به گزارش سراج24؛ محمد حسن دهقانی: با مطرحشدن روند رو به رشد مذاکرات ایران عربستان سعودی در عراق و همچنین اعلام سفر تیمی برای ارزیابی و راهاندازی سفارت عربستان سعودی در تهران بران شدیم تا به بررسی نقش هرکدام از این کشورها در تحولات منطقهای و بینالمللی و همچنین نوع مواجهه آنان با موضوعات و مسائل غرب آسیا بپردازیم. همچنین نقش، جایگاه و سیاستهای سایر بازیگران در این حوزه را نیز قدری واکاوی کنیم.
۱. در ابتدا باید گفت درگیریهای ایران و عربستان سعودی که از زمان پیروزی انقلاب اسلامی سال ۱۹۷۹ ادامه دارد، که برای هر دو کشور هزینهبر بوده و به بیثباتی فراوان در منطقه غرب آسیا و خاورمیانه از افغانستان تا سوریه، لبنان و یمن دامن زده است.
ازجمله فعالیتهای عربستان که با حمایت آمریکا صورت پذیرفت میتوان به سازماندهی و حمایت از گروههای شبهنظامی وابسته به خود مثل داعش اشاره کرد که تا با برنامهریزی ایالاتمتحده و سرمایهگذاری عربستان سعودی شروع به فعالیت نمودهاند.
۲. دراینبین عراق نیز از این اقدامات آسیب جدی دیده است. چراکه اندکی پس از حمله سال ۲۰۰۳ آمریکا به این کشور، عربستان سعودی و سایر بازیگران منطقهای مثل ترکیه و دیگر کشورها رقابت شدیدی را برای نفوذ در عراق و ایفای نقشهای گوناگون سیاسی و اقتصادی آغاز کردند.
۳. این کنشها تا جای پیش رفت که باعث به خطر افتادن موجودیت و حیثیت سیاسی دولتهای متوالی در عراق گشته و همچنین باعث به چالش کشیده شدن امنیت در این کشور گردید. بنابراین تعجبآور نیست که نخستوزیر عراق مبتکر آغاز گفتگوی تهران و ریاض باشد. سازش بین این دو میتواند فضای امنیتی عراق را بسیار بهبود بخشد. این در حالی است که گفتگوی موفق سعودی - ایران میتواند به حل انواع منازعات در خاورمیانه کمک کند. بااینحال توجه به این نکته ضروری است که بخش از این منازعات دلایل داخلی نیز دارد که از رقابتهای بین دولتی نیز متأثر شدهاند.
از دیگر بازیگرانی که باعث بیثباتی در منطقه گشتهاند به جمهوری ترکیه و امارات متحده عربی نیز میتوان اشاره کرد آنان با برنامهریزی و اجرای سیاستهای خود سعی در ایفای نقش و همچنین گرفتن سهم خود از جغرافیای سیاسی و ژئوپلیتیک منطقهای دارند که همین امر تحولات امنیتی منطقهای را بهشدت تحت تأثیر قرار داده است.
۴. امارات متحده عربی بازیگر است که با ایفای نقش در جنگ یمن نشان داد که بهشدت تحت تأثیر سیاست عربستان سعودی و همپیمانان آن مثل امریکا و رژیم صهیونیستی است. لازم به ذکر است امارات با پشتیبانی کامل مالی ریاض و پشتیبانی امنیتی موساد به ایفای نقش خود در یمن میپردازد و نقشی بهعنوان کنشگر صاحبامتیاز و ایده ندارد.
۵. درمجموع چندین عامل باعث خوشبینی در مورد چشمانداز گفتگوی سعودی و ایرانی گشته است. اولین و به عبارتی مهمترین و پرهزینهترین عامل، شکست عربستان سعودی در جنگ یمن و اهداف از پیش طراحیشده آن بوده است. ریاض انتظار پیروزی سریعی را داشت که بتواند رهبری خود را در خاورمیانه تقویت کند، در عوض این جنگ تبدیل به یک درگیری غیرقابل پیروزی شد که پای مستشاری ایران را نیز به جنگ یمن کشاند. این در حالی است که، ایران در عراق و سوریه به آنچه مطلوبش بوده رسیده است و تهران هنوز از نفوذ قابلتوجهی در بغداد برخوردار است. البته برخی سیاسیون عراقی نیز به امید روابط متعادل با تهران و پایتختهای بزرگ عرب نمیخواهند بیشازحد به ایران وابسته شوند. و هر از چندگاهی با بیان مواضعی باعث به وجود آمدن تنش در روابط میشوند که با مدیریت جمهوری اسلامی ایران مرتفع میشود.
