به گزارش سراج24؛ سیدمرتضی میرتبار در مصاحبه اختصاصی با سراج24 بر تعریف نقش زن در حوزه خانواده اشاره کرد و پاسخ داد: لازم است برگردییم به دیدیگاه اسلام در این قضیه. اگر بخواهیم در حوزه کارآمدی صحبت کنیم، باید یک برهه از زمان را نسبت به قبل آن بسنجیم که تعبیر کارایی دارد، یعنی جایگاه زن در انقلاب اسلامی و پیش از آن چگونه بود؟ بحث دیگر اثر بخشی است که نگاه ما در حوزه زن بر مبنای اهداف مقدس دین اسلام و نظام اسلامی به چه صورت است؟
بی شکل در بخش اول وضعیت شناسی جریان های مختلف نشان میدهد که جایگاه زن در ایران پس از انقلاب بسیار ارتقا یافته است و مطلوبیت بالایی هم گرفته است. حتی در نگاه مخالفان جریان انقلاب هم بر افزایش جایگاه زن در جامعه پس از انقلاب اسلامی تاکید دارد. حتی "میریانکوب" که یک فمنیست اسلامی درغرب است و بسیار دقیق کار میکند از انقلاب اسلامی به عنوان یک پنجره جدیدی برای زنان در جامعه تعبیر کرده است. همین دیدگاه کافی است که وضعیت زن بعد از انقلاب با پیش از انقلاب تعریف و تفسر شود.
اما در حوزه اثر بخشی و آنچه ما از منظر اسلام تعریف اثربخشی جایگاه زن داریم مسئله ای مجزا از کارامدی است. ما آیات مختلفی از قرآن در اختبار داریم که خداوند در متن صریح آن بر نفس واحد زن و مرد تاکید دارد و آنها را از یک روح میداند. خلقت و تاریخ پیدایش در ۲ بعد روح به عنوان بعد اصلی و جسم که به عنوان بخش فرعی استوار است. از منظر بُعد اصلی که روح می باشد همه از یک نفس واحد هستیم، اما بُعد جسمانی یا فرعی براساس وظایف انسان و جایگاه جنسیتی دارای تفاوت صورت بندی شده است.
ما در اسلام هم داریم، آنچه باعث برتری انسان می شود تقوی و انسانیت و فارغ از جنسیت است. اما متاسفانه گرایش جامعه به سمت لیبرالیسم و تفکرات مدیرنیته ناشی از فردگرایی که امروز حاکم شده است، نقصان جدیدی را در آگاهی بخشی جامعه به ویژه زنان داشت و آنها را بجای سوق دادن به سمت باورها و ارزش ها به سمت مادیات سوق داده است.
ما تفاوتی در جایگاه زن از منظر انقلاب اسلامی و غرب لیبرال داریم، یکی از آن تعریف سعادت مندی است. در تعریف سعادت مندی غرب فقط قائل به بحث مادیات است و بنابراین گفتمان "برابری مطلق" را مطرح و از آن به عنوان راه سعادت تعبیر می کند.
در حالی که از منظر اسلام این برابری متفاوت است و در روح یکی است و در جسم متفاوت بوده و اینگونه تعبیر می شود که هرکسی باید در جایگاه خودش باشد. یکسری ارزش های معنوی داریم که جامعه را می تواند به این سمت برساند. در میان ادیان بهترین تعریف از جایگاه زن را نیز اسلام ارائه داده است اما متاسفانه ما نتوانستیم آن جایگاه واقعی اسلام را از زن به جامعه معرفی کنیم.
متاسفانه ما هم به سمت مصداق ها و موارد عینی که در جامعه وجود دارد رفتهایم و بدون اینکه یک نگاه کامل و همه گیر داشتاه باشیم و به دنبال علت ها بروین و معلول ها را نگاعه نکنیم، متاسفانه به سارق موارد خاص رفتیم و هرجا نقصانی دیدیم همان جا دست گذاشتیم و این باعث شد تفکر جامعه نسبت به زن تغییر کند و این جریان زنانه در جامعه به سمت جنبش حرکت کند. به هر حال ریشه اصلی آن به آن عدم آگاهی بخشی دقیق از ارزش های اسلامی باز می گردد.
**با توجه به اینکه اسلام تعریف ثابت و جهان شمولی از زن و جایگاه ارائه داده است، چرا ما نتوانستیم این تعاریف را با بروزرسانی مناسب به جامعه ارائه کنیم و شاهد تنوع گوناگون در تفسیر و تعریف هستیم؟
پاسخ: همانطور که اشاره کردم، آگاهی بخشی مهم ترین بخش این چالش است. اما اینکه چطور این اتفاق می افتد و جریان زنانه به سمت جنبش حرکت می کند و از خط مشی های غرب استفاده می کند، باید گفت که پژوهشها در حوزه زنان ما را به این نتیجه رساند رسانه های برون گفتمانی در این زمینه بسیار موفق بوده و اثرگذار بودند. از درون نیز اقدامات سلیقه ای رسانههای درون گفتمانی و شبهاتی که بی پاسخ می ماند یا پاسخها جوابگوی نیاز جامعه نیست یا در حد جامعه نخبگانی می ماند، باید انتظار داشت که چنین تضادهایی ایجاد شود.
