به گزارش سراج24؛ حمیدرضا بهمرد : سینمای ایران نخستین بار در دهه 50 حضور در جشنوارههای معتبر جهانی را تجربه کرد. دورانی که جریانی موسوم به موج نو در سینمای کشور شکل گرفته بود و فیلمسازان مهمی همچون کیمیایی، بیضایی، مهرجویی و تقوایی با آثار اثرگذار و متفاوت خود، در برابر فیلمفارسیهای آن زمان قد علم کرده بودند.
شروع دوران پر فروغ
دهه 70 شروع دوران پر فروغی برای سینمای ایران در جشنوارههای بین المللی نام گرفت. گل سر سبد آنها جایزه نخل طلای جشنواره کن بود که نصیب فیلم طعم گیلاس ساخته فیلمساز فقید عباس کیارستمی شد. مجید مجیدی، کارگردان کاربلد سینما نیز با فیلم بچههای آسمان تا یک قدمی جایزه اسکار پیش رفت اما در نهایت جایزه به فیلم «زندگی زیباست» رسید. این اولین مرتبهای بود که یک فیلم ایرانی نامزد دریافت مهمترین جایزه سینمایی جهان میشود ( اسکار جشنواره نیست بلکه مراسمی است که از طرف آکادمی علوم و هنرهای تصاویر متحرک برگزار میشود و جوایزی را در طی یک جشن به برندگان تقدیم میکند).
با این وجود، بچههای آسمان توانست جایزه بهترین فیلم جشنواره مونترآل را دریافت کند. فیلمسازان دیگری نیز همچون پناهی و مخملباف جوایزی از جشنوارههای دیگر سینمایی دریافت کردند اما نتوانستند موفقیتهای کیارستمی و مجیدی را تکرار کنند.
مهمترین دهه
دهه 90 مهمترین دهه از نظر کسب جوایز جشنوارههای خارجی است که مهترین اتفاق این دوره، کسب دو جایزه اسکار برای اصغر فرهادی به جهت ساخت فیلمهای «جدایی نادر از سیمین» و «فروشنده» است.
فتح باب حمایت از هنرجویان تازهوارد در برلین
در سال 1393 جایزه خرس طلایی جشنواره برلین به فیلم «تاکسی» ساخته جعفر پناهی که تنها با یک دوربین نصب شده در ماشین و به سبک آثار هنرجویان تازه وارد سینما ساخته شده بود اهدا شد.
سه سال قبل جایزه خرس نقرهای این جشنواره نصیب اصغر فرهادی برای کارگردانی فیلم «درباره الی» شده بود.
جشنواره اخیر
تازهترین رویداد سینمایی جهان نیز جشنواره فیلم ونیز بود که روز گذشته با کسب سه جایزه برای سینماگران ایرانی به پایان رسید.
بررسی نقش مثبت و منفی جشنوارههای بین المللی
مطالعه تاریخچه شرکت فیلمهای ایرانی در جشنوارههای بین المللی و تاثیراتی که بر جای میگذارند، ما را به بررسی نقش مثبت و منفی این جشنوارهها در تغییر نوع نگاه فیلمسازان و مسئولین فرهنگی و شکلگیری تولیدات سینمایی سوق میدهد.
شرکت در جشنوارههای برون مرزی و عرضه آثار هنری «هنرمندان ایرانی»، میتواند به دیدهشدن سینمای کشور در جهان بسیار کمک کند و سایر کشورها را به تماشای فیلمهای ایرانی و حتی سرمایهگذاری در ساخت آنها ترغیب کند.
این جملهی درستی است که «هنر زبانی جهانی دارد» اما هر کلامی برای بین المللی و بدون مرز شدن، در آغاز باید شناسنامه سرزمینی که خاستگاه آن بوده را با خود حمل کند که مشترکات و یا تفاوتهایی با اقلیمهای دیگر دارد ولی نکته جالب اینجاست که همین امر موجب جذابیت آن برای سایر ملل میشود.
حضور در جشنوارههای جهانی همچون شمشیری دو لبه است که اگر به درستی مدیریت و سازماندهی نشود میتواند هم برای «هنرمند» و هم برای سینمای ایران بسیار خطرناک و مهلک باشد.
مسئولیت این مدیریت و نگاهبانی نیز به دوش متولیان فرهنگی کشور است. کسانی که میتوانند با سیاست گذاریهای صحیح و جهتدهیهای موثر این قطارعظیم را در مسیر درست قرار دهند.
در این جا ذکر یک نکته بسیار ضروری است. مدیران فرهنگی کشور و به طور کلی سیاستمداران فرهنگ و هنر، به هیچ وجه نباید در این حوزه دخالت مستقیم داشته باشند زیرا تجربه و عقل ثابت میکند هدیهای جز تباهی برای هنر این کشور و به خصوص سینما به ارمغان نمیآورد.
«هنرمند» دارای طبعی لطیف، نگاهی تیزبین به وقایع جامعه خود و به دور از هر گونه بازی سیاسی است. او پیش از عوام، خطرات را حس میکند و با ظرافتی که به وسیله زیست اجتماعی در وجودش نهادینه شده و به کمک دانش تکنیکال(فنی) خود، به خلق آثاری میپردازد که حس انسانها را به زیبایی هر چه تمامتر درگیر دغدغه اثر میکند. سیاستمداران بر اساس تربیت سیاسیشان اگر در این حوزه و در کار «هنرمندان» دخالت مستقیم و دستوری داشته باشند، لا جرم، با آثاری مواجه خواهیم شد که با صرف هزینههای گزاف نه تنها منفعل و بیهویت بلکه متاسفانه گاهی مخرب نیز خواهند بود و ماحصل کار تنها نگاهی سیاسی جناحی به «هنر» است که مردم جامعه در آن به کل نادیده گرفته میشوند.
