
به گزارش سراج24، ترامپ تلاش دارد تا معادلات منطقه را در راستای اهداف نئوکانها و رادیکالهای وابسته به لابیهای صهیونیستی و صاحبان قدرت در واشنگتن تغییر دهد، تغییری که قرار است با تکیه بر سیاست تشدید فضا علیه ایران بهعنوان قدرتی بانفوذ در منطقه محقق شود، این عبارات بخشی از تحلیل علیرضا اکبری معاون اسبق وزارت دفاع است.
او در گفتوگو با روزنامه سازندگی با اشاره به ابرچالشهای ایالات متحده و نقش ایران در توازن سازی منطقهای که چالشی جدی برای آمریکا قلمداد میشود، بر تئوری نئوکانها که بر منطق تجزیه و ترکیب مبتنی است تاکید کرد، هرچند به باور این کارشناس ارشد مسائل راهبردی ارزیابیهای ایالات متحده و جریانهای رادیکال در ارتباط با اجرای این مهم آن هم در شرایط کنونی اشتباهی استراتژیک و بسیار نادرست است.
اقدام برخلاف حقوق و عرف بینالمللی ترامپ با چه هدفی انجام شد ؟
الزاما کشوری که قدرتش را فراتر از تعهدات و قوانین بینالملل قلمداد میکند، تصمیمهایی خلاف عرف بینالملل اتخاذ خواهد کرد. عملکرد ایالات متحده مصداق این مهم است. در ساختار نظام بینالملل این مسئله که بازیگری نهاد قانونی و رسمی و حقوقی کشور دیگری را غیرقانونی و بهطور مشخص «تروریستی» قلمداد کند نهتنها ناقض هنجارهای بینالمللی است بلکه ناقض اصولی چون استقلال، تمامیت ارضی و حاکمیت کشورها است. اما عملکرد ایالات متحده بهخصوص در دوران ریاست دونالد ترامپ نشان میدهد که این قدرت به هیچ روی به موازین، عرف و قوانین بینالملل باور ندارد، ایالات متحده یک ابرقدرت بیاخلاق و ناقض تعهدات بینالمللی است.
آیا این اقدام را میتوان ناشی از تاثیرگذاری شرکای منطقهای واشنگتن تبیین کرد؟
تصمیم رئیسجمهوری آمریکا را میتوان در لایهها و سطوح مختلف امنیتی و استراتژیک تحلیل کرد. ارزیابی این تصمیم در سطح منطقهای یکی از این لایهها است. جمهوری اسلامی ایران در مهمترین عرصههای استراتژیک امنیتی غرب آسیا روی زمین و در ترتیبات و مناسبات امنیتی دست بالا را دارد. از منظری دیگر جمهوری اسلامی ایران مخالف نفوذ غیرمتعهدانه و غیراخلاقی قدرتهای بیگانه است. علاوه بر این الزاما ایران در کشورهای غرب آسیا فارغ از منافع مشترک، اهداف مشترکی با ایالات متحده ندارد و از همین رو شاهد تضادهای چندگانه هستیم که نتیجه این مهم ایجاد شکافهای امنیتی است.
ایران مابین شکافهای امنیتی از قدرت موازنهسازی برخوردار است که طبیعتا این مهم در راستای منافع ایران و در تقابل با منافع ایالات متحده، رژیم صهیونیستی و عربستان و بازیگرانی قرار دارد که در طیف این دسته از بازیگران تعریف میشوند. در این میان ایالات متحده تلاش دارد تا در خاورمیانه از اهرمهایی برای توازنسازی جهت فائق آمدن بر ابرچالشها استفاده کند.
نخستین ابرچالش ایالات متحده در حوزه اقیانوس آرام و تنازع قدرت در دریای چین وشرق دور است، دومین ابرچالش این کشور منطقه اوراسیا است و سومین آن حوزه اینتر آتلانتیک است. در این میان نقش برتر جمهوری اسلامی در خاورمیانه از دو منظر قابل توجه است، ایالات متحده از یک منظر در تلاش برای تحول ژئوپلتیک منطقه غرب آسیا است، اگر آمریکا موفق شود در منطقه تجزیهای ژئوپلتیک را رقم زند و ترکیبی جدید ایجاد کند، آنگاه قادر است به تسهیلات مهمی برای مهار دو ابرچالش جهانیاش دست یابد.
در این میان چرا ایالات متحده برای تحقق این مهم بر ایران متمرکز شده است؟
ایران و آمریکا در منطقه درگیر تضاد اهداف هستند، هرچند منافع دو طرف درحد قابل ملاحظهای منطبق با یکدیگر است. اما تضاد اهداف در قیاس با منافع مشترک بسیار گسترده است، از همین رو ایالات متحده از اوایل انقلاب اسلامی و در دوران روسای جمهوری مختلف از روشها و اهرمهای متفاوتی برای تحقق منافعش استفاده کرده است.
