به گزارش سراج24؛ بیش از سه ماه است مردم مظلوم غزه زیر وحشیانهترین حملات نظامی رژیم صهیونیستی قرار دارند. حال که افکار عمومی جهان در حمایت از فلسطینیان بیدار شده، ملت ایران میتواند به حمایت تاریخی خود از آرمان فلسطین ببالد. اما این حمایت دیرین را مدیون چه اندیشمندانی هستیم؟
نخستین برخورد هر جامعهای با یک مساله فراملی وابسته به گزارشهایی است که از طریق خبرنگاران یا افراد آگاه دریافت کند. در مورد مساله فراملی فلسطین نخستین گزارشهایی که جامعه ایرانی دریافت میکند، نه تنها هیچ جنبه تهدید و اشغالگری ندارد بلکه از یهودیانی که یک زندگی اشتراکی را در کیبوتص ها شکل دادهاند، تصویر مطلوب اغراق شدهای ارائه میدهد.
اینگزارشها توسط خلیل ملکی، حسین ملک و داریوش آشوری در سالهای دهه ۳۰ منتشر میشوند و همه نگاهی شیفتهوار به چگونگی اداره واحدهای کشاورزی اشتراکی در سرزمینهای اشغالی دارند و چیزی از پشت پرده صهیونیسم بیان نمیکنند.
جلال آل احمد نخستین متفکر ایرانی است که ضمن سفر به فلسطین اشغالی، تحت تأثیر روایت آمریکاییصهیونیستی قرار نمیگیرد و گزارشی واقع بینانه ارائه میدهد که برای اولینبار تهدید صهیونیسم را به مردم ایران گوشزد میکند. اگرچه جلال به دعوت دولت اسرائیل و در مسیر بازگشت از دومین سفرش به اروپا به فلسطین اشغالی میرود، اما دور از ذهن نیست که یکجانبهگرایی مطالب سه روشنفکر یاد شده کنجکاوی او را برانگیخته تا به سرزمینهای اشغالی سفر کند و واقعیت را به چشم خود ببیند.
نویسنده «نون والقلم» از اینسفر هفده روزه همراه همسرش سیمین دانشور، ۲۰ صفحه یادداشت روزانه با خود به ایران آورد که از آنها برای سخنرانی در محافل مختلف از جمله مؤسسه مطالعات و تحقیقات علوم اجتماعی دانشکده ادبیات دانشگاه تهران بهره ببرد. بخش عمده این یادداشتها در ۱۳۴۱ دو سال پس از سفر، بعد از بازنویسی جلال در یک ماهنامه منتشر شدند. نخستین جملات جلال در پیش درآمد این سفرنامه طنینی بسیار شبیه نخستین جملاتش در «غربزدگی» دارد. در عنوانی که برای اثرش برگزیده، حرف نهایی را زده است و اکنون تشریح میکند چرا چنین عنوانی برگزیده:
«ولایت» میگویم به دو معنی: اول اینکه حکومت یهود در آن سرزمین فلسطین، نوعی «ولایت» است و نه «دولت». حکومت اولیا جدید بنی اسرائیل است بر ارض موعود نه حکومت ساکنان فلسطین بر فلسطین و نخستین تضاد ناشی از حضور حکومت اسرائیل، همین است… دوم، به این معنی که سرزمین فعلی اسرائیل به هر صورت چیزی شبیه یک مملکت نیست. اگر از مملکت آن مفهومی را میتوان داشت که ما داریم. چیزی شبیه قارهای. ولایت اسرائیل یک وجب خاک است. چیزی در حدود ولایت ساوه. کمتر از هشت هزار میل مربع.
به این ترتیب آل احمد گزارهای را نقد میکند که تا امروز محل مناقشه حق مالکیت سرزمین فلسطین است: «اسراییل اولین دولتملت حاکم در سرزمین فلسطین نیست. رژیمی بدون قانون اساسی که بر سرزمین کوچکی حاکم شده.» جلال با کنار زدن حجاب اندیشههای چپ، تضاد نهادینه در موجودیت اینرژیم را بیان میکند. اگرچه در بخش اصلی کتاب که مربوط به قبل از جنگ شش روزه است، هنوز حدس نمیزند پشت ظاهر فریبنده اسرائیل چه باطن مخوفی وجود دارد اما در مجموع بدبینانه به این ولایت تازه تأسیس نگاه میکند و در مقدمه کوتاه کتاب سنگش را با رژیمی که بر اشغالگری بنا نهاده شده است وا میکَند:
«اسرائیل تجسم خشن کفاره گناهانی است که هم در آن سالهای جنگ، فاشیستها، در داخائو و بوخن والد و دیگر داغگاهها مرتکب شدند. درست توجه کنید که گناهی است و غربی مرتکب شده است و من شرقی کفاره میدهم. و سرمایهای است که غربی صادر میکند و من شرقی پایگاه میدهم. در این مورد نیز حرف و سخنها دارم و در این همه اگر راستش را بخواهیم، مسیحیت حجابی از اسرائیل میان خود و عالم اسلام کشیده است…»
در نخستین بخش کتاب با عنوان «آغاز یک جذبه» جلال توضیح میدهد چگونه استبداد استالینی، روشنفکران چپ را به آنچه در کیبوتص ها شکل گرفته علاقمند میکند. او تعصب قومی اعراب در قرنهای گذشته را نیز در پدید آمدن این گرایش دخیل میداند. جذبهای که بخشی از روشنفکران را به اسرائیل خوشبین کرده بود محصول جمعشدن تجربه شکستخورده کمونیسم در دوره استالین، و تعصبات کور کشورهای عربی در برخورد با ایران بود. اما جلال نهایتاً در اینکتاب این دو حجاب را کنار میزند.
