به گزارش سراج24، حمیدرضا بازگشا- محمدرضا عزیزی| خیابان طالقانی مانند همه جای تهران، پذیرای بهار پیش هنگام شده است. زهر سرما شکسته و نور خورشید هم دیگر به کم رمقی بهمن ماه نیست. در یکی از روزهای زمستانی اما شبه بهاری تهران به ساختمان مرکز امور حقوق بینالملل آمدیم تا وعده مصاحبه با دکتر محسن محبی محقق شود. آن طرف خیابان، ساختمان اتاق بازرگانی ایران در مقابل مرکز حقوقی بینالمللی قرار گرفته و کمی آنسوتر ساختمانهای وزارت نفت قرار دارند. تصادفی یا هدفمند، محل مرکز حقوقی بینالمللی در جایی قرار گرفته که تقاضاها برای استفاده از خدمات آن کم نیست.
اما محسن محبی کیست؟
چهرهای کمتر رسانهای که در یکی دو سال اخیر رونمایی شده، یعنی زمانی که ایران به استناد عهدنامه مودت بین دولتهای ایران و امریکا که 63 سال پیش (1334) به امضا رسیده، دو پرونده شکایت را در دیوان بینالمللی دادگستری (لاهه) علیه امریکا مطرح کرد و بهعنوان رئیس مرکز حقوقی بینالمللی و نماینده دولت در دیوان بینالمللی دادگستری، تیم حقوقی ایران را تشکیل داد و در جلسات دیوان حضور یافت و در هر دو پرونده، رأی دیوان در این مرحله از رسیدگی به نفع ایران صادر شد: یکی دستور موقت دیوان علیه امریکا بهخاطر بازگرداندن تحریمها پس از خروج امریکا از برجام و دوم رد ایرادات مقدماتی و صلاحیتی امریکا و رأی صلاحیتی به نفع ایران در قضیه توقیف قریب دو میلیارد دلار اموال ایران توسط امریکا. گرچه هر دو پرونده در مراحل مقدماتی است اما همین مقدار موفقیت، بخش کوچکی از فعالیتهای رسانه ای شده این مرکز است. به قول دکتر محبی، الزام ذاتی حقوقدانان به متانت، محافظه کاری و کم حرفی و در کنار خاصیت محرمانگی پروندههای حقوقی بینالمللی آن هم در دعاوی که دولتها بهعنوان خوانده و خواهان مقابل هم قرار میگیرند- باعث شده فعالیتهای این مرکز و مسئولان و شخصیتها و متخصصانی که در آن کار میکنند، چندان شناخته نشوند و دستاوردهای آنان تبلیغ نشود. کافی است بدانیم یک فقره فعالیتهای متخصصان این مرکز، دفاع در مقابل بیش از 3700 شکایت امریکا علیه ایران در دیوان داوری ایران-امریکا است که پس از امضای بیانیههای الجزایر (1359) تشکیل شد. خواهانهای امریکایی در این دعاوی، دهها میلیارد دلار خسارت علیه ایران مطالبه میکردند اما با تدبیر و دفاع حقوقدانان و متخصصان این مرکز حقوقی کشور، با شیوههای حقوقی مختلف مختومه شده و اگر هم در جایی ایران محکوم شده، در مقایسه با ادعاهای اولیه امریکاییها به رقمی ناچیز تقلیل یافته است و در مقابل دهها میلیارد دلار مطالبات امریکاییها، ایران جمعاً کمی بیش از دو میلیارد دلار پرداخته و متقابلاً در همین حدود مطالبات خود را از طریق همین دیوان داوری، دریافت کرد. علاوه بر این، آخرین مورد از دستاوردهای آن در سال 1394 بود که یک میلیارد و هشتصد میلیون دلار از مطالبات ایران از دولت امریکا، دریافت شده است. دکتر محسن محبی رئیس مرکز حقوقی بینالمللی نهاد ریاست جمهوری چندی پیش به احترام قانون منع بهکارگیری بازنشستگان پس از 35 سال کار در این مرکز، استعفا داد. اما دانش و تجربههای پرارزش او در طی این سالها چیزی نیست که دولت و چنین مرکزی از آن بینیاز شود از این رو، گرچه پست سازمانی دولتی ندارد، اما وی بهعنوان نماینده در دیوان بینالمللی لاهه همچنان مشغول خدمت است. محور گفتوگوی ما با دکتر محسن محبی شناخت و شناساندن فردی است که بیش از 35 سال، در محاکم بینالمللی به همراه همکارانش در مرکز حقوق بینالمللی در مقابل دعاوی مطروحه علیه دولت در مراجع بینالمللی، از حقوق کشور دفاع کرده و پیگیر حقوق ایران بودهاند:
آقای دکتر در اغلب پروندهایی که در محاکم بینالمللی حاضر بودهاید، نماینده ایران در مقابل کشور یا کشورهایی بودهاید که قدرتمند هستند و علاوه بر نفوذ دارای تیمهای حقوقی برجسته ای هستند. آیا اتفاق افتاده که در مقابل تیم آنها احساس ضعف کنید و ایرانی بودن را افتخار ندانید؟
من تنها نبودم اما هیچگاه طی 35 سال گذشته احساس شکست و نومیدی نکردم و تا جایی که به من مربوط میشده همواره با اعتماد به نفس ناشی از اتکا به فضل پروردگار و مختصر تجربه و دانشی که داشتم؛ کار کردهایم. هیچگاه در مدیریت حقوقیام، با روش آزمون و خطا کار نکردم. البته بخش عمده اینها بهدلیل همکاری حقوقدانان و استادان ایرانی بوده که به من اعتماد به نفس میداد. به هر حال، این کاری که در این سالها انجام شده، حاصل یک کار جمعی است و نباید به حساب یک فرد نوشته شود.
