به گزارش سراج24؛ پانزده خرداد، قیام مردم در اعتراض به بازداشت امامخمینی و سرآغاز نهضت اسلامی ایران، ۱۳۴۲.سخنان تند امامخمینی موجب دستگیری و انتقال ایشان به تهران در شب پانزده خرداد شد. با انتشار خبر بازداشت، بازار تهران تعطیل شد و مردم در تهران، قم، اراک و برخی شهرهای دیگر به خیابانها ریختند و قیام پانزده خرداد شکل گرفت. این قیام به دستور علم، نخستوزیر، به شدت سرکوب شد؛ چنانکه هرگز آمار دقیقی از کشتهشدگان معلوم نشد.
امامخمینی که پانزده خرداد را «یومالله» خواند، قیام مردم را مایه رشد آنان، نقطه عطف تاریخ و خمیرمایه نهضت اسلامی میدانست. ایشان با نفی ملیبودن قیام پانزده خرداد، آن را قیامی قرآنی و اسلامی نامید که شهادتطلبی مردم آن را پدیدآورد.
شکلگیری قیام
قیام پانزده خرداد به دنبال بازداشت امامخمینی در سال ۱۳۴۲، به صورت خودجوش و مردمی در قم، تهران، ورامین، مشهد، شیراز و برخی از شهرهای دیگر شکل گرفت. زمینههای این قیام را اقدامات ضد دینی رژیم پهلوی در گذشته فراهم کرده بود. در سال ۱۳۳۸ جان اف کندی رئیسجمهور وقت آمریکا طرح اصلاحات زیربنایی برای کشورهای زیر نفوذ آمریکا را به منظور جلوگیری از شکلگیری جنبشهای اعتراضآمیز مردمی و نفوذ کمونیسم شوروی مطرح کرد. محمدرضا پهلوی ناگزیر این طرح را پذیرفت و اجرای اصلاحات ارضی را آغاز آن قرار داد. نمایندگان پهلوی نزد سیدحسین بروجردی، مرجع تقلید وقت، رفتند و قصد رژیم را برای اقدام به اصلاحات ارضی به اطلاع وی رساندند؛ اما پاسخ صریح وی این بود که اصلاحات حکومتی و سیاسی بر اصلاحات ارضی تقدم دارد و همین موجب مسکوتماندن این طرح شد.
اجرای اصلاحات امریکایی
پهلوی که مانع اجرای اصلاحات آمریکایی را بروجردی میدید، پس از درگذشت وی برای در امان ماندن از انتقاد مراجع، با تسلیت به سیدمحسن حکیم در نجف به پندار خود مرجعیت را از ایران منتقل کرد و اجرای اصلاحات مورد نظر آمریکا را آغاز کرد. لایحه اصلاحات ارضی در ۱۹ دی ۱۳۴۰ در دولت علی امینی تصویب شد و علاوه بر حمایت آمریکا رسانههای شوروی نیز به تجلیل از اقدام پهلوی پرداختند. امامخمینی به سبب پرهیز از بهرهبرداری نادرست رژیم از آن، با این لایحه مخالفتی نکرد. (ببینید: اصلاحات ارضی)
در این دوره علی امینی با فشار آمریکا در رأس دولت قرار گرفته بود؛ محمدرضا پهلوی که از وی وحشت داشت با سفر به آمریکا متعهد شد با کنار گذاشتهشدن امینی همه خواستههای آمریکا را عملی سازد. با اطمینان دولت آمریکا از فرمانبرداری او، امینی کنار گذاشته شد و اسدالله علم جای او را گرفت.دولت علم در ۱۶ مهر ۱۳۴۱ لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی را تصویب کرد. روح اصلی لایحه را اسلامزدایی تشکیل میداد. ازجمله با تصویب آن شرط اسلام از انتخابشوندگان و انتخابکنندگان و سوگند به امانت و صداقت با هر کتاب آسمانی، رسمیت مییافت. هدف اصلی رژیم پهلوی ارزیابی شرایط و زمینهسازی برای اجرای طرحهای ضداسلامی بعدی بود.