نقش مدیران فرهنگی چیست؟
همانطور که اشاره شد مسئولان فرهنگی، تنها باید خط و مشی کلی و چارچوبها را مشخص کنند و با باز گذاشتن دست «هنرمندان»، آنها را در رسیدن به اهدافی که در راستای منافع ملی کشور است یاری نمایند ولی شوربختانه بعضا هم چارچوبها به شکلی سلیقهای تدوین و نیز مداخلههای بیمورد در کار هنرمند ایجاد میشود.
با این حال، باید جانب انصاف را رعایت کنیم و اشاره کنیم که گاهی اوقات «هنرمند» نیز شخصا در به بار آمدن چنین شرایطی مقصر است و از روی نادانی یا عامدانه موجب خلق آثاری میشود که تنها وقت مردم را تلف میکنند اما مسئولیت آگاهی رساندن و جلوگیری از تولید چنین محصولاتی با متولیان فرهنگی کشور است.
سینمای جشنوارهای
در پی این اتفاقات، سینمای ایران، سالهای زیادی است که به دام پدیدهای به نام "سینمای جشنوارهای" افتاده است.
سینمای جشنوارهای تنها در پی شرکت فیلمها در جشنوارههای جهانی و کسب نظر عدهای از داوران شبه روشنفکر است و به سلیقه و پسند مردم عادی و بازار داخلی توجهی ندارد.
مدیران سینمایی، به جای تشویق سینماگران به ساخت محصولاتی که در وهله اول متناسب با ذائقه مردم میهنمان باشد و در مرحله بعد، بتواند نظر مخاطب خارجی را هم جلب کند، تنها به بخش دوم این گزاره اکتفا کردند.
ماحصل سینمای جشنوارهای
در چنین شرایطی، سینماگر به جای اینکه تمام تمرکز خود را بر ساخت اثری جهت نمایش برای مردمش بگذارد، مردم وطن خود و خواستههایشان را به کلی فراموش کرده و چشمآبی ها را هدف قرار میدهد. در واقع، با تماشای این فیلمها احساس میکنیم که گویی فیلمساز در سیارهای دیگر زندگی میکند.
از دیگر نتایج این بی تدبیری، دور شدن جمع کثیری از مردم از سینماست. همچنین، عدهای از شبه روشنفکران نیز تمام فکر خود را معطوف به جوایز جشنوارههای جهانی میکنند و فیلمی را که ساختار ضعیفی دارد اما از این جشنوارهها جایزه نه چندان مهمی میگیرد، به شدت تحویل میگیرند و خیال میکنند که این اتفاق نشان پیشرفت سینمای ایران است.
آیا تصاحب جوایز جهانی بیارزش است؟
البته که این بدان معنا نمیباشد که گرفتن جوایز جهانی همیشه ارزشمند نیست و هر انسان میهندوست و آزادهای در پی به اهتزاز در آمدن پرچم مقدس کشورش در قلههای جهانی است ولی شرط آن این است که اثر مد نظر از لحاظ فرمی و ساختاری واقعا قابل تحسین و دارای هویت و شخصیت باشد، نه یک اثر ذلیل و بدساخت که تنها به دلیل جایزه گرفتن در یک فستیوال بین المللی، چشم ما را بر ایرادات بسیارش ببندد و جاهلانه لب به تعریف بگشاییم.
چرا برخی آثار ضعیف از این جشنوارهها جایزه میگیرند؟
سوالی مطرح میشود که آیا برگزارکنندگان و داوران جشنوارههای برون مرزی به ایرادات این آثار واقف نیستند؟ در جواب باید بگویم که گاهی بله و گاهی خیر اما اکثرا دلیل اصلی مورد استقبال واقع شدن این فیلمها در برخی از جشنوارهها، ارائه همان تصاویر اگزوتیک و کثیف از ایران است که متصدیان برگزاری به دنبال آن هستند. تماشای نشستهای خبری فیلمهای ایرانی و توجه به سوالاتی که اغلب با رویکردی سیاسی از دست اندرکاران آثار میشود میتواند به درک بهتر این موضوع کمک کند.
کلام پایانی
فارغ از تمام این صحبتها، مورد تقدیر قرار گرفتن هر یک از هنرمندان میهن عزیزمان در جشنواره های برون مرزی باعث خوشحالی همهی ما ایرانیان برای آن شخص می شود اما این اتفاق لزوما به معنای رشد و اعتلای سینمای کشور نیست.
تجربه نشان داده اثری که به دنبال جهانی شدن است، ابتدا باید اثری ملی باشد و از دل جامعهای برآید که فیلمساز در آن زیست کردهاست. مگر میشود فیلمی در ایران ساخته شود اما رنگ و بویی از این فرهنگ و آب و خاک نداشته باشد؟ آیا ممکن است فیلمی ایرانی برای خوشایند تمام مردم دنیا به غیر از مردم این مرز و بوم تولید شود؟ در حال حاضر با نهایت تاسف باید بگویم بله و افسوس که همین روند ادامه دارد...
پینوشت: این نوشته با تمرکز بر جشنوارههای خارج از ایران به تقریر در آمده است و نام نبردن از جشنوارههای بزرگ داخلی به معنای بی عیب و ایراد بودن و کتمان تاثیرات بعضا منفی آنها نیست.