سراج24 ـ رسول حسنی؛ دولتهای غربی به واسطه هنر، ماسک زدن را به خوبی دریافتهاند. آنها بر هر اعمال و سیاستهای خود ماسکی فریبنده میزنند تا جهان سوم، حتی جهان در حال توسعه را زیر سلطه خود درآورند، از سیاست و اقتصاد و باورهایشان گرفته تا علوم انسانیشان زیر ماسکی مزورانه قرار دارد. در این میان فرهنگ غربی نیز عاری از بزک تزویر نیست.
دولت غربی، اندیشمند غربی، هنرمند غربی، سیاستمدار غربی و... روشنفکر غربی همه یک ساز را کوک میکنند و یک نُت واحد را مینوازند و همه در یک مسیر قرار دارند. حال آنکه در کشورهای اسلامی با چنین رویهای مواجه نیستیم. به قول معرف جبهه کفر در الحاد و کفر خود در اتحاد قرار دارند و جبهه مقابل در افتراق. هنرمند غربی هویت خود را قائم به سیاست خود میداند و هنرمند اینجایی حیات خود را در تائید دیگران.
به همین دلیل است که در نگاه غربیها، اهانت به پیامبر اسلام (ص) آزادی بیان است و هنرمند مسلمان سکوت میکند در حالیکه اشاره به هولوکاست حتی برای هنرمند اینجایی خط قرمز است و نباید به آن ورود کند. تا زمانی که هنرمند مسلمان در خواب باشد و تنها به «نخل طلایی کن» و نشان «شوالیه هنر فرانسه» دلخوش کند و همه سعیاش را به کار ببندد تا به دامن اصحاب فرهنگ غرب گردی ننشیند، با وحشیگری بیشتر غرب مواجه خواهیم بود.
البته طی این سالها آثاری ساخته شده که از سوی غربیها تحمل ناپذیر بوده که میتوان به «بازمانده» و یا «شاهزاده روم» اشاره کرد اما این آثار چنان اندک و محدود هستند که توان مقابله با حجم انبوه آثار مغرضانه غرب را ندارند.
دریغ که متولیان فرهنگی جز صدور بیانیه هیچ قدم قابل قبولی برنداشتهاند. سلبریتیهای معلومالحالی که به یاد قربانیان فرانسه شمع روشن میکنند نه تنها در مقابل ایرانهراسی که درباره اهانت به پیامبر (ص) نیز سکوت معناداری اختیار کردهاند که گویا با این اهانتها موافق هستند لذا چگونه میتوان با جهانی تعامل کرد که جز وحشیگری و سبوعیت در اندیشه و رفتار ندارد.
در چنین اوضاعی این گفتار حضرت زینب (س) خطاب به مردم کوفه در ذهن تداعی میشود که فرمودند: «شما به سان قبر نقره اندودی هستید که در ذهن زیبا و در باطن لاشهای متعفن هستید.» حال اگر هنرمندی تعفن درونی غرب را نمیبیند و تنها دلخوش به مظاهر فریبنده آن است باید به درک خود از جهان شک کند.
اگر قرار بود این همه انفعال در نیروی مقتدر نظامی خود شاهد باشیم الان در ایران اسلامی نه از تاک نشانی بود نه از تاکنشان، تنها کافی بود یک حسن طهرانی مقدم، یک سردار سلیمانی، یک صیاد شیرازی و ... در جبهه هنر ظهور میکرد آنگاه مشخص میشد اقتدار فرهنگی چه معنایی دارد.