
به گزارش سراج24،سمعک نوشت؛ اساساً جلسات جضرت آقا با جوانان و نخبگان علمی و دانشجویی بسیار جذاب و شنیدنی است. جالب آنکه امسال حضرت اقا برای چهارمین دفعه با شخصیت های علمی جلسه داشته اند. در ماه مبارک رمضان دو جلسه با دانشجویان و اساتید، یک جلسه با نخبگان و مخترعان و مکتشفان معاونت علمی ریاست جمهوری و این دیدارا خیر نیز مجدداً با اساتید. دیدار اخیر شاید یکی از ان دیدارهای بسیار مهم و تاثیرگذار در اینده علمی کشور باشد، البته اگر دلسوزان قیام کنند. اینکه در یک سال ۴ دفعه با نخبگان علمی یک مملکت جلسه برگزار شود و مدام نیز درباره کاهش رشد علم و توقف سرعت پیشرفت علمی مملکت هشدار داده شود؛ هرگز نشانه خوبی نیست!!! اینکه فضای سیاسی چنین بر فضای دانشگاه ها سایه اندازد و سیستم علمی نیز وارد جریان گدایی از غربیان شود هرگز مطلوب جمهوری اسلامی نیست. حضرت اقا در این دیدار علی رغم وارد کردن ایرادات جدی به نحوه عالم پروری در دانشگاه ها و مقالات بی فایده علمی که توسط اساتید ما تولید می شود. این بار از اساس عملکرد دانشگاه های کنونی که به سبک غربی هستند را زیر سوال بردند و عیب این دانشگاه ها را نه تولید علم بلکه صرفاً تولید علم و تربیت عالمانی البته بدون معنویت و اخلاق و ترویج علم بدون جهت دانستند که تنها راه مقابله با ان هم بومی سازی دانشگاه ها و ترویج فرهنگ ناب انقلاب در انهاست. حضرت اقا طبق روال سخنرانی های قبل خود نیز مجدداً از چهار کلید واژه نفوذ، استکبار، انقلابی گری و جوانان مومن انقلابی استفاده کردند. و برخلاف همیشه ضمن تعریف و تمجید از دانشگاهیان انتقادات بسیار صریح و تاسف آوری را نیزبه دانشگاه وارد دانستند. توجه شما را به تبیین گوشه ای از فرمایشات رهبر فرزانه انقلاب جلب می نمایم. قسمت های ابی رنگ فرمایشات معظم له و باقی تفسیر نگارنده است. ضمن آنکه وجود سه نقطه در پایان بعضی پاراگراف ها به معناری ادامه دار بودن این پاراگراف و ارجاع مخاطب به اصل فرمایشات حضرت اقا جهت مطالعه آن قسمت است.این سخنرانی بسیار دقیق و مفصل بود. لذا برای تبیین آن فقط ابتدای فرازهای متفاوت سخنرانی حضرت رهبر آورده شده و لازم است جهت دستیابی به اصل سخنرانی مراجعه شود به لینک انتهای مقاله. تقاضا میشود فرمایشات رهبر عزیزمان را دقیق و با حوصله مطالعه بفرمایید.
↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓
امیدواریم خداوند به شما و به ما توفیق بدهد که بتوانیم از اینجور جلسات و نشستها و گفتنها و شنیدنها یک فایدهای تولید کنیم برای کشور؛ [و] صِرف نشستن و دیدن و گفتن نباشد.
حضرت اقا در همان جملات ابتدایی اولین انتقاد جدی را به مخاطبان عام و خاص می کنند و آرزو می نمایند این جلسه فایده ای داشته باشد و صرف دیدن و نشستن و گفتن نباشد که این نشان می دهد حضرت اقا انتقاد جدی به بعضی جلسات به این شکل بدون فایده دارند!!!
علم مهمترین ابزار پیشرفت و اقتدار ملّی است؛ این را باید مسلّم گرفت؛ واقعاً همینجور است. علم برای یک ملّت مهمترین ابزار آبرو و پیشرفت و اقتدار است. دانشگاه هم مهمترین تربیتکنندهی مدیران آیندهی کشور است. خب، از این چه چیزی مهمتر؟ شما دارید مدیران آیندهی کشور را تربیت میکنید. اگر خوب تربیت کردید -که انشاءالله همینجور است- آیندهی کشور، خوب اداره خواهد شد؛ اگر نتوانستیم خوب اداره کنیم، کوتاهی کردیم، طبعاً آیندهی کشور، تحت تأثیر همین کوتاهیها قرار خواهد گرفت؛ یعنی اهمّیّت دانشگاه این است.
حضرت آقا در این کلام ضمن اشاره به اهمیت علم، آنرا مهمترین ابزار پیشرفت و اقتدار ملی می دانند.( دوستان اگر علم مهمترین ابزار پیشرفت و اقتدار ملی باشد که هست، این جمله عیناً در تضاد با سیاست خارجه دوستان است!!! آقایان می خواهند با مصالحه و گفتگو به پاسپورت ایرانی عزت ببخشند آن هم زمانی که همزمان دارند علم هسته ای و نتیجه تلاش دانشمندان هسته ای در اراک و نطنزو فردو را به ثمن بخس می دهند و ذخایر اورانیوم با غنای ۲۰ درصد را اکسید می کنند.!!! یعنی ما علم خود را می کشیم زیرا این نتیجه مذاکرات عزت مندانه است!!!) (حضرت آقا به اهمیت دانشگاه از حیث تربیت مدیران اشاره می کنند این شاید به نحوی پاسخ وزیر پیر صنعت و معدن باشد که فرموده بودند باید مدیر از خارج وارد کنیم!!! و دوم اهمیت اشاره و تاکید حضرت آقا بر اصلاح علوم انسانی غربی به علوم انسانی اسلامی. نباید فراموش کنیم مدیران اصلاح طلبی که سالها در دو فتنه مهم نقش داشته اند حاصل تربیت نظام دانشگاهی هستند که استادش امثال عبدالکریم سروش(دباغ) است.
البتّه دانشگاه با شکل کنونی یک پدیدهی غربی است -این را همه میدانیم- لکن دانشگاه به معنای تربیتکنندهی نوابغ و نخبهها، بههیچوجه غربی نیست؛ در کشور ما ریشهی هزار ساله دارد. بله، به این شکل کنونی از غرب وارد شده لکن این کشور مدارسی داشته که در آن ابنسیناها، فارابیها، محمّدبنزکریای رازیها، خوارزمیها تربیت شدند؛ در همین کشور. این اسمهایی که ما میآوریم، اسمهای معروف است؛ هزاران نام غیرمعروف وجود دارد از پزشک، مهندس، مخترع، ادیب، فیلسوف، عارف که همه در این مملکت پرورش پیدا کردند.
این فراز که بلافاصله پس از تعریف حضرت اقا از خاصیت دانشگاه در تربیت مدیران می اید ، انتقاد صریح حضرت اقا به دانشگاه های امروز و نحوه عملکرد آن را به همراه دارد. حضرت اقا نحوه عمل دانشگاههای کهن ایرانی را بسیار بهتر از دانشگاه های امروزی ناشی از سبک غربی می دانند و بزرگانی مانند ابن سینا،فارابی،رازی و خوارزمی را نتیجه دانشگاه هایی به سبک اصیل ایرانی اسلامی می دانند.