مخالفت امام
امامخمینی بهشدت با این لایحه به مخالفت برخاست و مراجع تقلید و حوزههای علمیه و مردم را دعوت به قیام کرد.در پی اعلامیهها و سخنرانیهای امامخمینی و همراهی مراجع و مردم، رژیم مجبور به عقبنشینی شد و پس از دو ماه مقاومت در ۱۰ آذر ۱۳۴۱ لایحه را لغو کرد
رژیم پهلوی پس از شکست در اجرای لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی، بار دیگر در راستای قدرتنمایی و مقابله با روحانیت، بر آن شد که به مناسبت ۱۷ دی، روز کشف حجاب، از زنان بیحجاب برای رژه خیابانی و تظاهرات علیه لغو لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی استفاده کند. امامخمینی به دولت هشدار داد در برابر اجرای چنین برنامهای عدهای از مردم تهران و شهرستانها قصد دارند در همان روز به مناسبت یادبود فاجعه مسجد گوهرشاد، مجلسی برگزار کنند و جلوگیری از پیامدهای احتمالی آن، سخت خواهد بود.ایشان جشن ۱۷ دی را که برخی مطبوعات به آن دامن میزدند، سبب نفرت مردم از حکومت دانست و یادآور شد از اینگونه کارها دست بردارند. ایشان در ادامه افزود ترقی کشور به ۱۷ دی نیست، بلکه به برخورداری از دانشگاه واقعی است.
با شکستهای پیاپی رژیم پهلوی در برنامههای خود، تبلیغات علیه روحانیت شدت گرفت. آمریکا نیز بر سیاستهای جدید خود اصرار میکرد. پهلوی این بار برای تحقق اصلاحات آمریکایی که آن را انقلاب سفید (مشتمل بر شش اصل) خواند، دست به همهپرسی زد. هدف او از این کار ضمن کسب تأیید مردم، ناموجه جلوهدادن کارهای مخالفان بود. اعلام انقلاب سفید و تصمیم به همهپرسی برای تأیید آن، واکنش مراجع و علما را در پی داشت. امامخمینی با توجه به عواقب سلطه آمریکا و نگرانی از وضع آینده حوزههای علمیه، مردم را با اعلامیهها و سخنرانیهای متعدد، به قیام عمومی علیه حکومت دعوت کرد. حوزههای علمیه، مردم و بسیاری از جریانهای سیاسی برای قیام آماده شدند.
حمله به فیضیه
عوامل رژیم پهلوی به عنوان دهقانان ساوه، در اقدامی شتابزده و وحشیانه در روز دوم فروردین ۱۳۴۲ سالروز شهادت امامصادق (ع) (۲۵شوال) به مدرسه فیضیه حمله کردند[۱۴] (ببینید: حمله به مدرسه فیضیه). امامخمینی به همین مناسبت در پیامی به علمای تهران، سازشناپذیری خود را اعلام کرد و یادآور شد «شاهدوستی یعنی غارتگری و تجاوز به احکام اسلام و کوبیدن روحانیت» و بهصراحت اعلام کرد در برابر زورگوییهای رژیم پهلوی تسلیم نخواهد شد و احکام خدا را هرچند کشته شود، در موقعیتهای مناسب بیان خواهد کرد. ایشان در فاصله فروردین تا خرداد ۱۳۴۲، به دفعات اعتراض و انتقاد خود را به شرایط کشور و سیاستهای ضداسلامی رژیم اعلام کرد.
انتشار خبر اعتراضات امام
با پخششدن خبر اعتراضات امامخمینی در سراسر ایران، جوّ قم، تهران و بسیاری از شهرهای دیگر متشنج شد.با پیام امامخمینی در ۲۸ اردیبهشت ۱۳۴۲ به مناسبت ماه محرم و دستور ایشان به افشای جنایتهای رژیم پهلوی، مطالب سخنرانیها و نوحهها جنبه انتقادی از حکومت پهلوی پیدا کرد و به گزارشهای سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک)، مراسم عزاداری تبدیل به مجالس حمله به دولت و حمله به رژیم پهلوی شد. تظاهرات بزرگ روز عاشورا در تهران با سازماندهی هیئتهای مؤتلفه اسلامی برگزار شد. این تظاهرات بهخصوص با همراهی هیئتهای مذهبی بزرگ تهران، نظیر هیئت طیب حاجرضایی، اوج اعتراضات مردم را نشان داد. این تظاهرات از لحاظ کثرت و تنوع شرکتکنندگان، از روحانیان و دانشگاهیان و کارگران، کمنظیر بود که برخی اجتماعکنندگانِ در مقابل مسجد جامع حاجابوالفتح واقع در خیابان ری تهران را میان ۷۰ تا ۱۲۰ هزار تن برآورد کردهاند. اجتماعکنندگان از مقابل این مسجد به سمت دانشگاه تهران رفتند و پس از سخنرانیِ دو نفر در مقابل دانشگاه، تا اطراف کاخ مرمر به راهپیمایی و شعار ادامه دادند.طبق گزارش ساواک، برخی از بازاریان تهران، در دیدار با امامخمینی اذعان کردند که گروه زیادی از مردم تهران در قالب دستجات مذهبی قصد حرکت به قم را دارند؛ اما امکان اقدام رژیم در حمله به این هیئتها به عنوان گروه اوباش به قصد هتک علما وجود دارد. امامخمینی با تشبیه رژیم به دستگاه بنیامیه و یزید، تأکید کرد اگر رژیم قصد چنین کاری کند، چه افتخاری بالاتر از کشتهشدن در راه استقلال مملکت.
