به گزارش سراج24، بسیاری از افرادی که معتقد به حجاب نیستند، با اغتشاشات اخیر همراهی نکردند. اغتشاشات اخیر، طغیان اقلیتی زورگو و خودخواه، در مقابل هرگونه قانونی برای پوشش بود. برهنه شدن بسیاری از حامیان «جنبش برهنگی» و کشف حجاب بسیاری از اغتشاشگران، نشان دهنده میل ایشان برای برهم زدن همه چهارچوبهای عرفی جامعه است. اغتشاشات اخیر، با المانهای فراوان جنسی همراه بود که نشان دهنده یکی از انگیزههای اصلی آن، یعنی آزادی بی حد حصر و هنجارشکنی جنسی است.
برای درک بهتر موضوع با مهدی جمشیدی، نویسنده و محقّق مسائل فرهنگی به گفتوگو پرداختیم تا بیشتر با ابعاد و دلایل تمایل حامیان این جنبش آشنا شویم.
فلسفۀ زندگی، «لذّت» نیست
نویسنده و محقق مسائل فرهنگی با بیان اینکه انگارهای که حامی «برهنگی» است، از اصالت «لذّت» استقبال میکند و بر آن تکیه دارد، گفت: در اصالت لذّت، زندگی انسان به اندازهای مطلوب است که خوشایند باشد و خوشایندی نیز چیزی جز «لذّت» نیست. زندگی، برای لذّت است و لذّت، «هرچه بیشتر» باشد، بهتر است. ازاینرو، انسان، زندگیِ اجتماعی را برمیگزیند تا در سایۀ آن، خوشیها و لذّتهای بیشتری نصیبش شود.
مهدی جمشیدی افزود: در این نگاه، هیچ سخنی دربارۀ «کمال» و «انسانیّت» و «ارزش» و «سعادت» و «معنویّت» در میان نیست؛ چراکه همۀ این امور، «توهمها» و «شبهواقعیّتها»یی هستند که در برابر «لذّتِ حداکثری»، مانعتراشی میکنند. تنها قیدی که پیش روی لذّت من است، لذّت دیگران است؛ یعنی لذّت من تا آنجا محترم و منطقی است که لذّت دیگران را نخراشد. بیش از این، هیچ معیار و قاعدهای وجود ندارد که بخواهد انسان را به سمتسوی خاصی «هدایت» کند، بلکه این «شهوت» و «میل» و «خواستۀ» خودِ فرد است که باید مبنا و اساس قرار بگیرد و فرمان بدهد.
بدن، همۀ «وجودِ من» نیست
جامعهشناس و عضو گروه فرهنگپژوهی پژوهشکده فرهنگ و اندیشه اسلامی، برهنگی را امری معطوف به بدن دانست و اظهار داشت: معتقدان به برهنگی، بدن را میستایند و تنها به بدن میاندیشند. بدن در این نگاه، همهچیز است و انسان جز بدن، هیچ نیست و اگر هم واقعیّت دیگری در میان باشد، این بدن است که اصالت دارد و باید به آن پرداخت و غیر بدن را به حاشیه راند.
جمشیدی با تاکید بر اینکه از دیدگاه حامیان جنبش برهنگی، انسان مساوی با بدن است، بیان کرد: از نظر این افراد، تمام مناسبات اجتماعی نیز به بدن تکیه دارند. آنها معتقدند که؛ چون بدن، متعلّق به من است و تنها من میتوانم دربارۀ آن تصمیم گیرم، میتوان رهاسازی بدن و برهنگی را انتخاب کنم. در باور این افراد، نفیِ غیر بدن یا فروکاهیدن آن، بر تحقیر روح و بُعد معنوی انسان بر این رویکرد دلالت دارد.
وی افزود: باید توجه داشت که بدن، فصل مشترک میان انسان و حیوان و انسان از جهت بدنی، همان حیوان است. آنچه که موجب تمایز، بلکه برتری انسان بر حیوان میشود همان شرافت روحی و لایۀ معنوی و قدسیِ وجود انسان است. اما تمدّن غربی از هر جهت، یک تمدّن بدنمحور و بدناندیشه است و این واقعیّت، ریشه در جهانبینیِ مادّی آن دارد. در متن این نگرش، معنا و معنویّت و امور قدسی، خیالات شخصی و بیپایه هستند که در بهترین حالت، دردها و خلاءهای درونی انسان را تسکین میدهند، بدون آنکه اندک بهرهای از حقیقت برده باشند.
جامعۀ برهنه، «عفیف» نیست
این محقق مسائل فرهنگی فلسفۀ «پوشش» را حفظ «عفت» دانست و تصریح کرد: بدون پوشش، عفت و پاکدامنی و حیا و اخلاق به تاراج خواهد رفت. آنان که میان پوشش و عفاف، فاصله میافکنند و پوشش را «لازمۀ عفاف» قلمداد نمیکنند، میدانند که میان این دو، «پیوستگی قهری» و «ارتباط تکوینی» وجود دارد و جامعۀ برهنه، هرگز طعم عفاف را نخواهد چشید؛ چنانکه تمدّن غربی از آن هنگام که مسیر برهنگی را در پیش گرفت، در چالۀ «فحشا» و «هرزگی» و «فساد اخلاقی» فرو افتاد و تباه شد.
وی اضافه کرد: پوشش، همچون «پوسته»ای است که از «هستۀ» عفاف، حفاظت میکند. اگر این پوسته شکافته شود، هسته نیز در امان نخواهد ماند. هیچ راه و روش دیگری برای عفاف و پاکدامنی اجتماعی، نمیتواند جایگزین پوشش شود و خلاء آن را برطرف سازد. بنابراین، عبور از حجاب، پایان عفاف و درنوردیدن مرزهای اخلاق و ارزشهای عالی است.
برهنگی، منطبق بر «میل تاریخیِ جامعۀ ایران» نیست
مهدی جمشیدی درباره نکوهش برهنگی در ایران باستان و پس از اسلام، گفت: جامعۀ ایران چه در دورۀ پیش از اسلام و چه در دورۀ پس از اسلام، هیچگاه به سوی برهنگی حرکت نکرده و برهنگی را ارزش قلمداد نکرده است. در هیچ نقطهای از تاریخ ایران، نمیتوان ردپایی از برهنگی یافت و بر اساس آن ادّعا کرد که پوشش، پیشنهاد اسلام به زنان ایرانی بوده است. زنان ایرانی حتّی در دورۀ پیش از اسلام نیز مایل به برهنگی و خونمایی و بدنمحوری نبودند و جامعه را به طرف بیاخلاقی و پردهدری و هرزگی سوق ندادند.
عضو فرهیخته جامعه پژوهشی ایران، گرایش به پوشش را جزو «تمایلات عمیق تاریخی جامعه ایران دانست و اظهار کرد: در دورۀ تاریخی اخیر در اثر تماس فرهنگی با غربِ متجدِّد و حاکمیّت تجدّد آمرانۀ رضاخانی، جامعۀ ایران گرفتار «تکانههای فرهنگی» شد و برهنگی در لایههای از جامعه نفوذ یافت. پس برهنگی، امری «وارداتی» و «بیگانه» است. البتّه حتّی غرب نیز در دورۀ تجدّد به برهنگی رو آورد آن را توجیه نظری کرد، وگرنه در دورۀ پیش از تجدّد، اینگونه نبود که برهنگی در غرب، رسم رایج و عمومی باشد. آنچه که امروز در غرب مشاهده میکنیم، حاکی از تحوّلات چند سدۀ اخیر است و نمیتواند گویای تمام تاریخ غرب باشد.