به گزارش سراج24، افول خانواده در غرب مشکل بدیهی و غیر قابل انکار انسان غربی است. تغییر سبک زندگی انسان غربی در سه مولفه؛ 1- کاهش نرخ ازدواج و افزایش سن ازدواج ، 2-کاهش نرخ باروری (بی تمایلی یا عدم تمایل به فرزند داشتن) و بالاخره 3- ازدواجهای غیررسمی و غیرشرعی و افزایش فرزندان غیر مشروع قابل مشاهده است.
بر خلاف تصور ساده انگارانه موجود مسیر تغییر ارزشهای خانوادگی غرب نه از خود خانواده بلکه از تحدید جمعیت و عدم تمایل به فرزند آوری شروع شده است. غرب در دوران اوج شکوفایی اقتصادی خود اتفاقا از لحاظ گرایش به ازدواج وضعیت مساعدتری گرفت و درصد ازدواجهای غیر رسمی کاهش یافت اما همزمان رویکرد عدم تمایل به بچهدار شدن و تحدید جمعیت وجود داشت. این مسیر که با تغییر جمعیتی خانواده غربی همراه بود به تغییرات جامعه شناسی خانواده انجامید و گرایشات فمینیستی و ضد خانواده گرایی افزایش یافت. در حقیقت میتوان گفت تغییرات عینی در خانواده غربی به تغییرات ذهنی انجامید و مطلوبیت خانواده به کلی از بین رفت.
در این یادداشت قصد داریم با تعریف گذار اول و گذار دوم جمعیت شناسی خانواده به بررسی مختصر اثرات جامعه شناسی این تغییرات بپردازیم. باید توجه شود مسیر یادشده در سیر افول خانواده غربی با اقتضائات و شرایط فرهنگی جامعه ایران کاملا منطبق نیست و ارزشهای اسلامی و بنیههای فرهنگی جامعه سبب شده است.
علی رغم کاهش نرخ باروری، روحیه خانواده محوری در ایران حفظ شود اما لازم است همواره این عبرت را از جامعه غربی به یاد داشته باشیم که کاهش عددی خانواده، تحدید جمعیت و بیمیلی به بچهدارشدن نقطه شروع انحراف غرب بود و از این مسیر ارزشهای خانوادگی با فمینیسم و نازل تلقی کردن نقشهای سنتی خانواده به سخره گرفته شد. فمینیسم غربی ابتدا از تحدید جمعیت و بیمیلی به بچهدار شدن، نشات گرفت و سپس مبانی ارزشی، ذهنی و فرهنگی ضدخانواده گرا را تولید نمود. صحبت در این باره بسیار است. در غرب تاثیرات معکوس ازدواج و باروری در گذار جمعیتی اول از جبر اقتصادی تا هنجارسازی ارزشی در گذر دوم، محل تامل جدی است.
اگر دوگانههای (ازدواج، باروری) را در غرب در نظر گیریم، ابتدا در اثر پیشرفت اقتصادی و البته جبر و فشار زندگی شاهد (ازدواج بالا، باروری کم) بودیم که باروری به دلیل حضور زنان در محیط کار بیرون از خانه کاهش یافت و نتیجه چنین حضور افراطی و بیضابطهای ، نرم افزار ضد فرهنگی فمینیسم را تولید کرد و سبب(ازدواج کم، باروری کم) گردید و در مرحله آخر «افزایش باروری خارج از ازدواج» و « افول خانواده» در غرب رقم خورد.
اثر تغییرات جمعیت شناختی بر مولفههای جامعه شناختی خانواده
دگرگونیهای نهاد خانواده، به عنوان کوچکترین واحد بنیادی جامعه، همیشه مورد توجه صاحب نظران بوده است، زیرا تغییرات نهاد خانواده بر دیگر نهادهای اجتماعی تأثیر میگذارد.امروزه در نهاد خانواده هم تغییرات جمعیت شناختی و هم تغییرات جامعه شناختی ایجاد شده است. منظور از تغییرات جمعیت شناختی تحولاتی است که در میزان باروری زنان، تعداد فرزندان، بُعد خانوار، میزان ازدواج، سن ازدواج، میزان طلاق و غیره اتفاق افتاده است. منظور از تغییرات جامعه شناختی خانواده نیز تحولاتی است که در زمینه نگرش نسبت به تشکیل خانواده و اهمیت نهاد خانواده، روابط اعضای خانواده با هم، ساختار قدرت در خانواده، استقلال زنان و غیره به وجود آمده است.