یک جملهای را من نقل کنم از جُرج سارتُن؛ چون دیگران که میگویند، باورپذیرتر میشود تا خود ما بگوییم! از این جهت بنده [میگویم]، وَالّا عادت ندارم دائم حرف این و آن را از فرنگیها و غربیها نقل کنم. امّا این جُرج سارتُن -که تاریخ علم را نوشته که معروف است و ترجمه شده و چاپ شده و لابد همه دیدهاید- میگوید: دانشمندان ایرانی، بیشترین سهم و نقش را در این تمدّن داشتهاند و آنگاه که آثار فرزانگان ایرانی را از این مجموعه برداریم، زیباترین بخش آن را کنار گذاشتهایم؛ [او] مورّخ علم است…
در این فراز حضرت اقا ضمن نشان دادن تسلط خود بر تاریخ علم با نقل دو گفته از دو دانشمند مورخ در حوزه علم مانند پل سارتن و پی یر روسو به عظمت و اهمیت علم در جوامع مسلمان و در بین مسلمانان بالخصوص ایرانی ها اشاره می کنند و البته زیباترین قسمت این فراز جمله اول و تمسخر دلنشین روشنفکران و بعضی دانشمندان وطنی در اهمیت دادن آنان به سخنان غربی هاست!!!
دوران قاجار و پهلوی هم تاریخهای روشنی دارد. من البتّه متأسّفم از اینکه باسوادهای ما و کتابخوانهای ما از تاریخ نزدیک به ما و معاصر ما -چه تاریخ دورهی قاجار، چه تاریخ دورهی پهلوی- کمتر اطّلاع دارند؛ اطّلاعاتشان خیلی محدود است، وسیع نیست؛ جزئیّات را غالباً مطّلع نیستند. از اواسط دورهی قاجار به این طرف تا زمان دورهی پهلوی -که دیگر آن نهایتش بود- دلایل خاصّی وجود داشت که از این میراث معنوی در هنگام شکوفایی علم در دنیا، استفادهی درستی نشد. خب، میدانید دوران ما، یعنی همین قرن اخیر و صد سال اخیر، دوران شکوفایی و رشد علم در دنیا است و هر کشوری به جایی رسیده، در همین ۱۰۰ سال، ۱۲۰ سال به جایی رسیده. ما در این دوران (-که دانشگاه ما هم هشتاد و چند سال عمر دارد در کشور-) میتوانستیم وقتی دانشگاه غربی و اروپایی را وارد کشور کردیم، از آن میراث استفاده کنیم؛ از آن روحیّه، از آن استعداد، از آن زمینهها و ظرفیّتهای موجود در کشورمان استفاده کنیم و دانشگاه را ایرانی بسازیم؛ دانشگاه را بومیسازی کنیم؛ میتوانستیم این کار را بکنیم، نکردیم؛ به دلایل خاصّ مربوط به حکومت پهلویها و حکومت قاجارها….
شاید این چند خط و ادامه آن جزو شیرین ترین قسمت های فرمایشات حضرت اقا باشد. حضرت اقا ضمن انتقاد از کسانی که به تاریخ علم این مملکت تسلط ندارند به درد یزرگی در تاریخ علم ایران اشاره می کنند و آن هم اینکه در دوره قاجار و پهلوی که مدارس به سبک غربی در ایران وارد شد و زمان هم زمان شکوفایی علمی در دنیا بود به علت وجود حکومت هایی مانند قاجار و پهلوی ما نتوانستیم هم پای دنیا در پیشرفت علم شکوفایی داشته باشیم. حضرت اقا یکی از اشکالات عمده نظام دانشگاهی ما که ریشه در صده اخیر دارد را عدم بومی سازی و ایرانی سازی دانشگاه های سبک غربی و عدم استفاده از ظرفیت های ملی در ان دانشگاه ها دانستند. در ادامه این بحث حضرت اقا مسئله بسیار مهمی را ایراد می فرمایند. حضرت اقا تاریخ درخشان علمی ایران را میراث گرنبها و ارجمندی برای ما می دانند که باید پس از ورود دانشگاه ها به صورت غربی، آنها را به وسیله همان میراث علمی و معنوی بومی می کردیم. اما متاسفانه ایشان می فرمایند نه تنها از میراث علمی و معنوی ما استفاده نشد بلکه اکنون در دانشگا های سبک غربی ما؛ کلا فضا عوض شده. حضرت اقا به خشونت های اخیر در مدارس و دانشگاه ها توسط دانش اموزان و دانشجویان علیه اساتید اشاره می کنند و این را مصداق عینی تغییر اخلاق علمی در ایران می دانند. حضرت اقا نمونه کلاس و آموزش در حوزه های علمیه را نمونه یک سیستم صحیح آموزشی می دانند که در ان طلبه در برابر استاد دوزانو نشسته و آزادانه در کلاس به استاد اشکال می کند، سخن می گوید، گاهی فریاد می زند اما همزمان و همچنان در برابر استاد خاضع و خاشع است و استاد نیز موظف است مودبانه پاسخ دهد ( شاید این جمله استاد موظف است مودبانه پاسخ دهد به رفتارهای خارج عرف و اخلاق بعضی اساتید اشاره دارد!!!)
خب، غربیها برای دانشگاه ما برنامهریزی داشتند. این هم که من عرض میکنم، از روی اطّلاع و محاسبه عرض میکنم؛ این حرف منبری و سخنرانی نیست؛ نه، این تحقیقشده است؛ کسانی که اهل تحقیق هستند در مسائل جامعهشناسی و اجتماعی یا مسائل سیاست خارجی و مانند اینها، کاملاً تحقیق کردهاند. غربیها برای آنچه آن را جهان سوّم مینامیدند، برنامهریزی کردند برای تربیت آدمهایی که در این کشورها با اخلاق آنها، با شیوهی آنها، با سبک زندگی آنها تربیت بشوند و رشد کنند و ادارهی آن کشور را به عهده بگیرند؛ این برنامهای بوده که آنها ریختند. برای دانشگاه ما هم آنها یک چنین برنامهای داشتند؛…
…………….
هویّت ایرانی یک چیز عجیبی است در تاریخ؛ همهی کسانی که به ایران تهاجم کردند به یک نحوی، در ایران بعد از مدّتی حل شدند: زبانشان، آدابشان، فرهنگشان؛ تنها چیزی که مستثنی است، اسلام است که اسلام آمد ایران و در ایران غرق نشد، ماند و ایرانی اسلام را از بُن دندان قبول کرد؛ والّا در کشورهای مورد تهاجمِ عربهای مسلمان، هرجا رفتهاند زبان عوض شده است؛ مصر زبانش عوض شد، فلسطین زبانش عوض شد، شامات زبانش عوض شد، زبانشان عربی شد، [امّا] ایران زبانش عوض نشد، فارسی باقی ماند؛ یعنی یک چیز عجیبی است در ایران؛ این خصوصیّتی است که مال کشور ما است. اینجا هم همینجور شد، هویّت ایرانی کار خودش را کرد.
