به گزارش خبرنگار واحد زنان و خانواده سراج24: امروزه هنر گرافیک با پذیرفتن نقش رسانهای، به عنوان سفیر فرهنگی یک کشور قلمداد میشود. طراح گرافیک میتواند با استفاده از نمادهای فرهنگی، مذهبی، سیاسی، اقتصادی و ... مفاهیمی بزرگ را، در قالب تنها یک پوستر به بیننده منتقل نماید. از این رو، گفتوگویی صمیمانه با یکی از طراحان گرافیک داشتیم که با بهرهگیری از پشتکار و خلاقیت خود توانسته فرهنگ غنی ایرانی _ اسلامی را در کشورهای جهان معرفی نماید.
هویت ایرانی – اسلامی در آثار گرافیکی
سرکارخانم «حمیده حسینعلیزاده» متولد خردادماه ۱۳۶۵ است و دارای کارشناسی ارشد گرافیک میباشد. آثار این جوان هنرمند، برنده بسیاری از جشنوارههای داخلی شده و در فینال جشنوارههای خارجی مانند جشنواره زنبور طلایی ۲۰۲۰ مسکو، جشنواره پوستر ۲۰۲۰ اکوادور، مسابقه بینالمللی ۲۰۲۰ «بسوی مرگ با یک لبخند» مکزیک راه پیدا کرده است. خانم حسینعلیزاده اهمیت هویت فرهنگی یک طرح گرافیکی را اینچنین شرح دادند:
من همیشه تمام تلاشم را میکنم که هویت ایرانی – اسلامی در کارم مشخص باشد. بخصوص اگر بخواهم اثری را برای جشنوارههای بینالمللی ارسال کنم، علاقه دارم که این هویت برجسته باشد و اگر آنجا کارهایم را میبینند، تشخیص دهند که این اثر یک هنرمند مسلمان ایرانی است. اما وقتی یکی از آثارم را برای مسابقه ۲۰۲۰ مکزیک ارسال کردم، اصلا فکر نمیکردم که این کار انتخاب شود. چون به نظرم مفهومی که در طرح من بود شاید برای جامعه آنها بیگانه به نظر میرسید.
تصویر راه یافته به فینال جشنواره روسیه ۲۰۲۰
طرحی با موضوع شهادت دربین برگزیدگان جشنواره مکزیک
در این مسابقه دو سالانه که تیتر آن «پیش به سوی مرگ با یک لبخند» بود، طراحان باید طرز فکر جامعه و فرهنگ کشور خود از مرگ را به تصویر میکشیدند. من فکر کردم که قطعا بهترین مرگ از نظر ما ایرانیها همان شهادت است که خیلی برایمان مقدس و گرانبهاست. برای ارسال این طرح بسیار دودل بودم و نمیدانستم که انتخاب میشود یا خیر. چراکه آنها با معنا و مفهوم شهادت آشنایی نداشتند.
این باعث شد درخصوص فرهنگ کشور مکزیک کمی جستجو کنم. متوجه شدم که اکثر مردم مکزیک مسیحیاند و مانند مسلمانان برای شهادت اهمیت بسیاری قائل هستند. بنابراین با توکل به خدا و امام حسین (ع) این طرح را ارسال کردم. زمانیکه جواب مسابقه آمد و اثر من در بین برگزیدگان قرار گرفت و به فینال راه پیدا کرد، بسیار خوشحال شدم و این مسئله برایم بسیار ارزشمند است. شاید اگر هرکار دیگری از من انتخاب میشد برایم به این اندازه ارزش نداشت.
در این طرح من از ترکیب تصویر «شهید امیر حاج امینی» و واقعه عاشورا برای انتقال مفهوم شهادت بهره گرفتم. در این اثر، شهید امیر، سرشان را بر روی پای امام حسین گذاشتند. این طرح با تکنیک چاپ سنگی کارشده و اولین کار از مجموعه «ای کاش کربلا بودم» است.
تصویر راه یافته به فینال مسابقه بسوی مرگ با لبخند ۲۰۲۰ مکزیک
مجموعه «ای کاش کربلا بودم»
ایده مجموعه «ای کاش کربلا بودم»، به رویا یا تخیل دوران کودکی من برمیگردد. یادم میآید دختر بچه ۴ یا ۵ سالهای بودم که در محرمها با مادرم به هیئت میرفتم. از آنجا که مادرم، خواهر شهید هستند، زمانیکه روضههای حضرت زینب آغاز میشد، ایشان به شدت گریه میکردند یا از حال میرفتند. من که در احوالات کودکی خود با این وضع روبرو میشدم، به شدت میرنجیدم و از این قضیه ناراحت میشدم، از طرفی کاری هم از من برنمیآمد.