جامعهشناسان در خصوص تغییرات و دگرگونیهایی که در خانواده به وجود آمده است بیشتر به نقش انقلاب صنعتی، مدرنیته و تغییرات ارزشی ناشی از فرایند مدرنیته مانند فمینیسم و غیره اشاره دارند. بنابراین، نقش عوامل جمعیت شناختی در این زمینه نادیده گرفته شده است. برخی نویسندههای غربی (به طور مثال تورنتون (2001)) معتقدند که فردگرایی اساس تغییر خانواده در کشورهای صنعتی و دیگر نقاط جهان است. به نظر برخی دیگر از نویسندههای غربی (با گرایشات فمینیستی)، فردگرایی به زنان اجازه میدهد که تصمیم آنها در خصوص تشکیل خانواده و فرزندآوری بر علائق شخصی مبتنی باشد. حتی به نظر گیدنز، بروز پدیدههای عاطفی جدید در روابط جدید خانوادگی از نتایج جنبی جهانی شدن است که در آن زندگی خانوادگی و احساسات بر مبنای شاخصهای دموکراتیک شکل میگیرد و به دموکراتیک شدن روابط اجتماعی در سطوح مختلف منجر میشود.
این دسته از تحلیلگران برای تبیین تحولات ساختاری خانواده به جریان فمینیسم اشاره کرده که از نتایج جهانی شدن (با قرائت غرب سرمایه داری) است. بر خلاف تحلیل امثال گیدنز که صرفا به جنبههای ذهنی و جامعه شناختی افول و فرسایش خانواده سنتی در غرب اشاره میکنند، نقش عوامل عینی و جمعیت شناختی و علی الخصوص گذار جمعیتی در شکل گیری فمینیسم بسیار موثر بوده است. در این تحلیل که در ادامه خلاصهای از آن تبیین میشود؛ متغیرهای جمعیتی به عنوان ساخت عینی در نظرگرفته شده که زمینه ساز تغییرات ذهنی خانواده است.
گذار جمعیتی اول و دوم در غرب
جمعیتشناسان بیشتر تغییرات جمعیت شناختی خانواده مانند تغییرات میزان باروری، کاهش مرگ و میر و به ویژه مرگ و میر کودکان، تغییرات ازدواج و زناشویی، تغییرات بعد خانوار و ... را بررسی کردهاند و با گذار جمعیتی اول و گذار جمعیتی دوم به تبیین این تغییرات اقدام کردهاند. بنابر نظریه گذار جمعیت، روند توسعه جمعیت در همه کشورها مطابق با الگوی توصیف شده از تحولات تاریخی، باروری و مرگ و میر در کشورهای صنعتی است. در ابتدا درآمد سرانه در سطح پایین و میزان مرگ و میر و میزان باروری در سطح بالاست، افزایش درآمد به کاهش مرگ و میر از طریق بهبود تغذیه و مراقبتهای بهداشتی منجر میشود. با باقی ماندن باروری در سطح بالا رشد جمعیت افزایش زیادی پیدا میکند، بعد از مدتی با افزایش بیشتر درآمد سرانه، باروری کاهش مییابد.
در مرحله بعدی گذار جمعیتی، میزان مرگ و میر پایین با میزان باروری پایین همراه میشود و بنابراین، رشد جمعیت کاهش مییابد. فرآیند گذار باروری از طریق دو عامل شدت بیشتری به خود گرفت؛ یکی گرایشات فمینیستی و دیگری برابری جنسیتی در تحصیلات پسران و دختران بود. کاهش باروری به تدریج زمینه تغییرات اجتماعی دیگری را فراهم میکند. تغییراتی مانند تأخیر و کاهش عمومیت ازدواج، تأخیر در فرزندآوری، سطوح بالای طلاق، افزایش خانوادههای ترکیبی، افزایش پذیرش و مقبولیت رفتارهای جنسی خارج از ازدواج، توافق در زمینه بدون فرزند ماندن اختیاری و سقط جنین. بیشتر این تغییرات مقدم بر انقلاب وسائل پیشگیری نبوده است، اما تا حد زیادی تابع آن بوده و به وسیله آن تبیین میشود.
دومین گذار جمعیتی به تغییرات زناشویی و تشکیل خانواده اشاره میکند. این تغییرات شامل کاهش تشکیل خانواده و ازدواج، افزایش تشکیل زندگی بدون ازدواج، کاهش عمومی در باروری، افزایش موالید خارج از ازدواج، افزایش طلاق، تأخیر در ازدواج و فرزند آوری است.کاهش باروری و تأخیر در باروری در اواخر دهه 1960 و اوایل دهه 1970، در اروپای غربی و شمالی با تغییر در هنجارها، ارزشها و نگرشها نسبت به زندگی خانوادگی و فرزندآوری همراه شد. تغییر در ارزشهای خانواده محور به تدریج در اروپای جنوبی و کشورهای سوسیالیستی سابق نیز گسترش پیدا کرد. این تغییراتاندیشهای همراه با انقلاب در وسایل پیشگیری از بارداری به تغییرات جمعیت شناختی بیشتری در خانواده منجر شد.