لحظه های خوب و بدی که در این 35 سال تجربه کردهاید، چه بوده است؟
در این سالها دو لحظه برایم ماندگار شده است. بعضی خیلی شیرین و بعضی خیلی تلخ و دردناک. یکی از لحظه های شیرین روزی بود که دیوان بینالمللی لاهه دعوای ما را پذیرفت و دستور موقت علیه ایالات متحده امریکا اعلام شد؛ خیلی شیرین بود، هرچند همه آنچه مورد درخواست ما بود حاصل نشد. این اولین پیروزی پس از انقلاب در عرصه بینالمللی و در سطح حقوقی آن هم در بالاترین مرجع قضایی جهان (دادگاه لاهه) بود. البته من نتوانستم در آن روز به لاهه بروم و همکارانم در جلسه قرائت دستور حاضر شدند. آن روز در دانشکده حقوق بودم و کلاس داشتم اما از چند روز قبل میدیدم که در اغلب محافل حقوقی کشور و در دانشکدههای حقوق در مورد این موضوع صحبت میکردند و در فضای مجازی اعلام کرده بودند که جریان قرائت دستور دیوان بینالمللی بهطور زنده در سالن اجتماعات دانشکدههای حقوق پخش میشود. بعداً شنیدم که در بعضی دانشکدهها یا محافل- درست یادم نیست- وقتی دستور موقت قرائت شد، سرود ای ایران پخش شده... این لحظه برایم خیلی شیرین بود. خودم با همکارانم در دانشکده بهصورت زنده دستور را میشنیدم. لحظه تلخ هم زمانی بود که بنده همراه سایر همکارانم در دیوان بینالمللی لاهه نشسته بودیم و هیأت امریکایی در مورد تروریسم علیه ایران صحبت میکردند. آنجا دست آدم بسته است و نمیشود وسط جلسه اعتراض کرد یا طرف را متوقف کرد که حرف نزند! باید مینشستیم و این مهملات را گوش میکردیم. البته بعداً وقتی نوبت ما شد هم من بهعنوان نماینده رابط دولت و هم وکلای ایران، پاسخ مناسبی به این ادعاها و اتهامات دادیم اما در آن لحظه، شنیدن و طرح اتهامهای پیاپی و بدون سند در مقابل 15 قاضی بینالمللی علیه کشورم، برایم بسیار سخت بود و غصه هم میخوردم.
آیا در پرونده ای بوده که بدانید حق با ایران نیست اما به اقتضای شغل و اینکه مأمورید و معذور، مجبور به دفاع ناحق از ایران شدهاید؟
خیر! در همه این پروندهها باور به حقانیت کشورم داشتم. امیرالمؤمنین(ع) فرمود لِلْحَقِّ دَوْلَه، لِلْباطِلِ جَوْلَه. خداوند در کلمه حق، قدرتی گذاشته که سرانجام پیروز میشود و دوران جولان باطل، گذراست. اگر پیش آمده که بررسی کردیم و دیدیم که در پرونده ای ذیحق نبودیم، به مسئولان یا دستگاه دولتی ذیربط گفتهایم که این ادعای شما به جایی نمیرسد و بهعنوان دولت، نباید ادعای نادرست طرح شود. البته پیروزی کلمه حق، خود به خود رخ نمیدهد. با فکر و مدیریت و نظارت دست یافتنی است. بدون تلاش امکان پذیر نیست. اگر حقوقدانی بخواهد باطلی را با ترفندهای حقوقی و حیلههای قانونی، لباس حق بپوشاند، تلاش او محکوم به شکست است. در این دو پروندهای که در دیوان بینالمللی لاهه علیه امریکا طرح کردیم، باور داشتیم که حق با ایران است. برگرداندن تحریمها چه توجیهی و چه معنایی دارد؟ یعنی چه که دولتی پای سندی را امضا کند و بعد بهخاطر رقابتها و دعواهای داخلیشان از آن خارج شود! و یعنی چه که پول یک دولت خارجی را بر خلاف همه اصول و موازین حقوق بینالملل و برای ادعاهای واهی، ضبط و مصادره کنند، این حیله و سوءاستفاده از قانون است. این کار امریکا که دادگاههای آن مصونیت قضایی و اجرایی ایران را نادیده گرفته و کنگره آن کشور هم یک قانون خاص وضع کرده و این منابع پولی بانک مرکزی را برای دعاوی تعدادی امریکایی، قابل ضبط و مصادره دانسته، هیچ نمونه ای در دنیا ندارد (بجز کانادا- آنهم بهصورتی دیگر). بهنظر من این سیاست امریکا به سامان نخواهد رسید، زیرا بنیان آن یکسره بر باطل و زور است. البته به شرط آنکه ما هم که صاحب حق هستیم، بتوانیم ادعاهای خود را عالمانه، درست و فارغ از شعار و دشنام طرح و پیگیری و مدیریت کنیم.
پس از رأی دیوان بینالمللی لاهه و اعلام پیروزی حقوقی ایران در مقابله ایالات متحده امریکا، واکنشها و برخورد مردم با شما چگونه بود؟
دو گونه برخورد شد؛ استادان و حقوقدانان و وکلای دادگستری همه خوشحال بودند ولب به تقدیر گشودند. بعضی مردم عادی بسیار دوستانه و همدلانه تحسین کردند و ستایش نمودند ولی برخی هم با تعجب و شگفتی میپرسیدند که با این همه هجمههای تبلیغاتی و فضای دشمنی بین ایران و امریکا، چه عهدنامه مودتی بین این دو کشور وجود دارد؟! یا میگفتند این، کار بیفایده ای است چون امریکا قطعاً دستور دیوان را اجرا نمیکند. در پاسخ به ستایش کنندگان، جز سپاس از قدرشناسیشان سخنی نداشتیم. پیامهای تبریک و تقدیر فراوانی هم برایم آمد. برای دوستان و همکارانم هم از این پیامها زیاد میآمد. من همواره میگفتم که این دستاورد، مربوط و متعلق به همه جامعه حقوقی ایران است.
اما یکی از این پیامها بسیار برایم دلنشین بود. فرستنده اش را نمیشناختم. شخصی در اینستاگرام اش نوشته بود و یک دوستی برای من فوروارد کرد. یک نوشته ای بود با این مضمون متن یادم نیست اما مفادش این بود که «نه سلبریتی بودند، نه فوتبالیست، نه هنرپیشه... عدهای حقوقدان متخصص و وطن دوست و مسلمان بودند که با فروتنی و تواضع، بدون سروصدا و تبلیغات رفتند و کاری کردند کارستان برای ملک و ملت...» و اما در مورد کسانی که تردید میکردند درباره فایده این کار و اجرای دستور دیوان، یک اشکال این است که اینها حقوق بینالملل را با حقوق داخلی مقایسه میکنند و انتظار دارند همانطور که دستور و رأی قاضی داخلی دارای ضمانت اجرای مشخص و عملی است، رأی دیوان بینالمللی هم فوری اجرا شود. اگر فرصتی دست میداد توضیح میدادیم. در یکی دو مصاحبه هم توضیح دادم که در عرصه بینالمللی دولتها حضور دارند و قدرت متمرکز یا دولت مرکزی وجود ندارد و اجرای تصمیمات دیوان لاهه موکول به همکاری دولتها خصوصاً دولت محکوم علیه است. البته به موجب یک تحقیقی که چند سال پیش انجام شده، قریب 85 تا90 درصد تصمیمات دیوان، با یک فاصله زمانی، بالاخره عملاً اجرا شده است و فراموش نکنید که بیاعتنایی به دستور و رأی دیوان، هزینه سیاسی زیادی برای کشور متخلف و امریکا دارد و به اعتبار و وجهه آن لطمه جدی میزند. بهعلاوه، دیوان، فینفسه واجد اهمیت زیادی است چرا که حقانیت موضع ایران و نامشروع بودن عمل امریکا در بر گرداندن تحریمها را- لااقل در این مرحله مقدماتی- نشان داد که بسیار مهم است. کما اینکه هماکنون امریکاییها در تلاش هستند تا دوباره علیه ایران یک اجماع بینالمللی ایجاد کنند اما سایر کشورها با استناد به محکومیت امریکا در دیوان لاهه، مقاومت میکنند بههر حال، امریکا مسئولیت بینالمللی دارد و در مراحل بعدی رسیدگی، مسلماً خسارات ناشی از عدم اجرای دستور دیوان را مطرح میکنیم.