در گوشهای مینشستم، گریه میکردم و آرزو میکردم که ای کاش زمان به عقب برمیگشت و من میتوانستم در این واقعه حضور داشته باشم و جلوی دشمنان امام حسین میایستادم و اجازه نمیدادم که ایشان را شهید کنند و اهل بیتشان را به اسارت ببرند. در نتیجه مادرم اینگونه اندوهگین نمیشد و من او را در این حال نمیدیدم. به این ترتیب، این ایده در من شکل گرفت تا اینکه من وارد رشته گرافیک شدم و یاد گرفتم که آنچه در ذهن دارم را به تصویر بکشم.
کار بر روی مجموعه ای کاش برایم بسیار لذتبخش است. هنوز هم، هر چند وقت یکبار ایده جدیدی از این مجموعه به ذهنم میرسید و سعی میکنم دوباره کار جدیدی را با اسم این مجموعه انجام دهم. بعد از آن فکر میکنم محرم دوسال پیش بود که طرحی با موضوع جناب «حر» به ذهنم رسید. وقتی به مرحله اجرای تکنیکها رسیدم با خودم میگفتم من توانایی اجرای این طرح را ندارم و نمیتوانم این کار را آنقدر قوی اجرا کنم.
در نهایت با توکل به خدا کار را شروع کردم. از همان اول حس کردم که یک نظری به این کار شده است. زمانی که به انتهای طرح رسیدم، مطمئن بودم که این اثر، کار من نیست و قطعا یک نیروی دیگری پشت کار است. بعد از دو سال همچنان که به کار نگاه میکنم و با دقت جزئیاتش را بررسی میکنم به این نتیجه میرسم که دست یک نیروی دیگری در کار است و از این رو این اثر برایم خیلی عزیز است.
شکلگیری خلاقیت و علاقه به طراحی
خاطرم هست که در دوران کودکی، مادرم برای بازی من و برادرم، کیسههای خاک رس میگرفت و در حیاط خانه میگذاشت. یادمان داده بود که با آب، گل رس درست کنیم و آن را به اشکال مختلف دربیاوریم. ما با گل رس و سایر اسباببازیهایمان غرق در بازی میشدیم و همین سبب پرورش قدرت تخیل من شد و زمینه علاقه من به رشتههای هنری را شکل داد.
در دوران راهنمایی بود که خیلی اتفاقی یکی از دوستان، کلاس نقاشی و طراحی را به من پیشنهاد داد. این کلاس زمینه ورود به طراحی را در من ایجاد کرد. اما در دبیرستان، متأسفانه به دلیل این که در نزدیکی خانه ما هنرستانی وجود نداشت به ناچار رشته انسانی را انتخاب کردم. عدم علاقه من به این رشته سبب شد، بعد از یکسال تغییر رشته دهم و مشغول تحصیل در رشته گرافیک شوم.
دوگانگی در دانشگاه و آشنایی با هیئت هنر
دوره دانشجویی من در دانشکده هنر، توأم با حس دوگانگی شده بود و گویی من بر سر دو راهی قرار گرفته بودم. من از یک خانواده مذهبی سنتی بودم و فضایی که آن موقع در دانشگاه وجود داشت، یک فضای خیلی سنگین بود و این باعث شد که دچار دوگانگی شوم و مانده بودم که بین این دو کدام را انتخاب کنم. دقیقا در اوج این دو راهی بودم که با هیئت هنر دانشگاه تهران آشنا شدم. ارتباط با آنها سبب شد راهم را پیدا کنم و کلا سرنوشت زندگی و کاری من در این مقطع شکل گرفت.
هر چند وقت یک دفعه که این دوره را با خودم مرور میکنم، میتوانم بگویم که زندگی من به قبل از آشنایی و بعد از آشنایی با هیئت هنر تقسیم میشود. وقتی امام حسین (ع) وارد زندگی میشود، خیلی تفاوت ایجاد میکند و این مسئله را به زیبایی در زندگی و جزئیات کارهایم حس میکنم. به برکت وجود ایشان است که در کارهایم پیشرفت کردم. بنابراین میتوانم بگویم که تفکر و مکتب امام حسین (ع) بیشترین تأثیر را در من داشته است.
مصاحبه: زهره نقیپور فر