در این قسمت حضرت اقا در تکمیل فرمایشات فراز قبل بسیار ریز و تیزبینانه ورود دانشگاه به ایران به سبک غربی را توطئه ای از سوی غربی ها برای استثمار جوامع جهان سومی می دانند. انهم برای تربیت مدیرانی به سبک غربی تا بعدها این مدیران روسای مملکت شوند و آن حکومت را به دامان غربی ها سوق دهند!!! البته حضرت اقا می فرمایند در ایران موفق نشدند در حالی که این دانشگاه ها در زمان رضاشاه پهلوی مدیران غرب زده زیادی تربیت کرد اما در نهایت تحت تاثیر فرهنگ ایرانی قرار گرفت و محصولی که غربی ها می خواستند نداد. ( این یعنی اگر دانشگاه های ما دانشمندانی ضد غرب و ضد استکباری تربیت کرده دلیلش نوع ساختار آن نیست بلکه دلیلش فرهنگ اصیل ایرانی- اسلامی است) حضرت اقا سپس اشاره ای لطیف به فرهنگ ایرانی می کنند که امیدوارم پان ایرانیست های افراطی یاد بگیرند چطور همزمان هم از اسلام دفاع کنند و هم از ایران، ایشان در دفاع از فرهنگ اصیل ایرانی فرمودند این فرهنگ ایرانی بود که هر فرهنگ مهاجم را در خود هضم کرد و در دفاع از فرهنگ اسلام فرمودند البته اسلام مستثنی بود و زمانی که آمد ، ایران اسلام را از بن دندان پذیرفت و البته موشکفانه و چونان یک مسلمان ایرانی فرمودند البته عربهای مسلمان به هرجا مانند مصر و فلسطین و شامات رفتند زبان آنها عوض شد اما ایرانی ها مسلمان شدند اما فارسی زبان ماندند و فرهنگ ایرانی واقعا چیز عجیبی است.
اوّلاً در داخل دانشگاه افرادی که ظواهر دینی را حفظ کردند، وجود داشتند؛ با اینکه این بشدّت مورد نفی طرف مقابل بود؛ یعنی رضاخان اصلاً با ظواهر دینی موافق نبود؛ آنهایی هم که دانشگاه را در ایران تشکیل دادند -که من نمیخواهم اسم آن رجال را حالا بیاورم- آنها هم همینجور، مثل خود رضاخان [بودند]؛ اصلاً آنها این فکرها را بیشتر توی کلّهی رضاخان تزریق کرده بودند؛ آنها اصلاً مایل نبودند که در دانشگاه کسی نماز بخواند، در دانشگاه کسی اسم خدا بیاورد امّا این اتّفاق افتاد؛ همینطور که اشاره کردند، انجمنهای اسلامی تشکیل شد، مسلمانهایی در داخل دانشگاه به مقام استادی رسیدند، دین را ترویج کردند، در مقابل افکار غیردینی ایستادند؛ یعنی از اینجا شروع شد. هرچه گذشت، این روحیّهی دینی و ایمانی در داخل دانشگاه تقویت شد تا رسید به نهضت اسلامی سال ۴۱؛….
…………….
دستگاه پهلوی در دوران نهضت اسلامی، در واقع تمام توجّهش به حرکت اسلامی بود و با آن معارضه میکرد؛ [امّا] با چپها و مارکسیستها و مانند اینها مدارا میکردند، خب اینها هم به آن مدارا جواب دادند، خیلیهایشان رفتند در دفتر فرح پهلوی عضو شدند! خیلیهایشان رفتند در صداوسیما، در تلویزیون و رادیو عضو شدند، همکاری کردند، همان چپهای تند دههی ۳۰، در دههی ۴۰ شدند همکاران دستگاه! [امّا] حرکت دانشگاه به سمت تفکّر اسلامی روزبهروز پایدارتر، قویتر، عمیقتر شد….
در این فراز حضرت اقا اولین دلیل ناکام ماندن غربی ها و عمالشان در دانشگاه های ایران را برای ترویج سبک غربی را ذکر می کنند و ان هم رشد آرام،آرام و نرم نرمک جریان مسلمان و مومن در آن فضای علمی،آنهم علی رغم میل حکومت. حضرت اقا می فرمایند کسانی هم که دانشگاه را آوردند علاقه ای به دینی شدن آن نداشتند که یکی از آنها قطعا محمدعلی فروغی استاد اعظم فراماسونری ایران و اولین و آخرین نخست وزیر رضاشاه پهلوی است. حضرت اقا می فرمایند آنها اصلا دلشان نمی خواست دانشگاهی نماز بخواند اما آهسته اهسته انجمن های اسلامی تشکیل شد ، اساتید مومن بر سر کار آمدند و هدف رژیم ناکام ماند و این رویه ادامه یافت تا قیام سال ۴۱٫ سپس حضرت اقا قسمتی دیگر از رشد و مصایب حرکت اسلامی در دانشگاه را ذکر می کنند و صد البته مقایسه ای بین دو جریان حاکم بر دانشگاه های دهه ۳۰ و ۴۰ برگزار می کنند. ایشان جریان های مقابل حرکت اسلامی در دانشگاه ها را اول رژیم پهلوی و دوم جریان مارکسیسم و کمونیسم می دانند که در نهایت بین این دو جریان یک وفاق ایجاد شد و بسیاری از همان کمونیست ها و مارکسیست ها به مِهر حاکمیت و کارنگرفتن به انها پاسخ مهربانانه دادند و بسیاری از آنها رفتند در خدمت رژیم!!! اما مهم جمله آخر این فراز است که اقا می فرمایند علی رغم تلاش دشمنان جریان اسلام؛ تفکر اسلامی روزبه روز پایدار تر،قوی تر و عمیق تر شد.
(آنچنان که از این جملات بر می آید حضرت اقا می خواهند صراحتاً بفرمایند دانشگاه های به سبک غربی ذاتاً در خود بی ایمانی و دوری از معنویت را دارند و مسئولان باید مراقب این آسیب جدی باسند و ضمن بومی سازی فرهنگ حاکم بر دانشگاه ها مراقب نفوذ خزنده جریان مروج بی دینی در دانشگاه ها باشند)
تا رسیدیم به انقلاب. این حرکت البتّه حرکت مقاومت اسلامی بود، ریشهدار و دارای تفکّر؛ افکار مرحوم مطهّری یک نمونه از آن چیزهایی بود که در دانشگاه بین دانشجوها ترویج میشد. خب، انقلاب اسلامی که در سال ۵۷ به پیروزی رسید، دنیا را تکان داد؛ بدون مبالغه اینجور است؛ یعنی واقعاً پیروزی اسلام در ضمن یک انقلاب و تشکیل یک حکومت بر پایهی اسلام، اصلاً دنیا را -غرب و شرق را- تکان داد؛ بدیهی است تأثیری در دانشگاه میگذاشت و گذاشت؛ بسیاری از نیروهای داخل دانشگاه، چه در میان اساتید، چه در میان دانشجویان جزو صادقترین و فداکارترین یاران انقلاب بودند، این جزو سوابق تاریخی دانشگاه ما است، این مقطع را هرگز نباید فراموش کرد و از یاد برد. خب، این مال گذشته است.
