدار میشود.
همین امروز بسیار میشنویم که فلان فعال رسانهای دارد از فضای یوتیوب چه میزان کسب درآمد میکند. نیروی کار ایران در فضای شبکه و همچنین وب۳ میتواند بدون هیچ محدودیتی فعالیت اقتصادی داشته باشد. محتوا تولید کند و به کمک فناوریهای هوشمند و از بین رفتن مانع زبان، حالا مخاطبانی جهانی داشته باشد. این یعنی میتوانیم روی مبل راحتی خانه بنشینیم و پول در بیاوریم.
اما یوتیوب فیلتر است. بسیاری از پلتفرمهای هوش مصنوعی نیز فیلتر شدهاند البته از طرف خود سازندگانش. با این همه، وظیفه دولت اتفاقا این است که طی زمان همکاریهای بینالمللی خود را افزایش دهد و جزو کشورهای تحریمی نباشد. چون این تحریم حالا روی زندگی و درآمد روزانه کاربران خودش را خیلی بیشتر نشان میدهد.
نکتهی دیگر اینجاست که آیا سیاستگذاران تمرکزگرا فکر میکنند اگر کمی اجازه دهند فضا بازتر شود، ما ایرانیهای ساکن مرزهای جمهوری اسلامی، مثلا به زبانی دیگر صحبت خواهیم کرد؟ آنجا دین دیگری را انتخاب میکنیم؟ دیگر ایرانی نیستیم؟ هویت خود را فراموش میکنیم؟ پس اجازه دهیم نمایندهی فرهنگ ایرانی و بومی ما خود کاربران باشند. به طبع فرهنگ تاریخی ما هم وجوه باادبانه و اخلاقی دارد و هم بیادبانه و غیراخلاقی. این فرهنگ و سنتها را حکومتها طی تاریخ حفظ نکردهاند و این ارزشها روی دوش مردم تا به امروز جلو آمده پس به کاربران ایرانی اعتماد کنیم و از آنان نمایندهای بسازیم از فرهنگ بومی خود.
همانطور که پیشتر هم گفتم میبایست بین تنظیمگری و آزادی تعادل وجود داشته باشد و مطمئن شویم از اینکه مقررات وضعشده، حقوق و آزادیهای شهروندان را نقض نمیکند و به بهبود کیفیت زندگی مردم کمک میکند. همکاریهای بینالمللی و مشارکت فعال در این مجامع برای بهرهگیری از تجربیات موفق و مقابله با چالشهای مشترک بسیار مهم است.
همچنین دولتها میبایست سازوکارهایی برای اطلاعرسانی شفاف درباره تصمیمها و کارهای مرتبط با حکمرانی فضای مجازی در نظر بگیرند. مردم باید در جریان این تصمیمها باشند. چون واقعا یکی از سوالهایی که کاربران احتمالا بیشتر و بیشتر از خود میپرسند این است که اگر قرار است امنیت سایبری من تهدید شود، حریم خصوصیام خدشهدار و دادههایم دست هکرها باشد، پس وظیفهی نهادهای قانونگذار این است که فقط منِ کاربر را محدود کنند؟
پس دولتها میبایست در این عرصه حاضر باشند ولی نه برای بستن راههای ارتباطی بلکه برای پیش گرفتن یک رویکرد کاربر محور که در آن رفاه این افراد در اولویت باشد و بهراحتی بتوانند به خدمات فرهنگی، تجاری و علمی دسترسی داشته باشند. این در حالی که به یوتیوب به حق میگویند بزرگترین دانشگاه دنیا؛ ولی ما در این دانشگاه را به روی خود بستهایم.