سخنرانی مدرسه فیضیه
امامخمینی در عصر عاشورای ۱۳۸۳ق/ ۱۳ خرداد ۱۳۴۲ش در مدرسه فیضیه قم در سخنرانیای با لحن شدید، حکومت پهلوی را به دستگاه بنیامیه و یزید تشبیه و روابط پشت پرده و همپیمانی و دوستی پهلوی با اسرائیل را افشا کرد و ضمن نصیحت به وی او را به عبرتگرفتن از سرانجام پدرش رضاخان فرا خواند. به دنبال این سخنرانی، در شب پانزده خرداد پس از نیمه شب تعداد زیادی کماندو، چترباز و سرباز گارد، مسلح به سلاحهای سرد و گرم به قم رفتند و خانه امامخمینی را در یخچالقاضی محاصره و ایشان را در سحرگاه پانزده خرداد در خانه خود در قم بازداشت کردند و به تهران بردند. همزمان با بازداشت ایشان سیدحسن طباطبایی قمی و بهاءالدین محلاتی از مراجع مشهد و شیراز و برخی دیگر از روحانیان بازداشت شدند.
واکنش عمومی و شکلگیری قیام
با انتشار گسترده و سریع خبر بازداشت امامخمینی، بازار تهران تعطیل شد و این تعطیلی چهارده روز ادامه یافت. مردم همان روز در تهران و برخی دیگر شهرها به خیابانها ریختند و قیام پانزده خرداد شکل گرفت. در قم نیز که مردم زودتر از شهرهای دیگر از بازداشت امامخمینی اطلاع یافته بودند، بیدرنگ به طرف خانه ایشان و از آنجا به همراه فرزند بزرگ ایشان، سیدمصطفی خمینی، به سوی حرم فاطمه معصومه(س) حرکت کردند. مراجع تقلید و علمای حوزه نیز در خانه سیدمحمدرضا گلپایگانی جمع شدند و پس از تنظیم اعلامیهای که اقدام دولت در بازداشت امامخمینی را زشت میشمرد، همگی راهی صحن حرم فاطمه معصومه (س) شدند و شهر قم حالت انقلاب به خود گرفت.زنان نیز در این قیام شرکت فعال داشتند، به گونهای که نخستین شهدای این قیام چهار نفر از بانوان قم بودند. سیدمصطفی خمینی در سخنرانی کوتاهی شرح حادثه را بازگو کرد. مردم نیز با شعار «یا مرگ یا خمینی» ضمن درگیری با نیروهای نظامی و انتظامی، کلانتری منطقه سه قم را محاصره کردند[ که به درگیری با نیروهای مسلح انجامید و عدهای کشته و زخمی شدند. گفته شده رژیم پهلوی که در سرکوب قیام مردم قم ناتوان بود، قصد داشت در صورت لزوم شهر را با هواپیما بمباران کند.
بازاریان تهران با تعطیلی مغازهها و دانشجویان تهران با تعطیلکردن کلاسها به تظاهرات پرداختند و بهتدریج در میدانهای اصلی و اطراف بازار و خیابانهای نزدیک به میدان ارگ با هدف تصرف مرکز رادیو گرد آمدند و با شعار «یا مرگ یا خمینی» به تظاهرات پرداختند. این قیام خودجوش که برخاسته از احساس وظیفه دینی و شور ایمانی مردم بود و هیچ تشکیلاتی آن را سازماندهی نمیکرد تا بعد از ظهر ادامه یافت. مردم که افزون بر اداره رادیو قصد تصرف کاخهای مرمر و گلستان را داشتند؛ اما نیروهای نظامی و امنیتی بهشدت آنان را سرکوب و تعدادی را شهید و مجروح کردند. افزون بر مردم تهران، در روز ۱۵ خرداد عدهای از اهالی کَن و جماران و دیگر روستاهای اطراف تهران بهویژه گروهی از دهقانان اطراف ورامین بهخصوص منطقه امامزاده جعفر (پیشوا) نیز با شنیدن خبر بازداشت امامخمینی، کفنپوش شدند و با شعار «یا مرگ یا خمینی» به سمت تهران حرکت کردند که در سهراه باقرآباد بر اثر تیراندازی نیروهای نظامی تعداد زیادی از آنان شهید شدند. در این گزارش، شمار کفنپوشان ورامینی چهار هزار تن شمرده شدهاست.تظاهرات و اعتراض در شهرهای دیگر ازجمله مشهد، شیراز و تبریز[ و اصفهان نیز به وقوع پیوست و تا ۱۸ خرداد به صورت پراکنده ادامه داشت؛ ولی بهتدریج نیروهای امنیتی قیام را سرکوب کردند.