این فراز درواقع پایانی است بر ذکر تاریخ علم در دانشگاه های ایران و حضرت اقا از حرکت مقاومت اسلامی در دانشگاه ها که یکی از متفکران ان شهید مطهری(ره) تقدیر می کنند و همچنین از تاثیر انقلاب اسلامی بر دانشگاه ها و تربیت نیروهای وفادار به انقلاب در دانشگاه ها یاد کردند. (شاید از همه این تاریخ گویی حضرت اقا بشود نتیجه گرفت که ایشان از سبک آموزش غربی در ایران رضایت ندارند و اعتقاد دارند اگر لاجرم باید این سبک را پذیرفت پس حتما باید آنرا با بومی سازی و معنوی سازی فضای آموزشی و اسلامی کردن محتوای آموزشی از ضررهای ماهوی آن کاست)
ما چهکار کنیم که از این دانشگاه با این سوابق، با این تاریخ، با این زمینههای تاریخی، با این میراث، با این تجربهی خوب و آزمون خوبی که دانشگاه در دوران انقلاب داد و با مشکلاتی که در دانشگاه بهوجود آمد (همهی اینها را در کنار هم قرار بدهیم) بتوانیم برای ایجاد تمدّن نوین اسلامی بهره ببریم؟ چون هدف این است دیگر؛ هدف، ایجاد یک حاکمیّت اسلامی است که بتواند جامعه را به جامعهی مورد نظر و آرمانی اسلام تبدیل بکند؛ ما دنبال این هستیم دیگر، ما میخواهیم کشور خودمان -در درجهی اوّل، حالا بحث کشورهای دیگر و مسائل بینالمللی و جهانی را نمیکنیم- یک کشوری بشود که به آن خطوط آرمانی اسلام برسد که این خطوط آرمانی یک چیز مطلوب و شیرینی برای هر انسان متفکّری است؛ یعنی هرکسی که بنشیند فکر کند، مطالعه کند، از این وضع آرمانی جامعهی اسلامی لذّت میبرد؛ جامعهای که در آن، هم علم هست، هم پیشرفت هست، هم عزّت هست، هم عدالت هست، هم قدرت مقابلهی با امواج جهانی هست، هم ثروت هست؛ یک تصویر اینجوری؛ ما به این میگوییم تمدّن نوین اسلامی، میخواهیم کشورمان به اینجا برسد….
( در این فراز حضرت رهبر وظیفه اصلی دانشگاه و انتظار خود از دانشگاه را ایجاد تمدن نوین اسلامی دانستند. حضرت اقا قصد خود را رساندن ایران به جایگاهی دانستند که مورد نظر و آرمان اسلام باشد. رهبر حکیم انقلاب در تعریف جامعه آرمانی اسلام که قرار است زمینه ساز تمدن نوین اسلامی باشد می فرمایند: جامعه ای که در آن علم، پیشرفت، عزت، عدالت، ثروت و مقابله با امواج جهانی باشد!!! ایشان بارها در این فراز از اساتید دانشگاه ها پرسیدند نقش دانشگاه در این زمینه میخواهد چه باشد و پاسخ به این سوال را مستلزم تحقیقاتی وسیع دانستند)
من فقط چند تذکّر میدهم؛ البتّه گزارشهایی که آقایان دادند، بخصوص گزارشی که آقای دکتر فرهادی دادند، گویا اینجور از این گزارش انسان استفاده میکند که همهی آن چیزهایی که جزو آرزوها و مطالبات ما است، اینها در دانشگاه تحقّق پیدا کرده؛ خب خیلی خوب است، این نشان میدهد همّت خوبی وجود دارد، منتها باید خروجیها را نگاه کرد. بنده بتدریج آدم با تجربهای شدهام در این مسائل گزارشگیری؛ گزارشها صرفاً آن چیزی که در گزارش به بنده یا به مدیر ارشد ارائه میشود، نیست؛ حواشیای دارد، گوشهکنارهایی دارد که گاهی محتوای گزارش را عوض میکند؛ اگر ما بخواهیم واقعیّتها را درست بفهمیم، بایستی برویم میدانی نگاه کنیم؛…
(حضرت اقا در این قسمت با زیرکی تمام به گزارش های اقایان وزرا ایراد وارد کرده و کنایه می زنند که بنده در همه این سالها تجربیاتی در زمینه گزارش دادن کسب کرده ام که نباید به گزارش های رسیده زیاد دل خوش کرد و باید نتیجه کار را دید و رفت در میدان و در واقعیت و عمل نتیجه گزارش ها را مشاهده کرد!!! این شاید یکی از سخت ترین انتقادات حضرت اقا به گزارش های از این نوع باشد. رهبر زیرکمان در لفافه فرمودند من به گزارش هایی که می دهید اعتماد نمی کنم و نتیجه میدانی را می نگرم که صد البته نتیجه میدانی با گزارشات اقایان تفاوت دارد!!!)
در واقع انسانسازی و سازندگی نیروی انسانی؛ چون نیروی انسانی خیلی مهم است. دیروز یکی از دوستانی که الان در جلسه حضور دارند -از افراد وارد و مطّلع- به من میگفتند که ما از لحاظ نیروی انسانیِ آماده، جزو چهار پنج کشور اوّل دنیاییم؛ یعنی کشورهایی که جمعیّتشان دو برابر کشور ما یا گاهی بعضی سه برابر کشور ما است، این تعداد نیروی انسانی تحصیلکرده و درسخوانده ندارند که ما داریم. ایشان گفتند سی میلیون؛ حالا عددها ممکن است یک مقداری کم و زیاد بشود. خب این مهم است؛ این خیلی مهم است. ما این نیروی انسانی را چهجوری میخواهیم جهت بدهیم؟ جهت دادن مهم است. اگرچنانچه علم بود و جهت غلط، همین خواهد شد که امروز در دنیای عالِم، دنیای اهل تحقیق و پیشرفت علمی، امروز و دیروز در آنها مشاهده شده. خب شما ملاحظه کنید، استعمار بلای بزرگی بود که بر سر کشورهای منطقهی آسیا و آفریقا و آمریکای لاتین فرود آمد؛ استعمار چیز عجیبی بود. این استعمار را چه چیزی بهوجود آورد؟ علم….