اصالتاً اهل کدام شهر هستید و چه شد که علاقهمند به علم حقوق شدید؟
پدرم اهل آشتیان ولی مادرم اهل تهران است و من نیز در این شهر به دنیا آمدهام. چون پدرم فردی روحانی و از متقدمین بود، ازکودکی با مسائل دینی و تعالیم مذهبی مأنوس و آشنا بودم. در سال 1348 در رشته اقتصاد در دانشگاه شیراز که آن موقع خیلی معتبر بود و با دانشگاه پنسیلوانیا امریکا کار میکرد، پذیرفته شدم. ولی بعداً به توصیه پدرم به علم حقوق روی آوردم. البته ایشان یک شرطی را برای ادامه تحصیل در حقوق عنوان کرد که هیچگاه قاضی نشوم! و میگفت «قاضی روی باریکهای از آتش راه میرود.» من هم هیچگاه سراغ قضاوت نرفتم.
معمولاً حقوقدانان علاقه دومی هم دارند که وجه بارزی از شخصیت آنها در آن علایق نمود پیدا میکند. علاقه شما چیست؟
در سالهایی که فرصتی داشتم با مجلههای ادبی و فرهنگی و مطبوعات همکاری میکردم و مقالاتی مینوشتم و بیشتر فعالیتم در عرصه ادبیات و هنر و نقد ادبی بود.
از شعرای معاصر کدام یک تأثیر بیشتری روی احساسات شما گذاشت؟
فروغ فرخزاد، احمد شاملو و اخوان ثالث.
آخرین کتابی که خواندهاید؟
«مرگ، کسب و کار من است» با ترجمه احمد شاملو. هفته قبل هم رمان جنایت و مکافات داستایفسکی را برای بار دوم دست گرفتم. اخیراً رمان «چهره مرد هنرمند در جوانی» اثر جیمز جویس را خواندم که درخشان است. با ترجمه بینظیر منوچهر بدیعی و حواشی و یادداشتهای ایشان و صالح نجفی. زندگی خود جویس است بهعنوان نوجوانی که در یک مدرسه مسیحی درس میخواند و بر میکشد تا دوران بلوغ و جوانیاش که میشود «مردی...» با همه سوانح احوال و عوالم دینی مسیحی و پرسشهای این «مرد هنرمند» از چند و چون آنها. سرشار از معنویت و زیبایی و زندگی...
خاطرهای از دوران کودکی دارید که احساس کرده باشید حقی پایمال شده و تا الان به یادتان مانده باشد؟
روز 15 خردادماه سال 1342 نوجوانی 13-12 ساله بودم و در مدرسه علوی تحصیل میکردم. چون شهر شلوغ شد آقای علامه ناظم مدرسه گفتند که به خانه هایمان بازگردیم و مدرسه تعطیل میشود. مدرسه علوی در خیابان فخرآباد بود و هنگام بازگشت از مدرسه، زنده یاد حجتالاسلام غلامرضا دانش که دبیر زبان انگلیسی نیز بود به سبب آشنایی با پدر، من را با خودرو شخصی به خانه برد. در خیابان ژاله متوجه منظره غریبی شدم. خیابان مملو از سرباز و تانک بود و در همان عوالم کودکی و نوجوانی برایم تعجب آور بود که برای کشتن یک نفر که نیازی به این همه اسباب نظامی نیست! لابد میخواهند همه را بکشند! بعد این سؤال در ذهنم پیچید که آیا جایی است تا افراد از این تانکها شکایت کنند؟! زنده یاد دانش آشتیانی پس از شنیدن سؤال کودکانه و ناشیانه من با لبخندی گفت که به موقعاش از اینها هم شکایت میکنند.
بارزترین چهره حقوقی که میشناسید؟
دکتر سید حسن امامی که بعدها در فوق لیسانس حقوق خصوصی، افتخار شاگردیش را هم داشتم، برای من جایگاه خاصی داشتند. ایشان به ما تعهدات در حقوق رم درس میداد که درس بسیار مهم و سنگینی بود. هنگامی که در دوران لیسانس کتاب 6 جلدی حقوق مدنی ایشان را میخواندیم؛ برایم جای تعجب داشت که چگونه یک فرد روحانی با عبا و عمامه و تحصیلات حوزوی، با حقوق سایر کشورها از جمله فرانسه و سوئیس هم آشنا شده و به خوبی آنها را با آموزهها و مبانی فقه اسلامی ترکیب میکند. این، در چشم من و خیلیهای دیگر احترام فراوانی برمیانگیخت. در بین استادان خارجی هم پروفسور فرانسوا ریگو استاد راهنمای من در دوره دکترای حقوق بینالملل، که یک انسان به تمام معنا و یک حقوقدان نمونه بود. به نظرم وی یکی از مصادیق بارز این کریمه است که فرمود «هر کس روی به خدا آورد و نیکوکار باشد، اجر او با خداوند است» و در بعضی آیات میگوید «خداوند اجر نیکوکاران را ضایع نمیکند». این استاد درجه اول، به ایران هم خدمات زیادی کرده و در یکی از پروندههای ایران قاضی ویژه ایران بودند. همه این استادان، بر گردن ما حق تعلیم دارند و خدایشان بیامرزد.
دوست دارید آیندگان از شما چگونه یاد کنند؟
بنده خدا و خادم مردم و کشور!
بهنظرتان چه حق یا حقوقی در کشورهای غربی وجود دارد که در ایران نیست؟
حق شهروندی!؛ فاصله بسیاری با آن داریم هر چند که حرفهای زیادی در مورد آن میزنیم و حتی آیین نامه و منشور هم برایش تدوین میکنیم اما در عمل رعایت نمیشود. این مسأله حق شهروندی، در قانون اساسی ما آمده آنجا که از حقوق ملت صحبت میکند. اگر همان اجرا شود، بسیاری از مشکلات حل میشود. این موضوع از زمان دولت اصلاحات مطرح شد و یک قانونی هم تصویب شد. بعداً معاون اول دولت آقای احمدینژاد نیز یک دستورالعمل مفصلی صادر کرد. در دولت آقای روحانی هم اهتمام جدی و زیادی به آن شد و الحق خیلی کار کردند، اما بهنظرم خیلی نیازی به این کارها نیست بلکه بیش از همه و پیش از هر کاری باید مبانی حقوق شهروندی درست فهم شود و تبدیل به عقیده عمومی و مطالبه عمومی شود چون در مقابل حقوق شهروندی، تکلیف دولت است به رعایت و تضمین آن! این کار جز با فرهنگ سازی- که خیلی هم کار دشواری است- ممکن نیست. حق شهروندی و رعایت آن نیاز به بخشنامه و غیره ندارد. باید فکر و تربیت درستی داشته باشیم. حقوق شهروندی یعنی وقتی پای دستگاه عابربانک ایستادهاید کسی از پشت سر به دستگاه خیره نشود! یا وقتی که به کلانتری محل یا فلان اداره دولتی مراجعه میکنیم، دنبال دوستان و آشنایان برای سفارش قبلی نباشیم و مطمئن باشیم حقوق ما رعایت میشود، یا شهرداری حق نداشته باشد به هر قیمتی فضای عمومی و حتی آسمان شهر را بفروشد و...