در پی این وقایع، مراجع تقلید قم، مشهد و نجف، با صدور اعلامیههایی اقدامات رژیم پهلوی را محکوم کردند. این اعلامیهها که از طرف سیدمحسن حکیم، سیدابوالقاسم خویی، سیدمحمدرضا گلپایگانی، سیدشهابالدین مرعشی نجفی، سیدکاظم شریعتمداری، سیدمحمدهادی میلانی و برخی دیگر صادر شدند، بر استقامت مردم تأکید میکردند و بر این تصریح داشتند که تمام علمای شیعه و ملت «مسلمان ایران و جهان» اعتراضات شرعی و قانونی امامخمینی را تأیید میکنند و خواستار آزادی سریع ایشاناند. این مراجع با اشاره به تعدی و ظلم دولت، دولت را خائن خواندند و خودداری از همکاری با این دولت خائن را واجب دانستند. علما در حوزه علمیه کربلا و کاظمین نیز تشکیل جلسه دادند و با تلگرامهایی به پادشاهان و رؤسای جمهور کشورهای اسلامی و سازمانهای بینالمللی، حمایت خود از امامخمینی را اعلام و رفتارهای وحشیانه رژیم پهلوی را محکوم کردند. همچنین بیش از پنجاه تن از مراجع و علمای تراز اول ایران در اعتراض به بازداشت امامخمینی و به منظور رایزنیهای لازم برای آزادی و پیشگیری از اعدام ایشان و دو مرجع تقلید دیگر سیدحسن قمی از مشهد و بهاءالدین محلاتی از شیراز، به تهران مهاجرت کردند.مهدی عراقی و یاران او با فرستادن پیکهایی به شهرستانها و گفتگو با علما زمینه هجرت آنان را به تهران فراهم کردند. حسینعلی منتظری نیز در دفاع از امامخمینی تحصنی را در نجفآباد راهاندازی کرد و به هنگام مهاجرت علما او نیز به تهران آمد و در تنظیم اطلاعیههای مهاجران در دفاع از امامخمینی همراه فرزندش محمد منتظری فعال بود.
در برابر تهدید رژیم پهلوی به اعدام امامخمینی چهار نفر از مراجع، سیدمحمدهادی حسینی میلانی، سیدشهاب الدین مرعشی نجفی، محمدتقی آملی و سیدکاظم شریعتمداری به صورت کتبی به اجتهاد و مرجعیت ایشان شهادت دادند. علمای مهاجر به تهران، روحالله کمالوند را برای اطلاع از سلامتی امامخمینی به نمایندگی نزد پهلوی فرستادند. او نگرانی و درخواست علما را که آزادی امامخمینی بود به اطلاع پهلوی رساند؛ اما وی، چنانکه گفته شده، ضمن گلایه از رویارویی علما با نظام حاکم، گفت ایشان را برای اینکه امامزاده نشود نمیکشد؛ ولی او را در میان مردم بدنام خواهد کرد. علمای مهاجر با صدور اعلامیه بر مرجعیت امامخمینی تأکید کردند و پس از اطمینان از رفع خطر اعدام ایشان، به شهرهای خود بازگشتند. امامخمینی، سیدحسن قمی و بهاءالدین محلاتی، پس از مدتی نزدیک دو ماه، به منزلی در قیطریه تهران انتقال یافتند امامخمینی پس از آزادی از حصر و بازگشت به قم، در فروردین ۱۳۴۳ با فرستادن تلگرامی، از محمدتقی فلسفی و دیگر واعظان به سبب حمایت از قیام پانزده خرداد قدردانی کرد.