علم وقتیکه در راه خطا افتاد میشود بمب اتم. الان این کرهی زمین قابلیّت این را دارد که دهها بار کُنفَیَکون بشود؛ یعنی همان چیزهایی که خدای متعال در قرآن فرموده است که در قیامت پیش میآید، بهوسیلهی همین بمب اتمهایی که آمریکا و روسیه و بعضی کشورهای دیگر دارند، قابل تحقّق است، قابل انجام گرفتن است. این خطر بزرگی است برای بشریّت، برای تمدّن، برای انسان، برای مادّه و معنا؛ این بهخاطر علم است، علم گاهی اینجوری میشود. پس ما بایستی دستگاه علمی خودمان را مراقبت کنیم و یک راه جدیدی برای علم درست کنیم. آن چیست؟ آن عبارت است از سازندگی اخلاقی و معنوی در کنار علم؛…
(رهبر فرزانه انقلاب در این قسمت مانند همیشه به پتانسیل عظیم نیروی انسانی ایران اشاره کردند و آنرا نعمتی دانستند که باید به آن بها داد اما بلافاصله همان بیان قبلی را مجدداً ذکر کرده و آسیب حقیقی دانشگاه به سبک غربی را البته بسیار لطیف تر و جذاب تر بیان می کنند. حضرت اقا این بار در بیانی بسیار بسیار دلنشین مشکل واقعی علم های برخواسته از دانشگاه های به سبک غربی را نداشتن جهت در علم دانستند. ایشان با ذکر مثال های زیادی از استعمار و استثمار غربی ها در هند، میانمار و افریقا؛ این استعمار و جنایات تاریخی را نتیجه پیشرفت های علمی بدون جهت دانستند. جالب تر انکه حضرت اقا در نزدیکی سفر رییس جمهور به اروپا و مصاحبه ایشان با خبرنگاران فرانسوی کنایه سنگینی نیز به فرانسوی ها انداخته و با تمسخر آنان اینچنین می فرمایند: “در الجزایر و تونس و مانند اینها بهوسیلهی همین فرانسهی ظاهرالصّلاحِ منظّمِ مرتّبِ مؤدّب چه گذشت و استعمار چه کرد با اینها. خب این استعمار را چه چیزی بهوجود آورد؟ علم. علم وقتی جهت نداشت میشود استعمار”. ایشان در انتهای این بحث ضرورت پرداختن به مباحث اخلاقی و اعتقادی را در کنار علم آموزی تاکید می کنند و به عنوان علم جهت دار از علمی نام می برند که جهتش در راستای سازندگی اخلاقی و معنوی جوامع بشری و دارای پیوست فرهنگی باشد)
یکی مسئلهی علم نافع است. دنبال علمی باشیم که برای کشور لازم و نافع است؛ نه فقط برای حال کشور، بلکه برای ده سال بعد و بیست سال بعد کشور. ممکن است ما در بیست سال بعد، یک نیازی داشته باشیم که از امروز باید تحقیقاتِ آن نیاز شروع بشود. اگر امروز تحقیق نکردیم، اگر امروز خودمان را آماده نکردیم، آنوقتی که لازم داریم دستمان خالی خواهد بود. باید این نیازسنجی انجام بگیرد و نیازهای امروز هم مورد ملاحظه قرار بگیرد. دانشجویی و دانشآموزی و فراگیری علم و تعلیم علم، بر مبنای نفع آن و نیاز آن باشد. الان به من گزارش میدهند که بسیاری از همین مقالاتی که گفته شد -که خب تعداد مقالات زیاد است- به درد کشور نمیخورد؛ یعنی کار تحقیقیای مقالهنویس انجام داده امّا مفیدِ برای کشور نیست؛ یا مفیدِ برای هیچکس نیست، یا مفیدِ برای آن شرکت خارجیای است که بهنحوی سفارشدهندهی این مقاله است؛ شاید خود صاحبمقاله هم نداند که سفارشدهندهی این مقاله کیست! به نفع او است. این فایده ندارد. حتّی پایاننامههای دکتری -اینجور که به من گزارش کردهاند؛ من نمیخواهم تکیه کنم و حتماً بگویم اینجور است- به من اینجور گزارش کردهاند که با نگاه خوشبینانه، ده درصد پایاننامههای دکتری به درد مسائل کشور میخورد. خب پایاننامهی دکتری یک ذخیره است، یک گنج است؛ پایاننامههای دانشجویان واقعاً یک گنجینه و یک ذخیره است برای کشور. موضوع این پایاننامه چه باشد که برای کشور مفید باشد؟…
(حضرت اقا در این فراز مانند چند دفعه قبل دیدار با دانشگاهیان همان طور که خودشان در ابتدای این فراز که البته ذکر نشده فرموده اند بارها و بارها تذکر داده اند که علم باید نافع باشد. ایشان صراحتاً از مفید نبودن پایان نامه های دانشجویی خصوصاً پایان نامه های مقطع دکتری انتقاد کردند و حتی گوشه ای دادند که بعضی از این پایان نامه های ناکارامد برای داخل به سفارش غربی ها انجام می پذیرد و به درد خود آنها هم میخورد؛ پس چه لزومی دارد این تحقیق در داخل ایران انجام شود.این تذکر حضرت اقا واقعا دردآور است و در این چند سال اخیر مدام هم تکرار می شود که حاکی از کاهش چشم گیر کیفیت آموزش در ایران است.)
راجع به این مسائل انرژی هستهای که در چند سال قبل از این -دو سه سال، سه چهار سال قبل از این- بحث بود، بعضیها میگفتند ما که اینهمه نفت داریم اتّفاقاً آمریکاییها هم همین را گفتند! آمریکاییها هم میگفتند ایران اینهمه نفت دارد، میخواهد چه کار کند انرژی هستهای را؟ بنده گفتم خب ما امروز دست به سیاهوسفید انرژی هستهای نزنیم، پسفردا که نفتمان تمام شد آنوقت [باید] برویم انرژی هستهای را گدایی کنیم از این و آن. خب بله دیگر؛ وقتی آنها داشته باشند، ما نداشته باشیم و احتیاج داشته باشیم، پدر ما را درمیآورند. دیدید سر این بیست درصد چه کردند؟ ما به اورانیوم غنیشدهی بیست درصد احتیاج داشتیم برای این رآکتور تهران -همین رآکتور کوچکی که در تهران هست که داروهای هستهای تولید میکند، برای این ما احتیاج [داشتیم]- [چون] داشت تمام میشد و گفتند چند ماه دیگر تمام میشود؛ یک ژستی گرفتند غربیها، یک قیافهای گرفتند، یک شروطی گذاشتند که واقعاً خفّتآور بود. به نظرم مال حدود سال ۸۹ یا ۹۰ بود. البتّه آخرش به نفع ما تمام شد؛ یعنی جوانهای ما وقتی دیدند که راجع به فروش بیست درصد که بفروشند و پولش را بگیرند، ناز میکردند، وقتی دیدند اینها اینجور دارند اذیّت میکنند، درصدد برآمدند خودشان بیست درصد را تولید کنند. رفتند زحمت کشیدند خودکُشون کردند و بیست درصد را خودشان تولید کردند. زحمت عمده هم تا بیست درصد است؛ یعنی در غنیسازی اورانیوم، از اورانیوم خام تا بیست درصد، راهِ دشوار و راهِ سربالا است؛ از ۲۰ درصد تا ۹۹ درصد، راهِ هموار است؛ یعنی کسی که به بیست درصد رسید، رسیدن به پنجاه درصد و هشتاد درصد و نود درصد برایش آسان است؛ اینکه آنها دستپاچه شدند بهخاطر همین است. خب چشمشان کور؛ میخواستند به ما بفروشند تا ما نرویم دنبال تولیدش. من گفتم که اگر این نفتی که ما داریم، ما نداشتیم [بلکه] آنها داشتند و به نفت احتیاج داشتیم، نفت را به ما بطریبطری میفروختند؛ ما حالا بشکهبشکه و تُن تُن میفروشیم، تُنی اینقدر تُنی اینقدر؛ اینها اگر ما احتیاج به این نفت داشتیم، همین نفت سیاه را به ما بطریبطری میفروختند؛ اینجوری است. آن روزی که ما به انرژی هستهای نیاز پیدا کنیم بهخاطر نبودن نفت یا یک [بُروز] مشکلی در نفت؛ فرض کنید مثلاً قیمت نفت آنقدر ارزان بشود -که الان میبینید دیگر؛ چطور راحت ارزان شد- که به تولیدش و به زحمت هزینهی تولیدش نیرزد، خب آنجا انسان چه کار میکند؟ از نفت چشم میپوشد. خب در یک چنین مواقعی ما احتیاج داریم به انرژی هستهای. از کجا بیاوریم؟ چه کسی به ما بدهد؟ این ممکن است ده سال دیگر، پنج سال دیگر، پانزده سال دیگر پیش بیاید؛ این را باید از حالا به فکر بود. همینجور باید [مدام] فکر کنید؛ یعنی باید نیازسنجی کنید برای آینده و برای امروز، و آنوقت [میشود] علم نافع؛ علمی که برای رفع این نیازها به درد میخورد. این یک نکته است که من لازم دانستم عرض بکنم.