شما تحصیلکرده و فعال در حوزه حقوق بینالملل هستید و ارزش و معنای معاهدات بینالمللی را میدانید. چه احساسی داشتید زمانی که رئیس قبلی دولت قطعنامههای بینالمللی را بیارزش و بیاثر عنوان میکرد و تعابیری خارج از عرف درباره آنها بهکار میبرد؟
بسیار تأسف میخوردم که چرا از ظرفیتهای بینالمللی به درستی بهره نمیگیریم. فکر میکردم چرا اینها نمیدانند که با انکار و دشنام چیزی به دست نمیآید و دیدیم که چیزی هم بهدست نیاوردیم. غصه میخوردم که چرا ما باید چنین تصویری از خودمان در جامعه بینالمللی ترسیم کنیم و چرا نمیدانند که اگر ضعف و ایراد و انتقادی به جامعه بینالمللی داریم، باید وارد بازی شویم و سعی کنیم با مشارکت، آن را برطرف کنیم. باید عضو جامعه بینالمللی بشویم. سهمی بدهیم و سهمی بگیریم، چیزی بدهیم و چیزی بگیریم.
تعبیرهایی که در آن مقطع زمانی درباره مجامع بینالمللی میشد، شایسته ما ایرانیها و مسلمانها نبود. من همیشه میگویم که بهترین دوست ما در عرصه بینالمللی، حقوق بینالملل است به شرط آنکه ظرفیتهایش را بشناسیم و بتوانیم با دانش و تجربه از آن استفاده کنیم و بهرهمند شویم.
یکی از موضوعات حقوقی چالش برانگیز در کشور ما در این روزها، پیوستن ایران به کنوانسیونهای پالرمو و معاهدات گروه اجرایی افایتیاف است؛ نظرشما بهعنوان حقوقدان چیست و چه توصیه ای به مخالفان دارید؟
بهعنوان یک حقوقدان، پیوستن ایران به پالرمو و افسیتی را توصیه میکنم چرا که این مقررات برای سلامتی مالی و بانکی است و ساز و کار و تضمینهای بسیار خوبی برای این منظور دارند. خصوصاً در این روزها که به همکاری بانکهای خارجی و روابط کارگزاری بین بانکی نیاز بیشتری داریم، این توصیه، توجیه بیشتری پیدا میکند. مخالفان هم در این قسمت از موضوع مخالفتی ندارند زیرا آنها هم طرفدار مبارزه با پولشوییاند و موافق شفافیت مالی و مبارزه با فساد هستند؛ اما نگرانند که مبادا با پذیرفتن این اسناد مجبور به افشای پارهای از اطلاعات شویم که در سیاست خارجی نظام بویژه در حمایت از جنبشهای آزادیبخش، نقش مهمی دارد یا دغدغه دارند و نگران این هستند که جریانها و گروههای سیاسی که از نظر ما گروههای رهایی بخش محسوب میشوند، از نظر بعضی کشورهای دیگر غربی تروریست محسوب شوند و الزاماتی را برای ما ایجاد کند. بهنظرم راه حل این دغدغهها و نگرانیها این نیست که خودمان را از ظرفیت بزرگ بانکی و مالی بینالمللی محروم کنیم و در معرض مشکلات عجیب و غریب قرار دهیم.
آن هم در شرایطی که فشار تحریمهای امریکا روز به روز بیشتر و گستردهتر میشود. دغدغه مخالفان قابل درک است، اما راه علاج و پاسخ به آن، مقاومت در برابر پذیرش و تصویب این مقررات بینالمللی نیست؛ به نظرم با تحفظهایی که میشود گرفت؛ به خوبی میتوانیم کار را مدیریت کنیم.
معتقدم برای الحاق به این دو سند باید منافع ملی را میزان قرار دهیم، خرد جمعی را حاکم کنیم و عقاید شخصی و علایق سیاسی و جناحی را کنار بگذاریم.
ایران چقدر ظرفیت دارد که در دیوان بینالمللی لاهه حضور مؤثر داشته باشد؟ آیا احتمال دخالت ملاحظات سیاسی و نفوذ قدرتهای بزرگ در دیوان وجود دارد.
اگر منظور شما از حضور مؤثر این است که مثلاً در پروندههای ایران مسائل سیاسی دخالت داده نشود و امثال اینها، عرض میکنم به هر حال دیوان رکن قضایی ملل متحد است و قضات آن هم توسط مجمع عمومی و شورای امنیت سازمان ملل انتخاب میشوند. اما دیوان خصوصاً در ترکیب فعلی آن، سعی زیادی کرده و میکند که اعتماد کشورها را به صحت عمل و اتقان در رسیدگی جلب کند و نسبت به استقلال خود بسیار حساس و مراقب است. قضات دیوان هم از بین شخصیتهای معتبر و برجسته حقوقی دنیا هستند و معرف فرهنگها و نظامهای حقوقی گوناگوناند و جایگاه رفیعی دارند. بنابراین اینطور نیست که علایق یا سیاستهای این کشور و آن کشور را در تصمیمگیری خود تأثیر دهند. اما خوب یک ضرب المثل امریکایی میگوید «قضات هم روزنامه میخوانند!» یادتان نرود که سیاست و قدرت، به مسأله لیل و نهار بشر تبدیل شده است! و از آن گریزی نیست... و اما قاضی ایرانی که در هر دو پرونده معرفی کردیم، آقای دکتر ممتاز هستند که چهرهای بینالمللی و جایگاه علمی رفیعی هم دارند. ایشان در یک دوره رئیس کمیته ششم کمیسیون حقوق بینالملل بودهاند که مسائل بسیار مهم حقوق بینالملل در آنجا بحث میشود و استادان و حقوقدانان برجستهای عضو آن هستند. بنابراین اگر جایگاه ایشان بیشتر از سایر قضات دیوان از نظر علمی و تجربه کارهای بینالمللی نباشد؛ قطعاً از آنان هم کمتر نیستند. البته قاضی ویژه که دولتها در دیوان بینالمللی لاهه معرفی و منصوب میکنند، مستقل از دولت است و نماینده یا وکیل دولت به شمار نمیرود؛ و چه بسا علیه دولت منصوبکننده نیز رأی بدهد. اما نقش این قاضی ویژه بیشتر توضیح و روشن کردن مواضع دولت ناصب در دیوان است، خصوصاً که قاضی ویژه با مسائل حقوقی داخلی کشور آشنایی بیشتری دارد. به هر حال دعاوی بینالمللی بین دولتها بسیار پیچیده هستند و خواه ناخواه یک مقداری آمیزه سیاسی هم در آنها هست که قابل اجتناب هم نیست.