شبهات به موارد مصداقی عینی نسبت داده می شود که صدر تا ذیل مسئله برید و مخدوش است. بسیاری از مسائل را میتواند در موضوع شبهات جای داد. به طور مثال اینکه از منظر دینی زنان یک فروتری دارند و یک جنسیت دوم شناخته می شوند و حالا موارد متعددی از روایت و احادیث را اشاره می کنند. بسیاری از این موارد هیچ منبع درستی ندارد اما در جامعه رواج یافته و نگرش منفی را برای زنان به همراه داشته است.
وقتی چنین نگرش منفی صورت می گیرد، جامعه زنان دیگر ابعاد دینداری را نمیپذیرند. وقتی زن حس می کند جنسیت و یا شهروند درجه دوم است، از دیگر مسائل دینی یا تمامی ابعاد دین منحرف می شود زیرا جامعه بر پایه ارزش های دینی قرار گرفته شد. یا بسیاری بیان می کنند که موفقیت زنان غربی ناشی برخوداری آنها از برابری جنسیتی است و زنان مسلمان به دلیل فقدان بهره مندی از چنین امتیازی از موفقیت برخودار نیستند. این پرسشها باعث می شود حتی رویکردها به دین تغییر کرده و تعاریف لیبرال و غربی جایگزین تعاریف اسلامی شود.
**برای نقش زن چه میزان توانستیم عمیق وارد بشویم و جامعه را به واقعیت های نظر اسلام قانع و آگاه کنیم؟
پاسخ: به نظر من راه را اشتباه می رویم. پروژه سنگینی را مرکز پژوهشی مبنا انجام داد که در یک جمله خدمت شما عرض می کنم. حجاب امری شرعی و حکم عبادی است؛ اما وقتی در بعد حکمرانی وارد می شویم به مثابه یک نشانه و یک نماد شناخته می شود. حجاب به رسانه ای برای معرفی و نمایش انقلاب اسلامی تبدیل می شود. رسانه دیداری که نشان دادن رمز انقلاب است.
اما از این منظر حجاب یک امر سطحی است، در حالی که نباید وارد این سطح بشود و باید به سطح بیناذهنی وارد شود به جایی که علت و معلول ها شناسایی شوند تا در آنجا گفتمات را اغاز کنیم. برای مثال در نظرسنجی هایی که وجود دارد از سال ۹۰ تا ۱۴۰۱ با ریزش ۴۰ درصدی نسبت به باور و اعتقاد به مسئله حجاب با کیفیتهای مختلف روبرو هستیم.
یعنی ما حتی نتوانستیم این گفتمام اولیه را ایجاد کنیم و مستقیم به مسائل حکمرانی پرداختیم. به عبارتی بدون اینکه جامعه را آگاه و قانع کنیم که موضوع حجاب امری فراحاکمیتی بوده و مربوط به دین است، وارد مسائلی از قبیل قانونگذاری، جریمه و برخورد شدیم.
بنابراین امروزه اگر قرار است از حجاب صحبت کنیم یا در این مورد ورود شود، نباید مستقیم به مصداق حکمرانی آن توجه شود بلکه باید به سمت علت های این معلول برویم و در لایههای میانه یعنی باور و اعتقاد وارد مسئله شویم. زیرا آسیب در این بخش به مرور مسائل دیگر را در حوزه اعتقادی دربرمی گیرد. یعنی الان شما مسئله حجاب را می بینید فردا بحث تفاوت در پوشش را خواهیم داشت. اینکه بانوان شبیه آقایان لباس بپوشند که حتی همین حالا هم جامعه این روش را دارد در پیش می گیرد.
یا در صورت عدم توجه به هشدارها به اینکه مسئله حجاب یک امر شخصی و اجتماعی است سقوط خواهد کرد. اما متاسفانه به دلیل توقف ما در حوزه مصادیق علاوه بر سرکوب گفتمانی، دو قطبی را نیز در جامعه ایجاد خواهد کرد.
** آنچه ما در مسئولان و حاکمیت به طور کلی شاهد هستیم بیشتر در مقابل حرف های شماست. اولویت دهی به موضوع برخورد و قانونگذاری در برابر اقناعسازی خلاف آنچه است که شما تا به اینجا گفتهاید. از طرفی هم بخش معترض جامعه نیز بر عصبانیت خود پافشاری می کند. به نظر شما کدام مرجع باید مسئولیت روشن سازی جامعه را برعهده بگیرد؟
ما معتقد هستیم یک بخش اجرایی داریم که باید یک مسیری طی شود. حالا من موافق عملکرد دوستان نیستم البته در برخی موارد خوب است اما به طور کلی این عملکرد مساعد برای شرایط کنونی نیست. اما نکته اینجاست که به طور کل دو راهبرد می توانیم در نظر بگیریم. نخست راهبرد میان مدت مسئله است که همان حکمرانی بر افکار عمومی است. ما زمانی میتوانیم در جامعه از مردم انتظار باور حرف هایمان را داشته باشیم و ارزش هایی ما و اسلام را بپذیرند که اعتماد میان دولت-ملت اتفاق بیافتد.