** آنقدر این قسمت فرمایشات حضرت اقا زیبا و دلنشین و نشاط آور بود که از خواندن این متن و این فراز خسته نمی شوید، به همین علت همه آنرا اوردم. حضرت اقا در این فراز دلنشین و پویا در مرحله اول آنانی را که می گویند ما که نفت داریم به انرژی هسته ای چه احتیاج؟؛ به چالش می کشند که خوب حالا اگر ما امروز به فکر فردا نباشیم و روزی نفت تمام شد چه کنیم؟؟؟این را قاعدتاً باید خطاب به امثال صادق زیباکلام و ابراهیم اصغرزاده گفت که صراحتاً می گویند وقتی نفت هست انرژی هسته ای برای چه؟؟؟!!! حضرت اقا سپس با خاطری تلخ، آنهم تلخی که فراموش نشدنی باشد به بیان خباثت و روحیه استکباری امریکایی ها و غربی ها می پردازند که در سوخت ۲۰ درصد برای رآکتور تهران می پردازند که وقتی دیدند ما احتیاج داریم چنان قیافه گرفتند و شروط خفت بار گذاشتند که جوانان ما خودشان رفتند سراغ آن!!! (حضرت اقا با بیان این خاطره دارند به بعضی ها یادآور می شوند که این غربی های پای میزمذاکره همان ها هستند که حاضر به فروش اورانیوم ۲۰درصد برای تهیه داروی بیماران نبودند و حالا در مذاکرات آمدند و آنرا از ما گرفتند و حالا مارا کشاندند پای میز مذاکره و مبادله!!!) سپس حضرت اقا مثل همیشه به فروش بی محابای نفت خام خصوصا در این دولت اعتراض کردند و فرمودند اگر آنها این نفت را داشتند به ما بطری بطری می فروختند و حالا ما داریم تن تن و بشکه بشکه می دهیم!!! (این یعنی آقایان از سلاح نفت علیه استکبار استفاده کنید نه با صادرات زیاد ان برای خود یک درامد کذایی کسب کنید و دشمن را تقویت کنید!!!) سپس حضرت اقا پیش بینی مهمی می کنند که شاید در ۵ تا ۱۵ سال آینده نفت آنقدر ارزان شود که فروشش باری ما دیگر به صرفه نباشد لذا از الان باید رفت سراغ راه کسب درامد جایگزین!!!
یک نکته مسئلهی سرعت پیشرفت است. این پایگاههای استنادی که ذکر کردند رتبهی نوزدهم یا رتبهی هفدهم [ایران را] در دنیا، خب این درست است، همین را میگویند، ما داریم در میدان علم پیش میرویم؛ خیلی هم افتخار میکنیم، هرکس هم انکار کند اوقاتمان تلخ میشود که چرا انکار میکنند -این هم اینجا در پرانتز عرض بکنم؛ بعضیها که خودشان هم دانشگاهیاند، متأسّفانه میروند در دانشگاهها برای دانشجوها سخنرانی میکنند؛ میگویند این پیشرفتهای علمی که میگویند، دروغ است! خب، چه چیزی دروغ است؟ مرکز تحقیقاتی رژیم صهیونیستی از پیشرفت علمی ایران ابراز نگرانی میکند- این در دنیا منتشر شده؛ اینکه دیگر ما نیستیم؛ اینکه مورد اعتماد شما است، رژیم صهیونیستی است؛ دارد میگوید -اقلاًّ به حرف او اعتماد کنید. میروند میگویند «نخیر، این پیشرفتهای علمی که میگویند درست نیست» نه، پیشرفت علمی بلاشک وجود دارد، سرعتش هم خوب است- منتها ما با وجود همین پیشرفتی که داریم، عقبیم!….
** حضرت اقا در این فراز ضمن یادآوری اهمیت سرعت پیشرفت علم به جایگاه ممتاز علمی ایران در دنیا آنهم از منابع خارجی استناد می کنند و بلافاصله شدیداً عده ای روشنفکر غرب زده را که همه جا می گویند ما پیشرفت علمی نداشته ایم به چالش می کشند، حتی نه به چالش حتی در لفافه و بسیار متبحرانه آنها را عُمّال صهیون ها اعلام می کنند. انجا که معظم له می فرمایند : “اینکه دیگر ما نیستیم؛ اینکه مورد اعتماد شما است، رژیم صهیونیستی است؛ دارد میگوید -اقلاًّ به حرف او اعتماد کنید.”!!! در ادامه حضرت اقا به اهمیت سرعت حرکت های علمی می پردازند و می فرمایند: وقتی انسان یک قدم جلو رفت، قدم دوّم سرعت مضاعف میشود.ایشان به پیشرفت علمی امریکا در ۱۵۰ سال گذشته اشاره فرمودند که آنها اول علم را از اروپا آوردند اما در نهایت به علت سرعتشان در پیشرفت علم از اروپاییها نیز جلو زدند. ایشان سرعت علم را سابقا در ایران ۱۳ برابر متوسط دنیا دانستند (البته الان این عدد ۱۱ برابر است و دو رتبه کاهش یافته!!!)
یک مسئلهی دیگر، مسئلهی نقشهی جامع علمی است. خب، نقشهی جامع علمی بالاخره بعد از فرازونشیبهای زیاد، تصویب شد و ابلاغ شد و عمل شد؛ منتها این نقشهی جامع علمی را باید در اجزای مهم، اجرائی کنیم. این جزو همان چیزهایی است که شما تا در میدان نروید و ملاحظهی میدانی نکنید، نمیتوانید تشخیص بدهید که چقدر نقشهی جامع علمی عمل شد. چه رشتههایی اولویّت دارند؟ چه تعداد دانشجو برای رشتههای مورد اولویّت لازمند و برای رشتههایی که اولویّت ندارند لازم است؟ همهی اینها را باید نقشهی [جامع] علمی برای ما معیّن کند….