چهرهای کمتر رسانهای که در یکی دو سال اخیر رونمایی شده، یعنی زمانی که ایران به استناد عهدنامه مودت بین دولتهای ایران و امریکا که 63 سال پیش (1334) به امضا رسیده، دو پرونده شکایت را در دیوان بینالمللی دادگستری (لاهه) علیه امریکا مطرح کرد و بهعنوان رئیس مرکز حقوقی بینالمللی و نماینده دولت در دیوان بینالمللی دادگستری، تیم حقوقی ایران را تشکیل داد و در جلسات دیوان حضور یافت و در هر دو پرونده، رأی دیوان در این مرحله از رسیدگی به نفع ایران صادر شد: یکی دستور موقت دیوان علیه امریکا بهخاطر بازگرداندن تحریمها پس از خروج امریکا از برجام و دوم رد ایرادات مقدماتی و صلاحیتی امریکا و رأی صلاحیتی به نفع ایران در قضیه توقیف قریب دو میلیارد دلار اموال ایران توسط امریکا. گرچه هر دو پرونده در مراحل مقدماتی است اما همین مقدار موفقیت، بخش کوچکی از فعالیتهای رسانه ای شده این مرکز است. به قول دکتر محبی، الزام ذاتی حقوقدانان به متانت، محافظه کاری و کم حرفی و در کنار خاصیت محرمانگی پروندههای حقوقی بینالمللی آن هم در دعاوی که دولتها بهعنوان خوانده و خواهان مقابل هم قرار میگیرند- باعث شده فعالیتهای این مرکز و مسئولان و شخصیتها و متخصصانی که در آن کار میکنند، چندان شناخته نشوند و دستاوردهای آنان تبلیغ نشود. کافی است بدانیم یک فقره فعالیتهای متخصصان این مرکز، دفاع در مقابل بیش از 3700 شکایت امریکا علیه ایران در دیوان داوری ایران-امریکا است که پس از امضای بیانیههای الجزایر (1359) تشکیل شد. خواهانهای امریکایی در این دعاوی، دهها میلیارد دلار خسارت علیه ایران مطالبه میکردند اما با تدبیر و دفاع حقوقدانان و متخصصان این مرکز حقوقی کشور، با شیوههای حقوقی مختلف مختومه شده و اگر هم در جایی ایران محکوم شده، در مقایسه با ادعاهای اولیه امریکاییها به رقمی ناچیز تقلیل یافته است و در مقابل دهها میلیارد دلار مطالبات امریکاییها، ایران جمعاً کمی بیش از دو میلیارد دلار پرداخته و متقابلاً در همین حدود مطالبات خود را از طریق همین دیوان داوری، دریافت کرد. علاوه بر این، آخرین مورد از دستاوردهای آن در سال 1394 بود که یک میلیارد و هشتصد میلیون دلار از مطالبات ایران از دولت امریکا، دریافت شده است. دکتر محسن محبی رئیس مرکز حقوقی بینالمللی نهاد ریاست جمهوری چندی پیش به احترام قانون منع بهکارگیری بازنشستگان پس از 35 سال کار در این مرکز، استعفا داد. اما دانش و تجربههای پرارزش او در طی این سالها چیزی نیست که دولت و چنین مرکزی از آن بینیاز شود از این رو، گرچه پست سازمانی دولتی ندارد، اما وی بهعنوان نماینده در دیوان بینالمللی لاهه همچنان مشغول خدمت است. محور گفتوگوی ما با دکتر محسن محبی شناخت و شناساندن فردی است که بیش از 35 سال، در محاکم بینالمللی به همراه همکارانش در مرکز حقوق بینالمللی در مقابل دعاوی مطروحه علیه دولت در مراجع بینالمللی، از حقوق کشور دفاع کرده و پیگیر حقوق ایران بودهاند:
آقای دکتر در اغلب پروندهایی که در محاکم بینالمللی حاضر بودهاید، نماینده ایران در مقابل کشور یا کشورهایی بودهاید که قدرتمند هستند و علاوه بر نفوذ دارای تیمهای حقوقی برجسته ای هستند. آیا اتفاق افتاده که در مقابل تیم آنها احساس ضعف کنید و ایرانی بودن را افتخار ندانید؟
من تنها نبودم اما هیچگاه طی 35 سال گذشته احساس شکست و نومیدی نکردم و تا جایی که به من مربوط میشده همواره با اعتماد به نفس ناشی از اتکا به فضل پروردگار و مختصر تجربه و دانشی که داشتم؛ کار کردهایم. هیچگاه در مدیریت حقوقیام، با روش آزمون و خطا کار نکردم. البته بخش عمده اینها بهدلیل همکاری حقوقدانان و استادان ایرانی بوده که به من اعتماد به نفس میداد. به هر حال، این کاری که در این سالها انجام شده، حاصل یک کار جمعی است و نباید به حساب یک فرد نوشته شود.
لحظه های خوب و بدی که در این 35 سال تجربه کردهاید، چه بوده است؟
در این سالها دو لحظه برایم ماندگار شده است. بعضی خیلی شیرین و بعضی خیلی تلخ و دردناک. یکی از لحظه های شیرین روزی بود که دیوان بینالمللی لاهه دعوای ما را پذیرفت و دستور موقت علیه ایالات متحده امریکا اعلام شد؛ خیلی شیرین بود، هرچند همه آنچه مورد درخواست ما بود حاصل نشد. این اولین پیروزی پس از انقلاب در عرصه بینالمللی و در سطح حقوقی آن هم در بالاترین مرجع قضایی جهان (دادگاه لاهه) بود. البته من نتوانستم در آن روز به لاهه بروم و همکارانم در جلسه قرائت دستور حاضر شدند. آن روز در دانشکده حقوق بودم و کلاس داشتم اما از چند روز قبل میدیدم که در اغلب محافل حقوقی کشور و در دانشکدههای حقوق در مورد این موضوع صحبت میکردند و در فضای مجازی اعلام کرده بودند که جریان قرائت دستور دیوان بینالمللی بهطور زنده در سالن اجتماعات دانشکدههای حقوق پخش میشود. بعداً شنیدم که در بعضی دانشکدهها یا محافل- درست یادم نیست- وقتی دستور موقت قرائت شد، سرود ای ایران پخش شده... این لحظه برایم خیلی شیرین بود. خودم با همکارانم در دانشکده بهصورت زنده دستور را میشنیدم. لحظه تلخ هم زمانی بود که بنده همراه سایر همکارانم در دیوان بینالمللی لاهه نشسته بودیم و هیأت امریکایی در مورد تروریسم علیه ایران صحبت میکردند. آنجا دست آدم بسته است و نمیشود وسط جلسه اعتراض کرد یا طرف را متوقف کرد که حرف نزند! باید مینشستیم و این مهملات را گوش میکردیم. البته بعداً وقتی نوبت ما شد هم من بهعنوان نماینده رابط دولت و هم وکلای ایران، پاسخ مناسبی به این ادعاها و اتهامات دادیم اما در آن لحظه، شنیدن و طرح اتهامهای پیاپی و بدون سند در مقابل 15 قاضی بینالمللی علیه کشورم، برایم بسیار سخت بود و غصه هم میخوردم.