۶. میزان کمکی که ایران و عربستان به یکدیگر میتوانند بکنند، مشخص نیست. ایران حاضر به کم شدن نقش خود در یمن نبوده و آنجا را برای خود بهمثابه یکی از اصلیترین شریانهای راهبردی تعامل منطقهای میداند. بن سلمان هم نمیتواند بهدرستی و بهطور کامل نقش ترسیمشده توسط آمریکا و رژیم صهیونیستی را بازی کند.
حکومت سعودی بهقدری ضعیف است که حتی توانایی حمایت از ایادی دستساز خود در منطقه را ندارد. بااینوجود اگر هر دو طرف متحدان و نمایندگان خود را از اقدام علیه دیگری منصرف کنند، احتمال حل درگیریهای فعلی افزایش مییابد.
۷. دوم اینکه مهمتر از همه، اولویتهای جهانی و منطقهای آمریکا تحت ریاست جمهوری بایدن تغییر کرده است. آمریکا در مواجهه با چالشهای چین و روسیه، در حال ارزیابی مجدد توزیع جهانی منابع نظامی خود و بازنگری در استراتژی کلیاش است. به همین جهت نوع مواجه آن با موضوع ایران کاملاً متفاوت از ترامپ است.
ظاهر امر تصمیم جو بایدن، رئیسجمهور آمریکا برای خارج کردن نیروهای آمریکایی از افغانستان تا ۱۱ سپتامبر ۲۰۲۱ نشاندهنده این طرز تفکر است. واشنگتن همچنین میخواهد حضور نظامی خود را در عراق و خلیجفارس کاهش دهد که این میتواند یکی از دلایل تمایل دولت بایدن برای کاهش تنش با ایران از طریق دور جدید و غیرمستقیم گفتگوها درباره توافق هستهای نیز باشد.
به نظر میرسد آمریکا نیز از حمایت بیچونوچرا گذشته خود از عربستان دور شده است. بدون این حمایت کلی، ریاض باید جاهطلبیهای منطقهای خود را کاهش داده و با دیگر قدرتهای منطقه تعامل سازنده کند. دراینبین عربستان هم متوجه این تغییر رویکرد آمریکا گشته و هر بیشتر تلاش دارد روابط خود را با تهران اصلاح کند.
۸. رژیم صهیونیستی برای دهههای متمادی از «راهبرد تهدید» ایران برای بهبود روابط خود با کشورهای عربی خلیجفارس، با موفقیت استفاده کرده است تا جایی که اکنون روابط دیپلماتیک با بحرین و امارات متحده عربی دارد.
در صورت برقراری رابطه ایران و عربستان، اسرائیل باید تلاش کند تا با کمترین تنش برای تقویت روابط خود با کشورهای حوزه خلیجفارس این امتیاز مهم ازدسترفته را جبران کند.
بااینحال، با توجه به تغییر اولویتهای سیاست خارجی آمریکا ازجمله تمایل به احیای برجام، ریاض ممکن است به این نتیجه برسد که بهتر است با تهران به یک تعامل رسیده و بیشازحد به روابط حتی غیررسمی با رژیم صهیونیستی اعتماد نکند.
در پایان باید اشاره کرد با توجه به درگیریهای متنوع و پیچیدگی روابط بازیگران منطقهای بعید به نظر میرسد که گفتگوی موفقیتآمیز سعودی و ایرانی بهخودیخود و بهسرعت درگیریهای فعلی را خاتمه دهد، اما میتواند از شدت آنها بکاهد و چشماندازهای صلح در منطقه را بهبود بخشد.