بخش عمده کتاب که مرور دریافتهای جلال از سفرش است، باز هم بر لایه بزک شده اسرائیل خراش میاندازد و جا و بیجا به تناقضهای فراوان یا نقابهایی که در اینجماعت کوچ کرده از اروپا و روسیه میبیند اشاره میکند. در ملاقاتش با بازرس وزیر فرهنگ اسرائیل صراحت به خرج میدهد:
«گفتم این باریکه خاک (فلسطین) را حسابی شلوغ کردهاید. خیال کرد به مسائل سیاسی اشاره میکنم و برخوردهاشان با اعراب و سردم نشست. اما حالیش کردم که غرضم چیز دیگری است. گفتم: جمعیت اسرائیل به نظر خیلی بیش از آن میآید که آمار میدهید. راهنما گفت: این بار سوم چهارم است که چنین نظری را میشنوم. ولی آخر چرا آمار غلط داده باشیم؟
گفتم: برای کاستن ترس اعراب.
راهنما و بازرس نگاهی به هم کردند. و زنم با پا از زیر میز اشاره داد که موضوع را برگرداندم.»
بخش دیگری که با عنوان «آغاز یک نفرت» در کتاب «سفر به ولایت ازرائیل» آمده، نامهای است که یک دوست به آل احمد نوشته، اما در واقع گزارش دردناک جلال از وقایع منتهی به جنگ شش روزه و ماجراهای پس از آن است. این ترفند برای گریختن از چنگ سانسور ساواک به کار رفته اما ساواک حتی با این ترفند هم این مقاله را تاب نیاورد و هفته نامهای که برای نخستین بار آن را چاپ کرده بود تعطیل شد. «آغاز یک نفرت» گزارش دست اولی است که فقط دو هفته بعد از جنگ شش روزه به قلم جلال جاری میشود. با لحنی سرشار از نفرت از قساوت صهیونیستها و آکنده از نقد به سیاستهای غلط جمال عبدالناصر و دیگر رهبران کشورهای عربی حاضر در جنگ. جلال آنزمان که فقط بیست سال از «روز نکبت» و تأسیس رژیم صهیونیستی میگذشت، همهجا دست نظام سرمایه داری را در جنایات صهیونیستها میبیند و همدستی بانکهای غربی در کشتار مردم فلسطین را اینگونه برملا میکند:
«بیست سال است که یک مشت زورگو به کمک سرمایههای بین المللی و به برکت سازمانهای تروریستی صهیون و «هاگانا» خاک فلسطین را اشغال کردهاند و یک میلیون ساکنان آنرا بیرون ریختهاند. بیست سال است که مرتب ذره ذره از خاک اعراب را تصرف میکنند. بیست سال است که سازمان ملل از آنها میخواهد که آوارگان فلسطین را بگذارند به وطنشان برگردند و آنها با گردن کلفتی رد میکنند. در عرض این مدت درست یازده مرتبه از طرف سازمان ملل محکوم شدهاند.»
اگرچه مقالات قبلی جلال درباره اسرائیل که در نشریات منتشر شده بودند، گهگاه مایه اعتراض و ناخرسندی روحانیت شده بودند (و به عنوان مثال حضرت آیت الله خامنهای در خاطرهای عنوان کردهاند که در واکنش به مقاله سفر به ولایت عزرائیل با جلال تماس تلفنی گرفتهاند و در گفتگویی همراه با ارادت، نقدهایشان را به وی عنوان کردهاند)، اما این بار مقاله «آغاز یک نفرت» بلافاصله توجه حوزه علمیه را جلب کرد و توسط روحانیان آگاه طی دو مرحله، یک بار در ۵ هزار و بار دیگر در ۵۰ هزار نسخه تکثیر شد.
در مجموع میتوان گفت «سفر به ولایت عزرائیل» نه تنها فضل تقدم در ارائه تصویری به دور از سوگیری و تفکیک مساله صهیونیزم از یهودیت را برای همیشه به جلال آل احمد اختصاص داد، بلکه برخی از دیدگاههای آن تا همین امروز نیز روشن کننده زوایای پنهان مانده مساله فلسطین است. «سفر به ولایت عزرائیل» رهاورد سومین سفر خارج از کشور جلال است که در آن در حال تمرین و تکمیل فرم روایتگری خاص خود است. شکل کاملتر این روایتگری در سفرنامههای بعدی او از سفر به روسیه و سفر به آمریکا و مخصوصاً سفر حج دیده میشود که نگاه فردگرایانه راوی، همراه با کنایههای تیز و تند در آن بسیار پررنگ است.