
به گزارش سراج24، عباس عبدی/ دنیای وارونه یعنی همین. ایران در یک فرآیند چند ساله وارد یک گفتوگوی طولانی و سخت با کشورهای قدرتمند جهانی به علاوه اتحادیه اروپا شده و به یکی از مهمترین توافقات در سالهای پس از جنگ دوم جهانی دست یافته و تاکنون نیز به تمام تعهدات خود پایبند بوده است، ولی اکنون یک نفر در امریکا رییسجمهور و خواهان مذاکره شده و ایران را به مخالفت با مذاکره متهم میکند!! و جالب اینکه برخی هموطنان نیز میپرسند که چرا مذاکره نمیکنیم؟ ولی کمتر میگویند که مذاکره درباره چه و با چه کسی؟ درباره موضوعی که پیشتر مختومه شده است؟ ترامپ میگوید من توافق اوباما و جان کری را قبول ندارم.
خب این چه ربطی به ایران دارد؟ هر دولتی مسوول تعهدات دولت قبل از خودش است؛ حتی اگر بر اثر انقلاب روی کار آمده باشد. انقلاب که به معنای نامشروع و ناموجه دانستن حکومت قبلی است، باعث نمیشود که حکومت بعد از انقلاب تعهدات آن را اجرا نکند زیرا این مساله ربطی به کشورهای دیگر ندارد و باید در برابر آنها متعهد بود؛ مگر آنکه آن تعهد آشکارا ظالمانه باشد. به علاوه ترامپ با آوردن جان بولتون که شب و روز خواب جنگ را در همه جا میبیند، چه جایی برای حتی مذاکره غیرمرتبط با موضوع مورد اختلافات میگذارد؟ با اینحال این پرسش مطرح است که چرا ایران، حتی در میان برخی مردم خودش منتسب به مخالفت با مذاکره میشود و امریکاییها از جمله ترامپ و بولتون و پمپئو طرفدار گفتوگو و مذاکره معرفی میشوند؟! پاسخ در نحوه مواجهه ما با نقاط قوت خودمان است. در واقع موضوع را درست طرح نمیکنیم. مذاکرات منتج به برجام چه بود؟ ویلیام برنز در خاطرات خود مینویسد که رییسجمهور اوباما متقاعد شده بود که ما بدون یک شکل محدود غنیسازی در داخل ایران هرگز به توافق دست نخواهیم یافت. آنها دانش غنیسازی را داشتند و هیچ راهی برای بمباران، تحریم یا آرزوی از بین بردن آن وجود نداشت. بنابراین بنا بود برای ایرانیان به دقت مشخص کنیم که اگر آنها محدودیتهای جدی و طولانیمدت درباره برنامه هستهایشان را به همراه بازرسیهای سرزده سنگین و ترتیبات مانیتورینگ بپذیرند، ما نیز آماده خواهیم بود تا امکان یک برنامه غنیسازی محدود در ایران را به عنوان بخشی از یک توافق جامع بپذیریم. طبیعی است که پذیرش چنین واقعیتی از جانب امریکا به لغو قطعنامههای شورای امنیت و نیز تحریمهای امریکا و غرب منجر میشد. کلیات این بسته پیش از مذاکرات شکل گرفته بود و نه در حین مذاکرات. به همین علت ایران نیز هنگامی که از کلیت این بسته مطلع شد آن را پذیرفت و ...دو سال درباره جزییات آن مذاکره کرد و در نهایت ایران میز آن مذاکره را به سرانجام رساند. حالا بسته بولتون برای مذاکره چیست؟ جز اینکه وعده سقوط ایران را در سال گذشته داد؟ پس چرا ایران نباید بر این شواهد بدیهی ضدمذاکره از جانب امریکاییها تاکید کند؟ این ایالات متحده است که میز مذاکره را با خروج از برجام و گفتار یکجانبه و نیز تغییرات در مسوولین خود ترک کرده است.
کشوری که یک جنگطلب مادرزاد را مشاور امنیت ملی خود کرده است، چه جایی برای گفتوگو و مذاکره باقی میگذارد؟ اصل بدیهی و اولیه مذاکره به رسمیت شناختن طرف مقابل در کلیت وجودی آن است. بولتون در کجا چنین چیزی را به رسمیت شناخته؟ او حقوقبگیر مسعود رجوی است و به نیابت از آنان در کاخ سفید کار میکند. از سوی دیگر ترامپ میخواهد که با شخص خودش گفتوگوی بیبرنامه انجام شود و دنبال نمایش است، در حالی که ایران با 1+5 گفتوگو کرده است. دلیلی ندارد که آنان را ترک کرده و فقط با امریکا وارد گفتوگو شود. این یعنی که همه چیز را از دست میدهد، بدون اینکه چیزی به دست آورد. البته آقای ظریف و نماینده جدید ایران در سازمان ملل چند بار به این نکات اشاره کردهاند ولی پیشنهاد مشخص این است که ایران خواهان گفتوگوی واقعی شود. لازمه این کار در درجه اول انتصاب افرادی به جای بولتون و حتی پمپئو با کسانی است که گفتوگو را قبول داشته باشند. سپس این گفتوگوها باید در چارچوب 1+5 صورت گیرد و نه به صورت جداگانه و این به معنای بازگشت برجام است.
بالاخره اینکه چه موضوعی مانده که در برجام حلوفصل نشده و گفتوگو درباره آن نافی امنیت ملی و بقای ایران نباشد. طبیعی است قدرت نظامی و تسلیحات قانونی خارج از هر مذاکرهای خواهد بود. این نوشته نافی نقدهایی که تاکنون به راهبرد سیاست خارجی ایران نوشتهام نیست، بلکه روی دیگر ماجرای اخیر را نشانه رفته است.
انتهای پیام/