** حضرت اقا در این فراز به ابلاغ سند جامع علمی کشور اشاره کردند که عملیاتی شده اما در گزارش ها اما اگر بخواهد به خوبی عملی بشود وزارت علوم باید آمایش سرزمینی انجام دهد آنهم به آن معنا که هر منطقه به چه علومی احتیاج دارد؟ مثلا چرا با آنکه بیرجند مملو از دانشگاه ها و دانشکده ها و اساتید مهندسی کشاورزی آنهم در مراتب گوناگون است از نظر کشاورزی بسیار سنتی و بدون بهره وری کار می کند؟؟؟ این یعنی عدم وجود آمایش سرزمینی در توزیع رشته های دانشگاهی وزارت علوم؟؟؟ مثلا در بیرجندی که مسئله وکالت و حقوق انچنان جا نیفتاده و به علت بافت مذهبی شاید کمتر دادگاه ها با معضلات سایر استان ها مواجه باشند و یا شاید مهمترین مسئله در این منطقه مربوط به بزهکاری های مواد مخدر باشد آیا رشته تخصصی حقوق در این زمینه وجود دارد؟ یا مثلا این تعداد فارغ التحصیل حقوق در این منطقه می خواهند چه شوند؟؟؟ آیا نباید در منطقه ای مثل بیرجند با حضور هزاران نظامی دانشکده علوم نظامی باشد.؟؟؟ این ها ضعف آمایش سرزمینی وزارت علوم است.
سایر تذکرات رهبری پیرامون مسایل علمی در دانشگاه ها:
۱- مسئلهی کیفیّت آموزش عالی است. ما از لحاظ کمیّت پیشرفتهای خوبی داشتیم [ولی] از لحاظ کیفیّت نقایصی وجود دارد؛ شاخص باید معیّن بشود برای کیفیّت. البتّه در دنیا شاخصهایی هست، منتها این شاخصها لزوماً منطبق با نیازهای ما نیست؛ بعضی از شاخصهایشان خوب است، بعضی از شاخصهایشان منطبق با نیازهای ما یا با واقعیّات کشور ما نیست. باید مسئولین وزارت علوم بنشینند و خودشان شاخصهایی را برای پیشرفت کیفیّت مشخّص کنند.
۲- مسئلهی شغل تحصیلکردگان ما است. خب، یکی از راههای ایجاد اشتغال برای تحصیلکردگان ما، همین مسئلهی ارتباط صنعت و دانشگاه است. صنعت و دانشگاه باید ارتباط پیدا کنند؛ هم برای صنعت خوب است، هم برای دانشگاه؛ برای دانشگاه، هم برای مدیریّت دانشگاه خوب است، هم برای دانشجو؛ این هنوز در کشور راه نیفتاده. بنده اطّلاع دارم از کارهایی که انجام گرفته و آقای دکتر فرهادی هم بعضیهایش را گفتند؛ مثلاً در زمینهی مسائل دفاعی که مستقیماً بنده آنجا وارد هستم میدانم، همکاریهای خیلی خوبی در زمینهی مسائل دفاعی با دانشگاههای مختلف وجود دارد، قراردادهایی بستهاند، کارهای خوبی دارد انجام میگیرد، منتها اینها کافی نیست؛ بنده شنیدهام ندیدهام که در کشورهای پیشرفته، در جلسهی دفاع دانشجوها، صاحبان صنعت میآیند شرکت میکنند، دفاع را گوش میکنند؛ از همانجا که این [دانشجو] دارد دفاع میکند، با او قرارداد میبندند؛ یعنی اینجور دانشجوی فارغالتّحصیل آمادهیبهکار را میقاپند. صنعت ما هم بایستی به این معنا توجّه بکند. این کار هم فعّالیّت لازم دارد؛ این فعّالیّت آقایان وزرا را در دولت لازم دارد؛ بنشینند با مسئولین صنعت، مسئولین بخش خصوصی، بخش دولتی، کاری کنند که بهطور واقعی و به معنای حقیقی کلمه و بهصورت جامع، یک همکاری بین دانشگاه و صنعت کشور [انجام بگیرد]
۳- یک مسئله هم مسئلهی نقشآفرینی در اقتصاد مقاومتی است که اقتصاد دانشبنیان پایهی آن است. البتّه در این زمینه هم حرف زیاد زدهایم، دوستان هم مطالبی بیان کردهاند، دیگران هم گفتهاند لکن آنچه درواقعِ عمل باید اتّفاق بیفتد، هنوز اتّفاق نیفتاده. بنده این را عرض بکنم؛ تازه گزارش مسئولین دولتی برای برنامههای اجرائی اقتصاد مقاومتی دست بنده رسیده؛ تازه چند روز است! یعنی آنچه در واقع باید تحقّق پیدا کند در اقتصاد مقاومتی، هنوز ما با آن فاصله داریم. خب، شما در دانشگاه در این زمینه نقش ایفا کنید؛ یعنی واقعاً بروید سهم خودتان را پیدا کنید و آن سهم را به معنای واقعی کلمه عمل کنید.
** در آخرین توصیه حضرت اقا درباره اوضاع علمی کشور ایشان بازهم از نحوه عمل مسئولان مملکتی نسبت به اقتصاد مقاومتی انتقاد کردند و فرمودند آنچه در عمل رخ داده با انچه باید فاصله زیاد دارد و این جمله که گزارش آقایان دولتی ها تازه به دست من رسیده یعنی از سال ۹۲ که بحث اقتصاد مقاومتی مطرح شده تازه امسال دولت به حضرت اقا گزارش داده است!!!
بعضیها کار فرهنگی را در داخل دانشگاه با کنسرت و اردوهای مختلط اشتباه گرفتهاند؛ خیال میکنند کار [فرهنگی این است]؛ میگویند باید دانشجو شاد باشد! شاد بودن برای هر محیطی چیز خوبی است امّا چهجوری؟ به چه قیمتی؟ غربیها چقدر بهره بردهاند از این اختلاط دختر و پسر که ما بهره ببریم؟ یک روزی به ما میگفتند که در اروپا -آن روز اروپا را مطرح میکردند- حجاب نیست و زن و مرد با هم قاطیاند، هوس و شوق جنسی هم در آنجا طبعاً کنترلشده است. خب، حالا شما نگاه کنید ببینید همینجور است؟ آیا هوسها کنترلشده است یا هوسها تحریکشده است؟ اینهمه جنایت جنسی امروز دارد در آمریکا و در اروپا اتّفاق میافتد؛ به جنس مخالف هم دیگر حالا اکتفا نمیکنند! و از این بدتر هم خواهد شد. اسلام انسان را شناخته است که حکم حجاب را داده، حکم عدم اختلاط زن و مرد را داده. اسلام من و شما را شناخته؛ [انسان] مال خدا است و [او] آفرینندهی ما است. اردوی مختلط یعنی چه؟ کوهنوردی مختلط، اردوی مختلط، گاهی حتّی خارج از کشور! نه، کار فرهنگی ماهیّت دیگری دارد، مفهوم دیگری دارد. مسئولین فرهنگی دانشگاهها بفهمند چهکار میکنند.