در شرایط کنونی دولت دونالد ترامپ از حمایت لابیهای قدرتمند صهوینیستی در واشنگتن برخوردار است، ترامپ برای حفظ حمایت این گروههای رادیکال و همچنین پیروزی در کارزار ۲۰۲۰ تلاش دارد تا با توسل به سیاست تشدید فضا هم منافع اقتصادی جناحهای تندرو و رادیکال وابسته به خود و رژیم اسرائیل را محقق کند و هم معادلات ژئواکونومیک ایالات متحده را. از همین رو در کوتاه مدت تکیه به سیاست تشدید فضا در راستای تقویت پایههای اتحاد خبیث رژیم اسرائیل با آمریکا یا به بیانی بهتر اتحاد نامیمون ترامپ و نتانیاهو قابل تبیین است.
حقیقت آن است که مناسبات ایران با کشورهای پیرامونی – منطقهای، نقش ایران در سوریه، عراق و لبنان و همچنین تعاملات تهران با اروپا زیر چتر برجام و همچنین تعاملات سازنده جمهوری اسلامی با بازیگرانی چون روسیه و چین برای ایالات متحده قابل تحمل نیست. از همین رو با اعمال تحریمهای یکجانبه درصدد است تا ایران را هم در داخل و در سطح منطقهای تحت فشار قرار داده و ایده تجزیه ژئوپلتیک منطقهایاش را اجرایی کند، اما به عنوان کارشناس مسائل راهبردی بر این باورم که ایالات متحده بزرگترین خطای استراتژیکش را مرتکب شده است.
طبیعتا رئیسجمهوری آمریکا بدین طریق میخواهد فضایی از التهاب و اضطراب و هراس در سطح منطقه، بهخصوص در محیط درونی و بینالمللی- منطقهای ایران ایجاد کرده و بدین ترتیب جمهوری اسلامی را درگیر انفعال کند، از همین رو ما نباید بگذاریم چنین فضایی بر کشور حاکم شود. نکته اصلی این است که ایالات متحده با پیروی از سیاست تشدید فضا درصدد تحقق اهداف متعددی است که مهمترین آن تجزیه ژئوپلتیک و ایجاد ترکیب جدید است که محور آن ایران است.
چرا ایالات متحده در شرایط کنونی درصدد تحقق این مهم است، آیا ارزیابی آمریکاییها از فضای حاکم بر ایران و تعاملات این کشور با سایر بازیگران منطقهای درست است؟
منطق تجزیه و ترکیب ادامه سیاستهای نئوکانها و گروههای رادیکال دهه هشتاد است، نئوکان با دگرگونیهای جغرافیایی درصدد تحقق اهداف جهانیشان بوده و هستند، اما در پاسخ به این سوال باید گفت، از منظر مقامهای آمریکایی ایران به واسطه تحریمهای پیشین و همچنین ترتیبات قدرت و امنیت در سطح اجتماعی در نقطه آسیبپذیری قرار دارد؛ البته ارزیابیشان کاملا نادرست و اشتباه است. براساس همین محاسبه نادرست ایالات متحده بر افزایش فشارهای بیرونی و داخلی علیه ایران تاکید دارد. سیاستی که شکست خواهد خورد.
ایران برابر چنین کنشی باید در پهنای حقوقی و سیاسی چه واکنشی داشته باشد؟
ما در میانه یک جریانی قرار گرفتیم که میبایست آن را پیشبینی کرده و پیش از آن مدیریتش را بر عهده میگرفتیم. با این حال در شرایط کنونی حاکمیت و ملت باید خونسردی و اعتماد به نفسش را حفظ کرده و آن را در سطح منطقهای تداعی کند. علاوه بر این جمهوری اسلامی باید فراتر از برنامههایی که صرفا جنبه تبلیغاتی و شعاری دارند، زمینه را برای حفظ وحدت و انسجام ملی در معنای حقیقی فراهم کند، امری که تا حدود زیادی محقق شده و صرفا باید نمود بیرونی داشته باشد. در حوزه سیاست خارجی جمهوری اسلامی باید زنجیرههای ارزشی اعم از زنجیرههای ارزشی امنیتی و اقتصادی را لحاظ کند. برای تحقق این مولفهها ایران نیازمند فعالیت گسترده در حوزه دیپلماسی، رایزنی با کشورهای بانفوذ منطقهای و بینالمللی برای اثبات حسن نیت خود است، چرا که ایالات متحده تلاش دارد تا جمهوری اسلامی را در انزوا قرار دهد، از همین رو پیروی از سیاست خارجی فعال و پویا نقشههای ایالات متحده را نقش بر آب خواهد کرد.
انتهای پیام/