آیا در پرونده ای بوده که بدانید حق با ایران نیست اما به اقتضای شغل و اینکه مأمورید و معذور، مجبور به دفاع ناحق از ایران شدهاید؟
خیر! در همه این پروندهها باور به حقانیت کشورم داشتم. امیرالمؤمنین(ع) فرمود لِلْحَقِّ دَوْلَه، لِلْباطِلِ جَوْلَه. خداوند در کلمه حق، قدرتی گذاشته که سرانجام پیروز میشود و دوران جولان باطل، گذراست. اگر پیش آمده که بررسی کردیم و دیدیم که در پرونده ای ذیحق نبودیم، به مسئولان یا دستگاه دولتی ذیربط گفتهایم که این ادعای شما به جایی نمیرسد و بهعنوان دولت، نباید ادعای نادرست طرح شود. البته پیروزی کلمه حق، خود به خود رخ نمیدهد. با فکر و مدیریت و نظارت دست یافتنی است. بدون تلاش امکان پذیر نیست. اگر حقوقدانی بخواهد باطلی را با ترفندهای حقوقی و حیلههای قانونی، لباس حق بپوشاند، تلاش او محکوم به شکست است. در این دو پروندهای که در دیوان بینالمللی لاهه علیه امریکا طرح کردیم، باور داشتیم که حق با ایران است. برگرداندن تحریمها چه توجیهی و چه معنایی دارد؟ یعنی چه که دولتی پای سندی را امضا کند و بعد بهخاطر رقابتها و دعواهای داخلیشان از آن خارج شود! و یعنی چه که پول یک دولت خارجی را بر خلاف همه اصول و موازین حقوق بینالملل و برای ادعاهای واهی، ضبط و مصادره کنند، این حیله و سوءاستفاده از قانون است. این کار امریکا که دادگاههای آن مصونیت قضایی و اجرایی ایران را نادیده گرفته و کنگره آن کشور هم یک قانون خاص وضع کرده و این منابع پولی بانک مرکزی را برای دعاوی تعدادی امریکایی، قابل ضبط و مصادره دانسته، هیچ نمونه ای در دنیا ندارد (بجز کانادا- آنهم بهصورتی دیگر). بهنظر من این سیاست امریکا به سامان نخواهد رسید، زیرا بنیان آن یکسره بر باطل و زور است. البته به شرط آنکه ما هم که صاحب حق هستیم، بتوانیم ادعاهای خود را عالمانه، درست و فارغ از شعار و دشنام طرح و پیگیری و مدیریت کنیم.
پس از رأی دیوان بینالمللی لاهه و اعلام پیروزی حقوقی ایران در مقابله ایالات متحده امریکا، واکنشها و برخورد مردم با شما چگونه بود؟
دو گونه برخورد شد؛ استادان و حقوقدانان و وکلای دادگستری همه خوشحال بودند ولب به تقدیر گشودند. بعضی مردم عادی بسیار دوستانه و همدلانه تحسین کردند و ستایش نمودند ولی برخی هم با تعجب و شگفتی میپرسیدند که با این همه هجمههای تبلیغاتی و فضای دشمنی بین ایران و امریکا، چه عهدنامه مودتی بین این دو کشور وجود دارد؟! یا میگفتند این، کار بیفایده ای است چون امریکا قطعاً دستور دیوان را اجرا نمیکند. در پاسخ به ستایش کنندگان، جز سپاس از قدرشناسیشان سخنی نداشتیم. پیامهای تبریک و تقدیر فراوانی هم برایم آمد. برای دوستان و همکارانم هم از این پیامها زیاد میآمد. من همواره میگفتم که این دستاورد، مربوط و متعلق به همه جامعه حقوقی ایران است.
اما یکی از این پیامها بسیار برایم دلنشین بود. فرستنده اش را نمیشناختم. شخصی در اینستاگرام اش نوشته بود و یک دوستی برای من فوروارد کرد. یک نوشته ای بود با این مضمون متن یادم نیست اما مفادش این بود که «نه سلبریتی بودند، نه فوتبالیست، نه هنرپیشه... عدهای حقوقدان متخصص و وطن دوست و مسلمان بودند که با فروتنی و تواضع، بدون سروصدا و تبلیغات رفتند و کاری کردند کارستان برای ملک و ملت...» و اما در مورد کسانی که تردید میکردند درباره فایده این کار و اجرای دستور دیوان، یک اشکال این است که اینها حقوق بینالملل را با حقوق داخلی مقایسه میکنند و انتظار دارند همانطور که دستور و رأی قاضی داخلی دارای ضمانت اجرای مشخص و عملی است، رأی دیوان بینالمللی هم فوری اجرا شود. اگر فرصتی دست میداد توضیح میدادیم. در یکی دو مصاحبه هم توضیح دادم که در عرصه بینالمللی دولتها حضور دارند و قدرت متمرکز یا دولت مرکزی وجود ندارد و اجرای تصمیمات دیوان لاهه موکول به همکاری دولتها خصوصاً دولت محکوم علیه است. البته به موجب یک تحقیقی که چند سال پیش انجام شده، قریب 85 تا90 درصد تصمیمات دیوان، با یک فاصله زمانی، بالاخره عملاً اجرا شده است و فراموش نکنید که بیاعتنایی به دستور و رأی دیوان، هزینه سیاسی زیادی برای کشور متخلف و امریکا دارد و به اعتبار و وجهه آن لطمه جدی میزند. بهعلاوه، دیوان، فینفسه واجد اهمیت زیادی است چرا که حقانیت موضع ایران و نامشروع بودن عمل امریکا در بر گرداندن تحریمها را- لااقل در این مرحله مقدماتی- نشان داد که بسیار مهم است. کما اینکه هماکنون امریکاییها در تلاش هستند تا دوباره علیه ایران یک اجماع بینالمللی ایجاد کنند اما سایر کشورها با استناد به محکومیت امریکا در دیوان لاهه، مقاومت میکنند بههر حال، امریکا مسئولیت بینالمللی دارد و در مراحل بعدی رسیدگی، مسلماً خسارات ناشی از عدم اجرای دستور دیوان را مطرح میکنیم.
