به گزارش سراج24؛ روز سهشنبه ۲۶ مارس منطقه شهری بالتیمور در ایالت مریلند آمریکا شاهد حادثهای هولناک بود. ساعت ۱:۳۰ بامداد به وقت محلی پل «فرانسیس اسکاتکی» در این شهر در پی برخورد یک کشتی باری به طور کامل فروریخت و عواقب جدی برای خودروها و جان انسانها به همراه داشت. این حادثه منجر به سقوط خودروهای روی پل به درون آب شد و طبق آخرین اعلام آتشنشانی شهر بالتیمور حداقل ۷ نفر که هویت آنها هنوز اعلام نشده است، مفقود شدند.
جو بایدن بلافاصله پس از این حادثه در رسانهها حاضر شد و احتمال عمدیبودن این اتفاق را رد کرد. پلیس افبیآی نیز پس از بایدن اعلام کرد که ارتباط قابل استنادی نیافته که این واقعه را تروریستی اعلام کند. گفته شده علت این حادثه سرعت بیش از حد کشتی بوده است که همین موضوع منجر به عدم کنترل و در نهایت برخورد با این پل شده است.
موضوعی که در این میان مورد توجه قرار میگیرد، عدم توجه جدی رسانهها به این حادثه مهیب است. در حالی که این حادثه بسیار جدی و با عواقب وخیمی همراه بوده، رسانهها به طور کمتری به آن پرداختهاند و آن را به عنوان یک خبر مهم مورد توجه قرار ندادهاند. این موضوع نشاندهنده دوگانگی در رویه رسانههای وابسته به غرب به خصوص آمریکا است و سوالاتی را در ذهن ایجاد میکند.
چرا وقتی مشکلی در کشورهای دیگر رخ میدهد، رسانهها در تمام جهان به آن توجه میکنند، آن را برجسته کرده و به شکل سراسری منتشر میکنند اما وقتی یک حادثه مشابه در ایالات متحده رخ میدهد، همین رسانهها به ناچار آن را نادیده میگیرند؟ آیا این نوع برخورد، چیزی جز دوگانگی است؟
با نگاهی به آمارها، مشاهده میشود که مواردی از فروریختگی پلها به دلیل برخورد با کشتیها یا قایقها در سراسر جهان وجود دارد. گزارش منتشر شده توسط انجمن جهانی زیرساختهای حملونقل آبی در سال ۲۰۱۸ بیانگر این است که از سال ۱۹۶۰ تا ۲۰۱۵، ۳۵ پل بزرگ به دلیل برخورد با کشتی یا قایق فرو رفتهاند و در مجموع ۳۴۲ نفر نیز در این حوادث جان خود را از دست دادهاند.
در نگاه مستقل به این موضوع، به نظر میرسد که رسانهها در دولت ایالات متحده کنترل شده و تحت تأثیراتی هستند که ممکن است توجه افراد را به خبرهای مختلف، جهتدهی کنند. اخبار با بار منفی که با ایالات متحده مرتبط است به نحوری کنترل میشود و اطلاعات آن به شکل قطرهچکانی به مخاطبان عرضه میگردد.
در حالی که اگر اتفاقی در همین سطح در برخی کشورها که با آمریکا تفاوتهای فکری و عملکردی دارند بیافتد، بنگاههای خبرپراکنی در سطح جهان چنان با جزئیات به آن مسئله میپردازند و روزها آن را ادامه میدهند تا تاثیر منفی بر افکار و روان آن جامعه و سایر جوامع چیره گردد.
این تفاوت در عملکرد رسانهها میتواند نشان از دوگانگی در رفتار و ناعادلانه بودن در رویکرد آنها باشد.
در همین راستا، پرسشهای دیگری مطرح میشود که چرا رسانهها به این اندازه تمایل دارند که علیه ایران سیاهنمایی کنند و حملات روانی و رسانهای را به افکار عمومی کشورمان تحمیل کنند؟ آیا دلیل این امر به سیاستها و منافع سیاسی بینالمللی دولتهای صاحب رسانه (به ویژه دولتهای غربی مانند انگلستان و آمریکا) برمیگردد؟ و آیا رسانههایشان برای تحقق اهداف خاص آنان به کار میروند؟
به طور خلاصه، تفاوت در رویه رسانهها نسبت به حوادثی که در دولت ایالات متحده رخ میدهد نسبت به حوادثی که در کشورهای دیگر از جمله کشور خودمان، ایران، رخ میدهد، نشان از دوگانگی و ناعادلانه بودن در رویکرد رسانهها است. این موضوع از جهات مختلف مورد بحث قرار گرفته است و نیازمند توجه و بررسی دقیقتر است تا علل و پیامدهای آن مورد بررسی قرار گیرد.
دفعات متعددی اثبات و مشاهده شده که دولتهایی چون انگلستان و آمریکا در جهت دستیابی به اهداف ویژهی خود اخبار حوادث داخلی در کشورشان را کنترل میکنند و از طرفی در سایر کشورها به محض بروز کوچکترین اتفاق، آن را تا حدی بزرگنمایی میکند که در نهایت به اهداف مخرب خود دست پیدا کنند.
به وضوح یکی از راههای جلوگیری از این اقدام دشمنان، آشنایی عموم جامعه با رسانه و ترویج سواد رسانهای میان مردم است که میتواند به خوبی نقشه راه آنان را در این عرصه بر افکار و اذهان عمومی روشن کند. گسترش سواد عموم مردم در بحث تخصصی رسانه نقشههای دشمن را نقش بر آب و از تخریب امنیت روانی مردم جلوگیری خواهد کرد.