در حقیقت تغییرات عددی خانوادههای غربی(تک فرزندی و خانوادههای کوچک شده و ..) به تغییرات ارزشی انجامید. در این مسیر همزمان با کاهش مرگ و میر به تدریج با پیشرفت در زمینه وسایل پیشگیری از بارداری، باروری نیز کاهش یافت. تغییرات مرگ و میر و باروری، در فرایند مدرنیته، گذار جمعیتی اول نام گرفت. گذار جمعیتی اول باعث کاهش بعد خانوادهها شد. کاهش بُعد خانواده پیامدهای جمعیتی و اجتماعی به همراه داشته است که این پیامدها زمینه را برای تغییرات ذهنی خانواده فراهم آورده است. تغییرات ذهنی ناشی از گذار جمعیتی اول به تدریج باعث تغییراتی در زندگی زناشویی و خانوادگی شد. این تغییرات گذار جمعیتی دوم نامیده میشود. در حقیقت افول ارزشهای خانواده محور در دنیای غرب از لحاظ جمعیت شناسی گذر دوم جمعیتی نام دارد.
بررسی وضعیت ایران در گذار اول و دوم خانواده: فرصتها و تهدیدها
شرایط گذار جمعیتی در همه کشورها یکسان نیست زیرا شرایط اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی کشورها در نحوه تغییرات مرگ و میر و باروری که منجر به گذار جمعیتی شده است بسیار تأثیرگذار بوده است. تحلیلگران در بررسی تغییرات خانواده در جریان گذار جمعیتی در ایران به این نتیجه رسیده است که در جریان گذار جمعیتی ایران روند کلی تغییرات خانواده به لحاظ شکل به سوی هسته ای، به لحاظ همسرگزینی به سوی گسترش دایره اختیار دختران و پسران در انتخاب همسر، به لحاظ دوام ازدواج به سوی آسیب پذیری بیشتر و به لحاظ فرزندآوری به سوی تقلیل سطح فرزندآوری بوده است.
به غیر از فاکتورهای تهدید آمیز فوق، موارد مثبتی نیز وجود دارد که باعث امیدواری است که جامعه ایران مسیری همانند جوامع غربی را طی نخواهد کرد. کشور ایران گذار جمعیتی اول را طی کرده است، اما هنوز پیامدهای تغییرات نسلی کاهش باروری به سطح جانشینی خیلی مشهود نیست و نیاز به زمان دارد و در آینده این پیامدهای به ویژه در زمینه ازدواج و زناشویی دیده خواهد شد.
به عنوان مثال برای اولین بار در سرشماری 1385 توزیع درصدی ابعاد خانوارها در ایران تغییرات اساسی داشته است (مرکز آمار ایران). درصد خانوارهای 7 نفره و بیشتر از 3/21 درصد در سرشماری 1375 به 5/8 درصد کاهش یافته است، خانوارهای 6 نفره نیز از 7/12 درصد به 3/8 درصد کاهش یافتهاند و برعکس درصد خانوارهای یک، دو، سه، چهار نفره افزایش یافته است. بنابراین، تأثیر کاهش باروری زنان بر بعد خانوارهای ایرانی در سرشماری 1385 کاملا مشهود است و در آینده این تأثیر بیشتر خواهد بود.وضعیت ایران بر اساس ویژگیهای گذار جمعیتی دوم کمی متفاوت از کشورهای دیگری است که این مراحل را طی کردهاند زیرا همچنان که در برخی کشورهایی که گذار جمعیتی اول را طی کردهاند مانند تایلند، مالزی، شیلی،کلمبیا و ... تغییرات اساسی در ویژگیهای ازدواج و زناشویی در ایران دیده نشده است. فقط میتوان گفت میانگین سن ازدواج برای هر دو جنس و به ویژه برای زنان افزایش یافته است، اما در مقایسه با سایر کشورهایی که وضعیت گذار جمعیتی اول ایران را دارند این افزایش نیز زیاد نیست (میانگین سن ازدواج زنان 5/23 سال و مردان 4/26 سال است).
میزان ازدواج در سنین توصیه شده از لحاظ اسلامی نیز در ایران هنوز رقم قابل توجهی است؛ بر اساس سرشماری 1385، 18 درصد زنان گروه سنی 19-15 ازدواج کردهاند. تجرد قطعی برای هر دو جنس بسیار پایین است (85/1 برای زنان و 35/1 برای مردان). نتیجهای دیگر که از وضعیت گذار جمعیتی دوم در ایران میتوان گرفت این است که گذار جمعیت دوم که بر اساس وضعیت زناشویی و ازدواج است بیشتر تحت تأثیر ساختار فرهنگی و اجتماعی کشورها قرار دارد تا گذار جمعیتی اول که تابع باروری و مرگ و میر است. بنابراین، کشور ایران همانند سایر کشورهای اسلامی تغییرات اساسی در زمینه ازدواج و زناشویی نداشته است و حتی برخی تغییرات مانند همخانگی، موالید نامشروع به ندرت در این کشورها دیده میشود.