اقدامهای رژیم پهلوی
اسدالله علم، پیش از پانزده خرداد در صدد بازداشت امامخمینی بود؛ اما چون برای او روشن بود که این کار واکنش شدید علما و مردم در قم و دیگر شهرها را در پی خواهد داشت، از محمدرضا پهلوی اجازه گرفت که واکنش مردم را بهشدت سرکوب کند. رژیم پهلوی همزمان با بازداشت امامخمینی حدود شصت نفر دیگر از مراجع، علما و واعظان را نیز از دیگر شهرها برای جلوگیری از هر گونه اقدام احتمالی بازداشت کرد. علم در روز پانزده خرداد به نعمتالله نصیری رئیس شهربانی دستور داد تا به تظاهرکنندگان تیراندازی کنند و در برابر تردید او یادآور شد به عنوان نخستوزیر دستور تیراندازی میدهد. پس از زدن و مجروحکردن و کشتار مردم در تهران و دیگر شهرها، تانکها را در شهرها مستقر کردند و هواپیماها با پرواز بر فراز برخی از شهرها اقدام به شکستن دیوار صوتی کردند.برای انحراف افکار عمومی و توجیه جنایات صورتگرفته و ارتجاعی نشاندادن قیام، عدهای از مأموران ساواک با پیراهن سیاه به میان انبوه مردم تظاهراتکننده تهران رفتند و اقدام به آشوب و بلوا و بهآتشکشیدن مغازهها، کتابخانهها و اتومبیلها کردند.
پس از قیام پانزده خرداد نیز بازداشتها و تبعیدها در سراسر کشور آغاز شد. یاران امامخمینی یکی پس از دیگری روانه زندان و تبعیدگاه شدند. هیئت دولت در همان روز قیام، به ریاست علم با شتاب تشکیل جلسه داد و به اتفاق آرا در تهران و شیراز برای شش هفته مقررات حکومت نظامی برقرار کرد. مذاکرات جلسه یادشده نیز حکایت از نگرانی جدی وزرا و ارکان دولت دارد. آنان در حالی که مایل بودند این قیام را به کشورهای خارجی (مانند مصر و عراق) و کمکهای نقدی آنان نسبت دهند، گستردگی و خطیربودن قیام را، حتی در مقایسه با قیام سیام تیر ۱۳۳۲، و تجلی پیوند مردم با علما را در این قیام عمومی پذیرفتند. علم نیز در سخنانش در رادیو رسماً بر وجود یک «توطئه سیاسی» به هدف واژگونی رژیم تأکید کرد.وی با اعلام سلطه کامل دولت بر امور، اظهار کرد دولت مصمم است با همه قوا آخرین تلاش مذبوحانه مرتجعان را درهم کوبد. پهلوی نیز چند روز بعد در مصاحبه با خبرنگار دیلی تلگراف عدهای از مالکان بزرگ و یکی از کشورهای منطقه را عاملان واقعه برشمرد و بر ادامه «اصلاحات اجتماعی» تأکید کرد. ساواک مدعی شد این تظاهرات سازماندهیشده و شرکتکنندگان با گرفتن پول، این آشوب را برپا کردند.
برخی از دولتمردان رژیم معتقد بودند حادثه بزرگی اتفاق افتادهاست و با حکومتنظامی کار پایان نمیپذیرد و باید محاکمه بزرگی برپا شود. رژیم پهلوی در راستای خنثیکردن قیام مردمی پانزده خرداد و مقابله با آن، در ۲۸ خرداد راهپیماییهایی در کشور در حمایت از محمدرضا پهلوی به راه انداخت. گروهی از بازاریان و اهالی میدان بار تهران که بازداشتشده بودند، به زندان و اعدام محکوم شدند؛ ازجمله طیب حاجرضایی و اسماعیل رضایی که در یازدهم آبان ۱۳۴۲ اعدام شدند.
بازتاب داخلی و خارجی
در قیام پانزده خرداد، هفده نفر از کسبه بازار و میدانبار تهران ازجمله طیب حاجرضایی و اسماعیل رضایی بازداشت شدند؛ پس از شهادت آن دو، حوزه علمیه قم به احترام آنان تعطیل و در تهران، تبریز و اصفهان نیز مراسمی برگزار شد. نهضت آزادی ایران نیز در محکومکردن این حوادث، اطلاعیهای با عنوان «دیکتاتور خون میریزد» صادر و از امامخمینی و دیگر مراجع حمایت کرد البته سران نهضت آزادی در دادگاه اعلامیه یادشده و چند اعلامیه مشابه آن در حمایت از نهضت امامخمینی را تکذیب کردند و آن را ساختگی خواندند ولی حزب توده با اینکه با سیاستهای محمدرضا پهلوی مخالف بود، این قیام را حرکتی مرتجعانه، ضدانقلابی، مخالف حرکت تودهها و طرفدار مالکان بزرگ خواند[۶۹] و جبهه ملی نیز ضمن تکذیب حضور دانشجویان طرفدار این تشکل در تظاهرات، این حرکت را بیمعنا و بیهوده دانست. برخی از روشنفکران نیز نه تنها از هر نوع همکاری خودداری کردند، بلکه خواستار اقدام دولت علیه آن بودند که این رفتار آنان انتقاد جلال آلاحمد را در پی داشت.افرادی نیز در حوزههای علمیه به دلیل جدادانستن دین از سیاست قادر به درک این قیام نبودند و کارشکنی میکردند.