اصالتاً اهل کدام شهر هستید و چه شد که علاقهمند به علم حقوق شدید؟
پدرم اهل آشتیان ولی مادرم اهل تهران است و من نیز در این شهر به دنیا آمدهام. چون پدرم فردی روحانی و از متقدمین بود، ازکودکی با مسائل دینی و تعالیم مذهبی مأنوس و آشنا بودم. در سال 1348 در رشته اقتصاد در دانشگاه شیراز که آن موقع خیلی معتبر بود و با دانشگاه پنسیلوانیا امریکا کار میکرد، پذیرفته شدم. ولی بعداً به توصیه پدرم به علم حقوق روی آوردم. البته ایشان یک شرطی را برای ادامه تحصیل در حقوق عنوان کرد که هیچگاه قاضی نشوم! و میگفت «قاضی روی باریکهای از آتش راه میرود.» من هم هیچگاه سراغ قضاوت نرفتم.
معمولاً حقوقدانان علاقه دومی هم دارند که وجه بارزی از شخصیت آنها در آن علایق نمود پیدا میکند. علاقه شما چیست؟
در سالهایی که فرصتی داشتم با مجلههای ادبی و فرهنگی و مطبوعات همکاری میکردم و مقالاتی مینوشتم و بیشتر فعالیتم در عرصه ادبیات و هنر و نقد ادبی بود.
از شعرای معاصر کدام یک تأثیر بیشتری روی احساسات شما گذاشت؟
فروغ فرخزاد، احمد شاملو و اخوان ثالث.
آخرین کتابی که خواندهاید؟
«مرگ، کسب و کار من است» با ترجمه احمد شاملو. هفته قبل هم رمان جنایت و مکافات داستایفسکی را برای بار دوم دست گرفتم. اخیراً رمان «چهره مرد هنرمند در جوانی» اثر جیمز جویس را خواندم که درخشان است. با ترجمه بینظیر منوچهر بدیعی و حواشی و یادداشتهای ایشان و صالح نجفی. زندگی خود جویس است بهعنوان نوجوانی که در یک مدرسه مسیحی درس میخواند و بر میکشد تا دوران بلوغ و جوانیاش که میشود «مردی...» با همه سوانح احوال و عوالم دینی مسیحی و پرسشهای این «مرد هنرمند» از چند و چون آنها. سرشار از معنویت و زیبایی و زندگی...
خاطرهای از دوران کودکی دارید که احساس کرده باشید حقی پایمال شده و تا الان به یادتان مانده باشد؟
روز 15 خردادماه سال 1342 نوجوانی 13-12 ساله بودم و در مدرسه علوی تحصیل میکردم. چون شهر شلوغ شد آقای علامه ناظم مدرسه گفتند که به خانه هایمان بازگردیم و مدرسه تعطیل میشود. مدرسه علوی در خیابان فخرآباد بود و هنگام بازگشت از مدرسه، زنده یاد حجتالاسلام غلامرضا دانش که دبیر زبان انگلیسی نیز بود به سبب آشنایی با پدر، من را با خودرو شخصی به خانه برد. در خیابان ژاله متوجه منظره غریبی شدم. خیابان مملو از سرباز و تانک بود و در همان عوالم کودکی و نوجوانی برایم تعجب آور بود که برای کشتن یک نفر که نیازی به این همه اسباب نظامی نیست! لابد میخواهند همه را بکشند! بعد این سؤال در ذهنم پیچید که آیا جایی است تا افراد از این تانکها شکایت کنند؟! زنده یاد دانش آشتیانی پس از شنیدن سؤال کودکانه و ناشیانه من با لبخندی گفت که به موقعاش از اینها هم شکایت میکنند.
بارزترین چهره حقوقی که میشناسید؟
دکتر سید حسن امامی که بعدها در فوق لیسانس حقوق خصوصی، افتخار شاگردیش را هم داشتم، برای من جایگاه خاصی داشتند. ایشان به ما تعهدات در حقوق رم درس میداد که درس بسیار مهم و سنگینی بود. هنگامی که در دوران لیسانس کتاب 6 جلدی حقوق مدنی ایشان را میخواندیم؛ برایم جای تعجب داشت که چگونه یک فرد روحانی با عبا و عمامه و تحصیلات حوزوی، با حقوق سایر کشورها از جمله فرانسه و سوئیس هم آشنا شده و به خوبی آنها را با آموزهها و مبانی فقه اسلامی ترکیب میکند. این، در چشم من و خیلیهای دیگر احترام فراوانی برمیانگیخت. در بین استادان خارجی هم پروفسور فرانسوا ریگو استاد راهنمای من در دوره دکترای حقوق بینالملل، که یک انسان به تمام معنا و یک حقوقدان نمونه بود. به نظرم وی یکی از مصادیق بارز این کریمه است که فرمود «هر کس روی به خدا آورد و نیکوکار باشد، اجر او با خداوند است» و در بعضی آیات میگوید «خداوند اجر نیکوکاران را ضایع نمیکند». این استاد درجه اول، به ایران هم خدمات زیادی کرده و در یکی از پروندههای ایران قاضی ویژه ایران بودند. همه این استادان، بر گردن ما حق تعلیم دارند و خدایشان بیامرزد.
دوست دارید آیندگان از شما چگونه یاد کنند؟
بنده خدا و خادم مردم و کشور!
بهنظرتان چه حق یا حقوقی در کشورهای غربی وجود دارد که در ایران نیست؟
حق شهروندی!؛ فاصله بسیاری با آن داریم هر چند که حرفهای زیادی در مورد آن میزنیم و حتی آیین نامه و منشور هم برایش تدوین میکنیم اما در عمل رعایت نمیشود. این مسأله حق شهروندی، در قانون اساسی ما آمده آنجا که از حقوق ملت صحبت میکند. اگر همان اجرا شود، بسیاری از مشکلات حل میشود. این موضوع از زمان دولت اصلاحات مطرح شد و یک قانونی هم تصویب شد. بعداً معاون اول دولت آقای احمدینژاد نیز یک دستورالعمل مفصلی صادر کرد. در دولت آقای روحانی هم اهتمام جدی و زیادی به آن شد و الحق خیلی کار کردند، اما بهنظرم خیلی نیازی به این کارها نیست بلکه بیش از همه و پیش از هر کاری باید مبانی حقوق شهروندی درست فهم شود و تبدیل به عقیده عمومی و مطالبه عمومی شود چون در مقابل حقوق شهروندی، تکلیف دولت است به رعایت و تضمین آن! این کار جز با فرهنگ سازی- که خیلی هم کار دشواری است- ممکن نیست. حق شهروندی و رعایت آن نیاز به بخشنامه و غیره ندارد. باید فکر و تربیت درستی داشته باشیم. حقوق شهروندی یعنی وقتی پای دستگاه عابربانک ایستادهاید کسی از پشت سر به دستگاه خیره نشود! یا وقتی که به کلانتری محل یا فلان اداره دولتی مراجعه میکنیم، دنبال دوستان و آشنایان برای سفارش قبلی نباشیم و مطمئن باشیم حقوق ما رعایت میشود، یا شهرداری حق نداشته باشد به هر قیمتی فضای عمومی و حتی آسمان شهر را بفروشد و...
