
سرهج24-زهرا ملکزاده؛ هر بار که سخن از پروژههای «لولیتاسازی»، شاخهای اینستاگرامی و سلبریتیهای بیمار در عالم هنر بالا میگیرد؛ از خود میپرسم وجه تمایز هنر انقلاب اسلامی با هنری که در جامعه جهانی مقبول و مورد توجه است، چیست؟
آیا صرف اینکه پوشش بازیگران در چارچوب قوانین پخش باشد یا محتوای مجرمانه به صورت علنی ترویج نشود، کافی است؟ آیا تمام نگاه انقلاب به هنر و هنرمند در حجاب و پوشش او خلاصه میشود و اسلام حرف دیگری برای گفتن ندارد؟ اصلا در نگاه رهبران این انقلاب هنر چیست؟ هنرمند کیست؟ جایگاه هنر کجاست و هدف از هنر چه باید باشد؟
این پرسشها بهانهای شد برای بازخوانی منشور هنرمندان امام خمینی(ره)، منشور تجدید عهد هنرمندان به قلم شهید آوینی و یافتن حلقههای به هم پیوستهای که هنر و هنرمند را نه به عنوان تختهپارۀ سرگردان در دریای تمایلات و خیالات منفصل از عالم قدس که به منزلۀ درخت پاکیزهای که ریشه در اندیشهای ژرف و متصل به عالم معنا دارد؛ ترسیم میکند و از دریچۀ انسان شناسی توحیدی به رابطۀ دوسویۀ هنر با آدمی مینگرد و افقهای جدیدی از آزادگی را بر هنرمند بیپناه معاصر میگشاید.
از این منظر انسان کامل با توجه به مراتب کمالی که طی کرده است، جایگاه هدایت و رهبری دارد و هنرمند نیز مانند دیگران در سیر تکاملی خود به مقصد ملأ اعلی، با ولایت پذیریو دوری از هوی و هوس، مقدمات تحقق توحید قولی و فعلی را در عالم صغیر(وجود خود) و عالم کبیر(جهان بیرون) فراهم میآورد. چنین هنرمندی، هنر را جلوهگاه وجه باقی حق و ملازم حکمت، معرفت و عشق الهی میبیند و از میثاق میان هنر، مبارزه و تعهد به عنوان بستری برای رسیدن به حیات طیبه بهره میبرد.
حضرت امام در این منشور هنر مورد قبول انقلاب اسلامی را هنرِمضاف میداند. هنری که صیقل دهندۀ اسلام ناب، دغدغهمند، الهی و مردمی و کوبندۀ اسلام التقاط، سازش، فرومایگی و تجمل است.. بدیهی است که این هنر برای شاگردی در مکتب اسلام، هنرمندی درخور میطلبد که در سلوک الی اللّه فدای هدف شود و مخاطب خود را به حیات جاودان برساند.
جمهوری اسلامی برای نیل به هدف تمدن سازی خود، باید با تکیه بر این پشتوانۀ معرفتشناسانه به تربیت نسلی از هنرمندان انقلابی، شجاع و آگاه بپردازد تا بتواند نازنینبینیِ دینی را در زیباترین شکل ممکن تجسّم بخشد و از ظرفیت رسانایی هنر برای رساندن پیام انسانساز اسلام به گوش تشنگان این معارف بهره برد.