
سراج24، شهادت آیتالله رئیسی، هشتمین رئیس جمهور کشورمان، پس از سانحه سقوط بالگرد، شوکی بود که در میانه خدمترسانی دولت او بر ملت وارد آمد. انتخابات چهاردهمین دوره ریاست جمهوری هم برگزار شد و شاید کمتر کسی حدس میزد در بحبحهی این حوادث نام مسعود پزشکیان، که پیشتر به عنوان نماینده دوم شهر تبریز به مجلس شورای اسلامی راه پیدا کرده بود، امروز به عنوان رئیس جمهور کشور مطرح شود.
با کمی تامل میتوان دریافت که در مسیر انتخابات چهاردهم، اصلاحطلبان تمام قد پشت ضعیفترین نامزد انتخاباتی خود ایستادند و راه را برای او هموار کردند؛ حال آنکه انقلابیها قویترین گزینههای خود را توسط خودشان کنار زدند. این اما مسئلهی امروز و دیروز جریان انقلابی و اصولگرا نبوده و نیست.
از سال ۱۳۹۲ و انتخاباتی که در نتیجهی آن حسن روحانی به عنوان رئیس دولت یازدهم بیشترین آرا را کسب کرد تا امروز که ۱۱ سال از آن روز گذشته و مسعود پزشکیان دوباره از جناح اصلاحات بیشترین رای را کسب کرده، چند مسئله مهم و حلنشده برای جریان انقلابی باقیمانده و حل آن نه از ماههای آینده که از همین امروز باید در دستورکار آنان قرار بگیرد.
در واکاوی عملکرد رسانهای و تبلیغاتی اصلاحطلبان طی این دوره از انتخابات، به خوبی با تشخیص خط و ربط فعالیتهایشان میتوان دریافت که آنها در مرحله اول کمتر به سمت رویکردهای تخریبی رقیب رفتند و در عوض تلاش کردند تا از برخی خلل و حفرههای درونجریانی انقلابی و اصولگرایی به نفع خود استفاده کنند.
اصلاحات در تبلیغات نامزد انتخاباتی خود رویکرد «سادگی» و نه بزککاری را پیش گرفت و بخش عظیمی از توان خود را در جهت عمیقتر کردن شکاف اختلاف میان نامزدهای انقلابی به کار برد. آنها با همین رویکرد درصدد کشیده شدن انتخابات به دور دوم برآمدند تا بتوانند در مرحله بعد با ایجاد دوقطبی، جو عمومی جامعه را به سمت مطلوب خود هدایت کنند.
بدیهی است اصلاحات در فضای دوقطبی بر تفکری پیروز خواهد شد که بیشترین اختلاف را با آن داشته باشد و همچنین راحتتر بتواند فضای افکار عمومی کشور را علیه آن تفکر بشوراند. همین هم اتفاق افتاد و اصلاحطلبان توانستند با به کارگیری رویکردهایی که مد نظر داشتند، در مرحلهی دوم با نامزدی رقیب شدند که در میان سایر نامزدهای انتخابات بیشترین اختلاف فکری را با او داشتند.
اما اینکه اصلاحات چگونه توانست در صور این اختلاف بِدَمد، همان چیزی است که بالادستهای جریان انقلابی باید همین امروز توجه خود را بر آن معطوف کنند و از پرداختن به حاشیهها و مسائلی که هماکنون محلی از اعراب ندارد، پرهیز کنند. مسئله به همین دو یا سه سال اخیر برمیگردد که افرادی وابسته به یک جریان، که اتفاقا خود را عدالتخواه میدانند و از قضا به یکی از همین نامزدهای انتخاباتی نیز نزدیک هستند، نه پروژه که پروسهی تخریب یک فرد عملگرا و انقلابی را کلید زدند. همانها که وقتی رهبر انقلاب توصیه کردند افراد در انتخابات پیشرو دست از لجنپراکنی بردارند، گویا خود را فراتر و آگاهتر از ولی زمان یافتند و همچنان به رویه اشتباه خود در دروغپراکنی، توهین و تهمت ادامه دادند.
همین زخم بود که سالهای گذشته از سوی برخی تریبوننشینها با ظاهر عدالتطلبی بر پیکر جریان انقلابی وارد آمد و در طی مدت زمانی مستمر، آنقدر خراشیده شد تا امروز جریان رقیب بتواند از آن علیه طرف مقابل خود بهره ببرد. در واقع نه جریان رقیب که جریانی با لباس خودی بذر این اختلافافکنی را کاشت و در این بزنگاه دیگران آن را آبیاری کردند.
به قطع رویکرد فسادستیزی و عدالتخواهی از پایهها و اساس انقلاب و انقلابیگری است اما باید میان تخریب شخص با دروغپراکنی و اتهامزنی و ایستادگی مقابل فساد شخص که شواهدی مبنی بر فساد او نیز موجود باشد، مرزبندی کرد. کمااینکه جمهوری اسلامی در طول بیش از چهار دهه ثابت کرده که مماشات با فاسد خط قرمز اوست واز هرکه بخواهد اساس پاکدستی و عدالت را در این نظام مقدس زیر سوال ببرد، عبور خواهد کرد.
امروز اما رقابتها تمام شده و به امر ولی زمان نوبت رفاقتهاست. باید با هر نگرشی به ادارهی کشور، متحد بمانیم و از اختلافافکنی به جد پرهیز کنیم. بزرگان جریان انقلابی هم امروز باید بیش از پیش بر این وحدت در عمل تاکید کنند تا در آینده بتوانند مانع تکرار این دست اتفاقات شوند و به قول معروف از یک سوراخ دوبار گزیده نشوند.
انقلابیها الزاما نیازمند چهره و رویکردی نو در مواجه با جامعه و ترمیم ارتباط با مردم هستند که درک آن در بدنهی جریان انقلابی یک اصل ضروری است. همچنین این مهم با حضور برخی افراد در حلقههایی با تفکرات تند هرگز محقق نخواهد شد و عبور از کسانی که ماهیت انقلابیگری را با تفکرات تند خود به خطر میاندازند، ضمن تحکیم وحدت و رفاقت میان نیروهای موثر و نامدار این جریان، باید کلید بخورد.
تحلیل درست و نزدیک به حقایق، فهم منطقی از شرایط زمانه ایجاد خواهد کرد. شناخت صحیح از شرایط زمانه، خطای برنامهریزی را کم میکند و برنامهی منطبق بر واقعیت ما را به نتیجهی مطلوب خواهد رساند.