به گزارش سراج24، در سالهای انتشار خاطرات شهدای مدافع حرم دریچه جدیدی به روی ادبیات مقاومت گشوده است. قهرمانان این آثار، جوانانی از نسل سوم انقلاب هستند که برای تحقق آرمانهای امام(ره) از جان خود گذشتند. انتشار این آثار در سالهای اخیر با استقبال خوبی از سوی مخاطبان همراه شده است. کتاب «پسرک فلافل فروش» از جمله این آثار است که به همت گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی منتشر و در دسترس علاقهمندان به ادبیات مقاومت قرار داده شده است.
کتاب به زندگینامه و خاطرات طلبه جانباز، شهید مدافع حرم محمدهادی ذوالفقاری میپردازد. «پسرک فلافلفروش» داستانش را از زبان همراهان و دوستان شهید از دورانی شروع میکند که قهرمان داستان برای به سرانجام رسیدن انتشار خاطرات شهید ابراهیم هادی به یک گروه فرهنگی میپیوندد. مخاطب در ادامه از زبان دوستان و خانواده شهید ذوالفقاری، با روحیات و خلقیات او آشنا و همراه میشود. قرار است این کتاب به زبان اسپانیولی ترجمه و در کشورهای مقصد توزیع شود.
در مقدمه این کتاب آمده است: در روزگاری که جامعه بیهویت غرب، از نبود اسطورههای واقعی رنج میبرد، و برای مخاطبان خود آرنولد و بتمن و مرد عنکبوتی و صدها قهرمان پوشالی میسازد، ما قهرمانان واقعی داریم که میتوانند برای همه جوامع انسانی الگوی واقعی باشند.
در روزگاری که آمریکا و اسرائیل به کلاهکهای هستهای خود مینازند، محور مقاومت با سیلی محکمی که بر صورت استکبار زده است، کلاهکهای هستهای غرب را بیتأثیرترین سلاح نظامی دنیا کرده. ...
آری، نسل سوم انقلاب ما اگرچه ابراهیم هادی ندارد، جوانانی دارد که کپی برابر اصل شهدای جنگ تحمیلی هستند، کپی برابر اصل شهید هادی... اما حکایت این مجموعه به جوانی اختصاص دارد که علاقه عجیبی به شهید ابراهیم هادی داشت.
همیشه سعی میکرد مانند ابراهیم باشد، تصویری از شهید هادی را جلوی موتورش و در اتاق خودش زده بود که بسیار بزرگ بود. با اینکه بعد از جنگ به دنیا آمده بود و چیزی از آن دوران را ندیده بود، ولی شهدا را خوب میشناخت. کتاب «سلام بر ابراهیم» را بارها خوانده بود و مانند بسیاری از جوانان این سرزمین، میخواست ابراهیم را الگوی خود قرار دهد. نوع لباس پوشیدن و برخورد و گفتار و رفتار او همه دوستان را به یاد شهید ابراهیم میانداخت. او ابراهیم هادی از نسل سوم انقلاب بود.
در بخشهایی از این کتاب میخوانیم: اوایل کار بود؛ حدود سال 1386. به سختی مشغول جمعآوری خاطرات شهید هادی بودیم. شنیدم که قبل از ما چند نفر دیگر از جمله دو نفر از بچههای مسجد موسی ابن جعفر(ع) چند مصاحبه با دوستان شهید گرفتهاند. سراغ آنها را گرفتم. بعد از تماس تلفنی، قرار ملاقات گذاشتیم. سیدعلی مصطفوی و دوست صمیمی او، هادی ذوالفقاری با یک کیف پر از کاغذ آمدند. سیدعلی را از قبل میشناختم؛ مسئول فرهنگی مسجد بود. او بسیار دلسوزانه فعالیت میکرد. اما هادی را برای اولینبار میدیدم. آنها چهار مصاحبه انجام داده بودند که متن آن را به من تحویل دادند. بعد هم درباره شخصیت شهید ابراهیم هادی صحبت کردیم. در این مدت هادی ذوالفقاری ساکت بود. در پایان صحبتهای سیدعلی، رو به من کرد و گفت: شرمنده، ببخشید، میتونم مطلبی رو بگم؟
گفتم: بفرمایید.
هادی با همان چهره با حیا و دوستداشتنی گفت: قبل از ما و شما چند نفر دیگر به دنبال خاطرات شهید ابراهیم هادی رفتند، اما هیچ کدام به چاپ نرسید! شاید دلیلش این بود که میخواستند خودشان را در کنار شهید مطرح کنند.
بعد سکوت کرد. همینطور که با تعجب نگاهش میکردم، ادامه داد: خواستم بگویم همینطور که این شهید عاشق گمنامی بوده، شما هم سعی کنید که ...
گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی کتاب «پسرک فلافلفروش» را در 160 صفحه به دو صورت مکتوب و نسخه الکترونیک منتشر کرده است.