در دنیا، کشورهایی که گذار جمعیتی اول را پشت سر گذاشتهاند و وارد گذار جمعیتی دوم شدهاند میزان خانواده گرایی در این کشورها پایین است مانند کشورهای فنلاند، سوئد، هلند، اسپانیا، آلمان، فرانسه و ...، برعکس کشورهایی مانند مالی، بورکینافاسو، عراق، غنا، اتیوپی، زامبیا و ... که هنوز گذار جمعیتی اول را پشت سر نگذاشتهاند میزان خانواده گرایی در آنها بالا است.شایان ذکر است که برخی کشورها مانند ایران، مصر، مالزی مراحل گذار جمعیتی اول را پشت سر گذاشتهاند،اما همچنان میزان خانواده گرایی در آنها زیاد است. در این زمینه میتوان به نقش عوامل فرهنگی و به ویژه آموزههای دین اسلام در راستای اهمیت خانواده اشاره کرد که باعث شده است به رغم پشت سرگذاشتن گذار جمعیتی اول میزان خانواده گرایی در این کشورها زیاد باشد.
هشدار! از جبر اقتصادی گذار اول تا هنجارسازی ارزشی گذر دوم
از یافتههای پژوهش در خصوص برخی کشورها به ویژه ایران، چنین استنباط میشود که لزوما گذار جمعیتی دوم در امتداد صرف گذار جمعیتی اول نیست. با توجه به ساختار فرهنگی ایران، تحولات عمدهای در زمینه ازدواج و تشکیل خانواده نداشته است. هر چند تغییراتی در خصوص افزایش سن ازدواج، کاهش نسبت ازدواج در سنین جوانی و ... داشته است، اما همانند کشورهای اروپای غربی یا کشورهایی که به تازگی گذار جمعیتی اول را پشت سر گذاشتهاند مانند شیلی، آرژانتین، پرو، کره جنوبی، ژاپن و ... در زمینه ازدواج تغییرات اساسی نداشته است. پس ساختار فرهنگی و اجتماعی ایران در تغییر و تحولات ازدواج و تشکیل خانواده نقشی مهم دارد.
بنابراین، به عنوان سخن آخر میتوان گفت لازم است نقش متغیرهای جمعیت شناختی به عنوان ساخت عینی در شکل گیری ساختهای ذهنی در جامعه و علی الخصوص نهاد خانواده مهم تلقی شوند. همچنان که در این مقاله تبیین شد در کشورهای اروپایی غربی و کشورهای پیشرفته (با قرائت ضد دینی و غرب گرا)، توسعه اقتصادی ابتدا باعث «افزایش نسبت ازدواج کردهها و کاهش نرخ باروری» و سپس با تغییرات سبک زندگی و دگرگونی نوع نگاه به جایگاه خانواده، باعث «کاهش نسبت ازدواج کردهها و کاهش نرخ باروری» گردید که در این مرحله کاهش نرخ باروری با افزایش باروریهای خارج از ازدواج و هم خانه شدنهای غیر رسمی گردید. یعنی در حقیقت سیر تحولات خانواده در دنیای غربی نشان میدهد با انتقال از گذر اول به گذر دوم ابتدا باروری کاهش یافت، سپس نرخ ازدواج کاهش یافت و در مرحله بعدی باور و نوع نگاه به ازدواج تغییر کرد و اصل ازدواج منفی شد.
در این مقاله با تکیه بر آمارهای علمی نشان داده شد گرچه در جامعه ایران تغییرات مشابهی در حال انجام است اما همچنان ازدواج محبوب است و هم خانگی غیر شرعی و ازدواج غیر رسمی نادر است.وضعیت موجود نباید خوش بینی و سادهاندیشی ایجاد نماید و تجربه افول جایگاه خانواده در غرب، باید برای ما درس عبرت باشد. در غرب ابتدا «فرزند آوردن» از رونق افتاد و سپس «ازدواج کردن».
نتیجه این بررسی برای امروز ما این است که سیاستگذاران فرهنگی، باید بدانند نه تنها فقط به دلایل اقتصادی و ملی بلکه برای حفظ خانواده محوری و حفظ سرمایههای فرهنگی جامعه باید هم زمان هم ازدواج و هم فرزند آوری تشویق شود و تفکیک این دو از هم خطای استراتژیک است. جبر اقتصادی گذر اول و بی میلی به بچه دار شدن میتواند تا هنجارسازی ارزشی گذر دوم ادامه یابد و کل نهاد خانواده را به خطر اندازد.
منبع:حلقه وصل