در خارج از کشور قیام پانزده خرداد بازتاب وسیعی داشت. شیعیان پاکستان به حمایت از امامخمینی تظاهرات کردند که با مقابله پلیس پاکستان مواجه شدند محمود شلتوت، رئیس دانشگاه الازهر مصر، اقدام مستبدانه دولت ایران را علیه رهبران مذهبی تقبیح و طی تلگرامی از پهلوی خواست تا از تجاوز به حریم روحانیت و علمای اسلام که پاسداران قوانین الهیاند خودداری و علمای بازداشتشده را هرچه زودتر آزاد کند. روزنامه الاهرام مصر در ۱۶/۳/۱۳۴۲ تهران را عرصه شدیدترین تظاهراتِ ضد شاه در اعتراض به بازداشت زعیم دینی، «سیدروحالله خمینی» و یاوران او خواند. روزنامه لوموند پاریس در ارزیابی خود، علت قیام را بیعدالتی و بحران اقتصادی و فساد در دستگاه حکومتی و اصلاحات آمریکایی دانست؛ ولی نشریههای غربی از قیام پانزده خرداد بهشدت بدگویی کردند و آن را نبردی بر ضد پیشرفت و مخالف اصلاحات اجتماعی و از محمدرضا پهلوی به عنوان مصلح یاد کردند. روزنامه «ایزوستیا» نشریه رسمی دولت شوروی در حمایت از اصلاحات محمدرضا پهلوی روحانیان را مرتجع خواند که این تحلیل سبب خوشحالی او شد. روزنامه «اورشلیم پست» در واکنش به حوادث ایران، اظهار امیدواری کرد این جریان بر روابط ایران با اسرائیل اثری نداشته باشد.
تعداد شهدا
دربارهٔ تعداد شهدای این قیام آمار متفاوتی ذکر شدهاست. به گزارش برخی از تاریخنگاران و شاهدان عینی در این حادثه هزاران نفر کشته و زخمی شدند.روزنامه الاهرام مصر تعداد شهدا را صدها تن میداند و برخی بین چهار تا پانزده هزار نفر ذکر میکنند. امامخمینی در موارد گوناگون به مناسبت پانزده خرداد، شهدای این قیام را با تعبیر «بنا به نقل» یا «آنچه مشهور است»، پانزده هزار تن ذکر کردهاست. که نشاندهنده عدم اعتماد به این رقم است. خبرگزاری فرانسه بدون در نظرگرفتن اجسادی که پنهانی دفن شدهاند، تعداد شهدای سراسر کشور را ۱۵۰ نفر و شهدای قم و تهران را ۸۶ نفر اعلام کرد. در اسناد ساواک تعداد کشتگان صدها تن ذکر شدهاست. پیکرهای شهدای تهران را پس از جمعآوری به شکل دستهجمعی در گورستان مسگرآباد تهران در منطقه مشیریه دفن کردند.