شما تحصیلکرده و فعال در حوزه حقوق بینالملل هستید و ارزش و معنای معاهدات بینالمللی را میدانید. چه احساسی داشتید زمانی که رئیس قبلی دولت قطعنامههای بینالمللی را بیارزش و بیاثر عنوان میکرد و تعابیری خارج از عرف درباره آنها بهکار میبرد؟
بسیار تأسف میخوردم که چرا از ظرفیتهای بینالمللی به درستی بهره نمیگیریم. فکر میکردم چرا اینها نمیدانند که با انکار و دشنام چیزی به دست نمیآید و دیدیم که چیزی هم بهدست نیاوردیم. غصه میخوردم که چرا ما باید چنین تصویری از خودمان در جامعه بینالمللی ترسیم کنیم و چرا نمیدانند که اگر ضعف و ایراد و انتقادی به جامعه بینالمللی داریم، باید وارد بازی شویم و سعی کنیم با مشارکت، آن را برطرف کنیم. باید عضو جامعه بینالمللی بشویم. سهمی بدهیم و سهمی بگیریم، چیزی بدهیم و چیزی بگیریم.
تعبیرهایی که در آن مقطع زمانی درباره مجامع بینالمللی میشد، شایسته ما ایرانیها و مسلمانها نبود. من همیشه میگویم که بهترین دوست ما در عرصه بینالمللی، حقوق بینالملل است به شرط آنکه ظرفیتهایش را بشناسیم و بتوانیم با دانش و تجربه از آن استفاده کنیم و بهرهمند شویم.
یکی از موضوعات حقوقی چالش برانگیز در کشور ما در این روزها، پیوستن ایران به کنوانسیونهای پالرمو و معاهدات گروه اجرایی افایتیاف است؛ نظرشما بهعنوان حقوقدان چیست و چه توصیه ای به مخالفان دارید؟
بهعنوان یک حقوقدان، پیوستن ایران به پالرمو و افسیتی را توصیه میکنم چرا که این مقررات برای سلامتی مالی و بانکی است و ساز و کار و تضمینهای بسیار خوبی برای این منظور دارند. خصوصاً در این روزها که به همکاری بانکهای خارجی و روابط کارگزاری بین بانکی نیاز بیشتری داریم، این توصیه، توجیه بیشتری پیدا میکند. مخالفان هم در این قسمت از موضوع مخالفتی ندارند زیرا آنها هم طرفدار مبارزه با پولشوییاند و موافق شفافیت مالی و مبارزه با فساد هستند؛ اما نگرانند که مبادا با پذیرفتن این اسناد مجبور به افشای پارهای از اطلاعات شویم که در سیاست خارجی نظام بویژه در حمایت از جنبشهای آزادیبخش، نقش مهمی دارد یا دغدغه دارند و نگران این هستند که جریانها و گروههای سیاسی که از نظر ما گروههای رهایی بخش محسوب میشوند، از نظر بعضی کشورهای دیگر غربی تروریست محسوب شوند و الزاماتی را برای ما ایجاد کند. بهنظرم راه حل این دغدغهها و نگرانیها این نیست که خودمان را از ظرفیت بزرگ بانکی و مالی بینالمللی محروم کنیم و در معرض مشکلات عجیب و غریب قرار دهیم.
آن هم در شرایطی که فشار تحریمهای امریکا روز به روز بیشتر و گستردهتر میشود. دغدغه مخالفان قابل درک است، اما راه علاج و پاسخ به آن، مقاومت در برابر پذیرش و تصویب این مقررات بینالمللی نیست؛ به نظرم با تحفظهایی که میشود گرفت؛ به خوبی میتوانیم کار را مدیریت کنیم.
معتقدم برای الحاق به این دو سند باید منافع ملی را میزان قرار دهیم، خرد جمعی را حاکم کنیم و عقاید شخصی و علایق سیاسی و جناحی را کنار بگذاریم.
ایران چقدر ظرفیت دارد که در دیوان بینالمللی لاهه حضور مؤثر داشته باشد؟ آیا احتمال دخالت ملاحظات سیاسی و نفوذ قدرتهای بزرگ در دیوان وجود دارد.
اگر منظور شما از حضور مؤثر این است که مثلاً در پروندههای ایران مسائل سیاسی دخالت داده نشود و امثال اینها، عرض میکنم به هر حال دیوان رکن قضایی ملل متحد است و قضات آن هم توسط مجمع عمومی و شورای امنیت سازمان ملل انتخاب میشوند. اما دیوان خصوصاً در ترکیب فعلی آن، سعی زیادی کرده و میکند که اعتماد کشورها را به صحت عمل و اتقان در رسیدگی جلب کند و نسبت به استقلال خود بسیار حساس و مراقب است. قضات دیوان هم از بین شخصیتهای معتبر و برجسته حقوقی دنیا هستند و معرف فرهنگها و نظامهای حقوقی گوناگوناند و جایگاه رفیعی دارند. بنابراین اینطور نیست که علایق یا سیاستهای این کشور و آن کشور را در تصمیمگیری خود تأثیر دهند. اما خوب یک ضرب المثل امریکایی میگوید «قضات هم روزنامه میخوانند!» یادتان نرود که سیاست و قدرت، به مسأله لیل و نهار بشر تبدیل شده است! و از آن گریزی نیست... و اما قاضی ایرانی که در هر دو پرونده معرفی کردیم، آقای دکتر ممتاز هستند که چهرهای بینالمللی و جایگاه علمی رفیعی هم دارند. ایشان در یک دوره رئیس کمیته ششم کمیسیون حقوق بینالملل بودهاند که مسائل بسیار مهم حقوق بینالملل در آنجا بحث میشود و استادان و حقوقدانان برجستهای عضو آن هستند. بنابراین اگر جایگاه ایشان بیشتر از سایر قضات دیوان از نظر علمی و تجربه کارهای بینالمللی نباشد؛ قطعاً از آنان هم کمتر نیستند. البته قاضی ویژه که دولتها در دیوان بینالمللی لاهه معرفی و منصوب میکنند، مستقل از دولت است و نماینده یا وکیل دولت به شمار نمیرود؛ و چه بسا علیه دولت منصوبکننده نیز رأی بدهد. اما نقش این قاضی ویژه بیشتر توضیح و روشن کردن مواضع دولت ناصب در دیوان است، خصوصاً که قاضی ویژه با مسائل حقوقی داخلی کشور آشنایی بیشتری دارد. به هر حال دعاوی بینالمللی بین دولتها بسیار پیچیده هستند و خواه ناخواه یک مقداری آمیزه سیاسی هم در آنها هست که قابل اجتناب هم نیست.
انتهای پیام/