** این شاید مهمترین دغدغه حضرت اقا در این بیان باشد. زیرا حضرت اقا ابتدا هشدار دادند علم بدون معنویت به استعمار می انجامد، لذا معنویت و جهت خدای در علم اینجا مهم است. این نوع هشدار را حضرت اقا در دوران اصلاحات نیز زیاد دادند. ایشان نسبت به اردوهای مختلط که چند وقت پیش نمونه آنرا که توسط یکی از دانشگاه های بومی انجام شد نیز دیدم، هشدار جدی دادند و به مسئولان فرهنگی هشدار دادند که مراقب فعالیت های فرهنگی خود باشند و بفهمند دارند چه می کنند!!! بحث اردوی مختلط و کنسرت شاید فقط شاخصی در جهت اسلامی کردن فضای دانشگاه و مخالفت جدی حضرت آقا با فساد اخلاقی در محیط دانشگاه ها باشد. حضرت اقا در دوران اصلاحات نیز این هشدار را داده بودند. مشخص است زمانی که محیط دانشگاه تبدیل به فضایی برای پرداختن به مسایل اخلاقی یا درگیری های سیاسی شود آنچه از آن بیرون نمی آید علم است. همچنان که حضرت اقا برای چندمین بار سرانجام ملل غربی و بی بند و بار و درگیر در منجلاب فساد اخلاقی را تباهی و سقوط پیش بینی کردند.
باید کار فرهنگی دانشگاه اینجوری باشد که افرادی تربیت کند مؤمن، متخلّق -با اخلاق خوب- انقلابی؛ کار فرهنگی چیزی است که اینها را تأمین کند. کار فرهنگیِ درست آن چیزی است که جوان ما را انقلابی بار بیاورد. این کشور انقلاب کرده، به این انقلاب باید پابند بود؛ مبانی این انقلاب را بایستی جزو اصول زندگی خود قرار داد تا بتوانیم پیش برویم؛ معتقد به آرمانها، دوستدار کشور -کشورش را واقعاً دوست داشته باشد- دوستدار نظام، دارای بصیرت و عمق دینی و سیاسی…
در این فراز بسیار مهم حضرت اقا طبق روال سخنرانی های اخیر دو کلید واژه مهم و اساسی را مد نظر قرار می دهند که به نوعی در برابر یکدیگر قرار دارند و آن هم دو واژه نفوذ و انقلابی گری است. در این بیان نیز حضرت اقا انتظار خود از دانشگاه برای تربیت نیروها را عنوان می کنند. دقت کنید حضرت اقا توصیفاتی که از خروجی دانشگاه های غربی انتظار دارند صد درصد خلاف اموزه های آن سیستم است!!!
از قول رهبر حکیم انقلاب، خروجی کار فرهنگی در دانشگاه ها باید؛ تربیت انسان هایی با صفات زیر باشد:
۱- مومن ۲- متخلق به اخلاق نیکو ۳- انقلابی (کسی که مبانی انقلاب جزو اصول زندگی اوست) ۴- معتقد به آرمان های انقلاب ۵- دوستدار کشور ۶- دوستدار نظام ۷- دارای بصیرت دینی و سیاسی ۸- با اعتماد به نفس ۹- با انگیزه ۱۰- سرشار از امید ۱۱- بافهم درست از موقعیت کشور ۱۲- معتقد به استقلال؛ استقلال فکری، استقلال سیاسی، استقلال فرهنگی، استقلال اقتصادی؛ ۱۳- مؤمن به فرهنگ اسلامی ۱۴- خوشبین ۱۵- خوش روحیّه
همهی دنیا -دشمنان ما یکجور، دوستان ما یکجور- میگویند جمهوری اسلامی ایران کشور قدرتمندی است [امّا] این آقا در داخل میرود فلانجا سخنرانی میکند، میگوید آقا، ما کسی نیستیم، ما چیزی نیستیم، ما منزوی هستیم! خودکمتربین؛ حالا خودش را کم ببیند؛ ملّت را چرا کم میبیند؟ نظام جمهوری اسلامی و کشور را چرا کم میبیند؟ این خودکمبینی خیلی چیز خطرناکی است؛ احساس حقارت؛ که همهی دنیا میگویند کشور عزیزی است، کشور مقتدری است، گله دارند، ناراحتند که [ایران] نفوذ پیدا کرده، همهجا را گرفته، این آقا اینجا در داخل، در روزنامه یا در سخنرانی یا در فلان دانشگاه به دانشجوها میگوید نه، ما چیزی نیستیم، ما کسی نیستیم!
(!!!)
کاری کنید فضا بیفتد دست جوانِ مؤمنِ انقلابیِ خوشروحیّهی باانگیزهی دارای احساس عزّتبهنفس و متدیّن. یکی از بزرگترین مسئولیّتهای شما این است: کاری کنید که این مجموعههای مؤمن و سرشار از ایمان به انقلاب و به اسلام حرف اوّل را بزنند؛ فضای غالب دست اینها باشد؛ این جزو وظایف شما است.
این توصیه ای ایست که حضرت اقا اخیراً مدام تکرار می کنند و از بد رفتاری با عناصر مومن و انقلابی در دانشگاه ها و مراکز دولتی گلایه دارند. متاسفانه در حال حاضر شدیداً با اساتید انقلابی که دانشجویان را امیدوار و سخت کوش بار می اورند برورد می شود. در واقع جریان بورسیه ها که لکه سیاهی شد در عملکرد وزارت علوم دولت تدبیر راهی بود برای تخریب اساتید مومن وانقلابی ، در حال حاضر نیز در جذب اساتید مومن به شدت سخت گیری می شود!!! دانشجویان مومن و انقلابی در محیط دانشگاه ها بعضا به انزوا کشانده می شوند. بودجه ای برای راهیان نور نیست اما بودجه های کلان باری اردوهای مختلط وجود دارد!!!
بالاخره توجّه داشته باشید برادران و خواهران عزیز من، دانشگاهیهای عزیز! بنده به دانشگاه علاقهمندم؛ من از دیرباز هم به دانشگاه معتقدم، هم بسیار علاقهمندم؛ بدانید دانشگاه و دانشجو امروز آماج بزرگترین توطئهها است؛ از اینکه ما دانشگاهی داشته باشیم که دانشجوی آن، استاد آن با روحیّهی انقلابی، با روحیّهی تهاجمی وارد میدان بشود، خطهای قرمز را که دشمنها برایش درست کردهاند به هم بزند، پیش برود، کشور را پیش ببرد، پرچم علم را بالا ببرد، شعارهای انقلابی را پُررنگ کند وحشت دارند؛ برای اینکه این اتّفاق نیفتد، دارند برنامهریزی میکنند؛ پولها خرج میکنند. دشمنان راه سلطهی آینده [را برنامهریزی میکنند]….
در این فراز حضرت اقا نسبت به استحاله فکری اساتید و نخبگان جامعه هشدار می دهند که بعد از طریق آنها مسیر جوانان یک جامعه را عوض کرده و آن مملکت را به سوی خود ساقط کنند.