آثار و پیامدها
یکی از پیامدهای قیام، روشنشدن ماهیت واقعی رژیم پهلوی برای مردم بود. افزون بر آن قیام پانزده خرداد انسجام گروهها و نیز افراد مخالف رژیم و افراد دارای مشی دینی واحد را در پی داشت و سبب شد کار تشکیلاتی بیشتر شود. این قیام اگرچه بهظاهر سرکوب شد، تأثیرات بلندمدت خود را بر روند اوضاع سیاسی اجتماعی ایران باقی گذاشت. به نظر برخی از تحلیلگران، خاطره کشتار پانزده خرداد ۱۳۴۲ همچون آتش زیر خاکستر باقی ماند تا در فرصتی مناسب شعلهور شود؛ همچنانکه بحران تنباکو تمرینی برای انقلاب مشروطه بود. رویدادهای خرداد ۱۳۴۲ نیز تمرینی برای انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ بود . این قیام نموداری از پیوند معنوی تودههای مردم مسلمان با مرجعیت دینی بود که موجب سستشدن پایههای رژیم پهلوی و آگاهی اقشار مختلف مردم از مسائل سیاسی-اجتماعی شد. حضور گسترده زنان مسلمان در مبارزه با رژیم و همهگیرشدن فرهنگ شجاعت و شهادتطلبی از نتایج و تأثیرات قیام پانزده خرداد بود. این واقعه یکی از حوادث عجیب تاریخ است و برای دولت وقت و ناظران جهانی مایه ناباوری بود که با وجود محیط خفقان و دیکتاتوری چنان قیام مردمی ایجاد شد و اگر درست هدایت میشد انقلاب اسلامی همان روز به پیروزی میرسید. در حقیقت قیام پانزده خرداد نقطه عطفی در مبارزات ملت ایران در برابر حکومت پهلوی بود که استمرار یاد و خاطره آن به قیام سراسری ۱۳۵۷ و پیروزی انقلاب اسلامی انجامید و این قیام بذر جمهوری اسلامی را کاشت، به گونهای که اگر نهضت و قیام پانزده خرداد با آن ابعاد در آن روز به وجود نمیآمد، جنبش اسلامی مردم ایران سرنوشت دیگری داشت.
امامخمینی که قیام پانزده خرداد را مایه رشد و آگاهی مردم از مسائل سیاسی اجتماعی شمرده و آن را نقطه عطفی در تاریخ،[۹۷] خمیرمایه «نهضت مبارک ملت ایران» و سرآغاز جلوهگری وعده قرآن کریم خواندهاست. همچنین ایشان پانزده خرداد را از «ایام الله» خواند و با نفی ملیبودن قیام پانزده خرداد آن را قیامی قرآنی و اسلامی نامید که شهادتطلبی مردم آن را پدیدآورد. ایشان پانزده خرداد را مبدأ عظیمی در تاریخ ایران شمرد و بر حفظ آن تأکید کرد.از نگاه ایشان قیام پانزده خرداد اسطوره قدرت ستمشاهی را در هم شکست و افسونها و افسانهها را باطل کرد و شهدای پانزده خرداد در آن روز با نثار خون خود راه قیام را برای نسلهای آینده گشودند و ناشدنیها را شدنی کردند.
بزرگداشت قیام
امامخمینی پس از آزادی از حصر و بازگشت به قم در فروردین ۱۳۴۳ در نخستین سخنرانی خود از مصیبت پانزده خرداد یاد کرد و گفت کشتار پانزده خرداد ننگ مملکت ایران بود؛ زیرا آنان با سلاحهایی که با پول مردم تهیه شده بود، مردم را کشتند و ملت در مصیبت پانزده خرداد همواره غمگین خواهد بود. ایشان در دیدار با گروهی از خانوادهها و بازماندگان شهدای پانزده خرداد، با شنیدن مصیبتی که بر آنان وارد شده گریه زیادی کرد و خود را شریک غم آنان و شهدای آنان را در شمار شهدای کربلا شمرد و به نیازهای مادی آنان رسیدگی کرد. ایشان با این حال، از وعاظ و طلاب حوزه علمیه میخواست که ایشان را به عنوان فردی سیاسی و آشوبطلب که اغراض سیاسی دارد، معرفی نکنند و در منبرها بیدلیل به مقامات کشور حمله نکنند؛ زیرا ایشان با هیچ دسته و حزب سیاسی ارتباط ندارد و تنها براساس وظیفه دینی نظر میدهد و هرجا لازم باشد، خود مسئله را خواهد گفت.