امروزه بزرگترین مشکلی که در جنبش زنان داریم بحث رسانهای برون گفتمانی است که توانسته به عنوان نماد انقلاب اسلامی و به طور کل تشیع به حجاب تهاجم کند. بحث تصویر خشونت بار از حجاب و زن مجبه و گره زدن موفقیت به عبور از حجاب را به جامعه تزریق کند. زمانی میتوانیم این چالش را رفع کنیم که بتوانیم حکرانی برافکار عمومی را در فضای مجازی و رسانهای بوجود آوریم.
در کوتاه مدت به نظر می رسد بهترین راهکار حکمرانی بر نهاد خانواده است. طی نظرسنجی وقتی رفتیم از مردم پرسیدیم که به نظر شما مهم ترین علت بدحجابی در زنان چیست بالاترین امتیاز به خانواده داده شد و این نهاد را عامل اصلی دانستند. یعنی خانواده مهم ترین دلیل بدحجابی و بی حجابی دخترهای ما دیده شد و از طرف دیگر در همین نظر سنجی مهم ترین بستر و نهادی که میتواند مسئله آگاه بخشی را برای دختران قابل فهم کند باز هم پاسخ مردم نهاد خانواده بود.
یعنی نهاد خانواده هم میتواند فرصت باشد و هم می تواند یک تهدید تلقی شود. در حالی که امروزه ما هیچ الگوی اسلامی برای خانواده نداریم و هیچ سبک ایرانی- اسلامی را برای آموزش به خانواده ارائه نکردیم که در این مسیر خود را قرار دهند و فرزندانشان را نیز در این مسیر تربیت کنند.
برای مثال، تربیت دینی فرزندان بر عهده آموزش و پرورش میگذارند در حالی که از نظر روانشناسان تا پایان ۱۱ سالگی که دوره الگو گیری یک کودک است، از ۹۵ هزار ساعت عمر کودک تنها ۵ هزار ساعت را در مدرسه حضور دارد و ۹۰ هزار ساعت در نهاد خانواده سپری می کند. پس میبینیم برای آمادهسازی بستر اصلی نهاد خانواده بسیار مهمتر از آموزش است.
**به نظر راهکار دستیابی به این راهبرد چیست؟
ما معتقد هستیم بهترین راهکار دستیابی به راهبرد آگاه سازی و حکمرانی بر افکار در گام نخست تشکیل مرکز تحکیم خانواده در هر شهر است. به طور مثال طی تحقیقاتی که ما انجام دادیم خود مشاورانی که در حوزه طلاق فعالیت می کنند خود به نوعی مروج طلاق شده و آسیب زا شده اند. یعنی مشاوران عاملی بر افزایش طلاق شدند. علت این است که الگوی دقیقی برای مشاوران وج.ود ندارد.
حال ما اگر یک مرکز تحکیم خانواده ایجاد کنیم و در آن علاوه بر آموزش ابعاد چهارگانه خانواده، استحکام و اشاعه باورهای دینی در بستری چهره به چهره با مشاوران انجام شود. در این الگو نه تنها بنیان خانواده مستحکم و از تزلزل عاطفی خانواده جلوگیری می شود، بلکه بیشک الگوی اسلامی- ایرانی خانواده نیز می تواند آموزش داده شود. علاوه بر این به طور مستقیم و غیر مستقیم میتوانیم وارد مسائل حجاب بشویم و بسترهای حکمرانی افکار عمومی را بدست بیاوریم زیرا تبلیغ چهره به چهره است و می تواند سنتزی برای تبلیغات مجازی باشد که حکمرانی آن در دست رسانه های برون گفتاری قرار دارد.
همین مسئله میتواند بسیاری از چالش های حوزه زنان را نیز پاسخ دهد. بسیاری از این کارهایی که بانوان معترض امروز انجام میدهند در واقع به همان جایگاه باز می گردد که مقصر اصلی ما خودمان هستیم. دائما ما از حقوق و دفاع از حقوق زنان، جایگاه زنان صحبت کردیم که نقش زن را در خانواده تغییر داده است.
اما اگر تمامی ابعاد خانواده با رویکرد سیستمی رشد کند، نه تنها جریانی به عنوان جریان زنان نخواهیم داشت تا تبدیل به جنبش شود، بلکه وظایف هر ضلع مشخص خواهد شد.