امامخمینی در نخستین سالگرد حادثه پانزده خرداد، در سال ۱۳۴۳ همراه با سیدمحمدهادی حسینی میلانی، سیدشهاب الدین مرعشی نجفی و سیدحسن طباطبایی قمی در اعلامیهای مشترک واقعه پانزده خرداد را ننگ بزرگی برای هیئت حاکم ایران خواندند و یادآور شدند این واقعه فراموششدنی نیست و پانزده خرداد را روز عزای ملی اعلام کردند. امامخمینی که اهتمام ویژهای به قیام پانزده خرداد داشت تأکید میکرد یاد و نام قیام پانزده خرداد باید زنده و جاوید بماند؛ زیرا این نهضت از شعلههای فروزان نهضت حسینی است که در ۱۲ محرم صورت گرفته و سند زندهای از مبارزات مردم ایران با استبداد و استعمار است، زیرا این قیام روز رستاخیز ملت ایران بهشمار میآید. ایشان در سالهای پس از پیروزی انقلاب، چند سال به همین مناسبت سخنرانی کرده یا پیام فرستادهاست و نخستین مورد آن ۱۵ خرداد ۱۳۵۸ در مدرسه فیضیه است که به تفصیل دربارهٔ ماهیت، خاستگاه، آفرینندگان و نقش آن در حال و آینده سخن گفته و بر ماهیت مردمی آن و نقشی که روحانیان در آن داشتند تأکید ورزیدهاست. در ۱۴ خرداد ۱۳۵۹ در جمع اقشار مختلف مردم در حسینیه جماران نیز در تأکید بر اینکه پانزده خرداد یک نقطه عطف در تاریخ کشور ایران است و نباید از یاد برود و نیز نقش روحانیان در آن و در ادامه نهضت، سخن گفتهاست و فردای آن روز نیز در دیدار با گروهی از دانشجویان دانشکده افسری به مناسبت سالگرد پانزده خرداد از آن قیام و شهدای آن یاد کردهاست. ایشان در پانزده خرداد سال ۱۳۶۰ نیز پیامی در بزرگداشت این قیام صادر کرد که در پایان راهپیمایی بسیار گسترده مردم تهران در این روز در دانشگاه تهران از سوی سیداحمد خمینی خوانده شد.
آخرین پیام امامخمینی که پیامی مبسوط و در پنج صفحه بود، در پانزده خرداد سال ۱۳۶۲ صادر شد. ایشان در این پیام فاصله پانزده خرداد ۱۳۴۲ تا بیست و دوم بهمن ۱۳۵۷ را که پایه حکمرانی جباران عصر در مرز و بوم ایران فرو ریخت و تخت و تاج ۲۵۰۰ساله فرعونگونه ستمشاهی به دست توانای زاغهنشینان و ستمدیدگان تاریخ بر باد رفت را روزهایی «معدود» و از روز پیروزی انقلاب تا پانزده خرداد ۱۳۶۲ را ساعاتی «محدود» شمرد که در آن تحولی که در کمتر از صد سال نیز بعید شمرده میشود، با دست تقدیر خداوند تحقق یافت؛ تحولی که چه بسا در همه مشرقزمین و سپس در مغرب و سایر سرزمینها تحقق یابد. امامخمینی در اشعار خود نیز به جایگاه پانزده خرداد اشاره کردهاست، ازجمله «سالها میگذرد حادثهها میآید-انتظار فرج از نیمه خرداد کشم». شاعران در رثای شهدای واقعه و در تجلیل از قیام، اشعار ماندگاری سرودند که ازجمله آنها سروده «افق امروز چرا سرختر است» از محمدحسین بهجتی اردکانی و سروده «خون شفق دوباره سر از بیکران کشید» از محمدرضا حکیمی است.
در سالگرد قیام پانزده خرداد، همهساله برای زنده نگهداشتن یاد شهدا و رویارویی مستقیم امامخمینی با حکومت پهلوی، مراسم یادبودی در قم برگزار میشد؛ ازجمله در پانزده خرداد ۱۳۵۴ در مدرسه فیضیه قم، گروهی از طلاب با برپایی مجلسی برای بزرگداشت دوازدهمین سالگشت قیام، به ابراز مخالفت با حکومت پهلوی پرداختند که تا هفده خرداد ادامه یافت و به هجوم مأموران دولتی و بازداشت ۳۵۰ تن از طلاب و بستهشدن فیضیه انجامید. امامخمینی در نخستین سالگرد پانزده خرداد پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به پاس قیام اسلامی پانزده خرداد پیامی داد و با اشاره به جایگاه آن قیام به عنوان طلیعه نهضت اسلامی، به یاد شهدا و مصیبتدیدگان واقعه، روز پانزده خرداد را برای همیشه عزای عمومی اعلام کرد. ایشان در ادامه نیز با یومالله خواندن قیام پانزده خرداد به بزرگداشت آن سفارش کرد چنانکه برای شهدای قیام، از خداوند درخواست رحمت و برای بازماندگان آنان نیز آرزوی صبر و سلامتی و سعادت کرد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، این روز در تقویم رسمی ایران تعطیل اعلام شد. همچنین تا به امروز بسیاری از مراکز و مناطق و خیابانها و میدانها به نام پانزده خرداد نامیده شدهاند و همهساله این روز، بزرگ داشته میشود.
تهیه و نظیم: حسین شاملو