به گزارش سراج24، افغانستان در سال 1919 از انگلستان مستقل شد. از این تاریخ به بعد و بهخصوص از سال 1936 به بعد، آمریکاییها به افغانستان با عینک انگلیسیها نگاه میکردند. تنها در این تاریخ بود که موافقتنامهی برقراری روابط سیاسی دو کشور به امضا رسید. بعد از شکلگیری دولت پاکستان در سال 1947 نیز محوریت توجه آمریکاییها به افغانستان با در نظر گرفتن ملاحظات همسایهی جنوبی بود.
در دورهی جنگ سرد، آمریکاییها افغانستان را جزء یاران شوروی و در بلوک شرق تعریف کرده بودند. این نوع نگاه بعد از جنگ سرد نیز ادامه داشت تا حادثهی 11 سپتامبر 2001 اتفاق افتاد. بعد از این اتفاق بود که ائتلافی چندجانبه به رهبری آمریکاییها و با ماشین جنگی ناتو در چنین روزی وارد این کشور شد. همان روزها رهبر انقلاب، نسبت به حملهی آمریکا به افغانستان واکنش نشان دادند و آن را چهرهی اصلی نظام بزککردهی «لیبرال دموکراسی» معرفی کردند:
«امروز بزرگترین ضربهای که به اعتبار لیبرال دمکراسی رایج در دنیای غرب وارد میشود، این دنیای آغشته از کشته و خون و جسد و ظلم است که براساس لیبرال دمکراسی در دنیا به وجود آمده است. مرکز و اطراف هر دو جنگ جهانی، اروپا بود؛ یعنی مرکز لیبرال دمکراسی. استعمار، دخالت در کشورها، قضایای کشورهای امریکای لاتین، از همه مهمتر قضایای فلسطین و حال قضیهی افغانستان، در همین ارتباط به وجود آمد. در مقابل این حوادث، نظریهی لیبرال دمکراسی پاسخی ندارد. به بحث نظری و فلسفی و نشستن پشت میز مناظره احتیاجی نیست؛ مردم دنیا وقتی نگاه میکنند، میبینند این نظریهی سیاسی نتیجهاش این است و کارایی ندارد.»(1380/08/20)
هزینههای جنگ افغانستان
از آن تاریخ به بعد که رژیم ایالات متحده، به بهانهی مبارزه با تروریسم وارد افغانستان شد، ثمرهای جز خسارت و ویرانی و کشتار به دنبال نداشته است. پژوهش «هزینههای جنگ» که توسط مؤسسهی مطالعات بینالمللی واتسون دانشگاه براون ایالاتمتحدهی آمریکا انجام شده و به تلفات مرتبط با جنگ در افغانستان از سال 2001 تا 2014 پرداخته است، نشان میدهد که کشتهشدگان جنگ در افغانستان به نزدیک صد هزار نفر میرسد. نیتا کراوفورد، پژوهشگر این پژوهش، مینویسد که تعداد مجموع کشتههای نظامی و غیرنظامی پاکستان و افغانستان در این دورهی تاریخی 149 هزار نفر و تعداد مصدومان این جنگ 162 هزار تن بوده است. کراوفورد برآن است که آمار بیانگر این است که جنگ افغانستان رو به پایان نبوده، بلکه بدتر هم خواهد شد.1 همچنین هزینهی این جنگ و جنگ عراق برای آمریکا 3/1 تریلیون دلار بوده است.2
دولت اوباما و موضوع افغانستان
موضوع افغانستان برای دولتهای متفاوت ایالاتمتحده با رویکردی متمایز مواجه نبوده است؛ بهگونهای که حجم تلفات و آوارگیها در دولت اوباما نیز رو به تزاید است. اوباما در بازنگری استراتژی خود در دسامبر 2010 که براساس گزارش بررسی سالانهی استراتژی آمریکا در افغانستان منعقد شد، بر آن بود که «شبکهی القاعده در ضعیفترین حالت خود از سال 2009 تاکنون قرار گرفته است.» این در حالی بود که سال 2010 مرگبارترین سال برای نیروهای خارجی حاضر در افغانستان بوده است.
اوباما افزایش نیرو را از اصول استراتژی خود در افغانستان دانست؛ بهگونهای که در چارچوب راهبرد جدید خود در افغانستان اعلام نمود «برای پیشبرد امنیت، فرصت و عدالت نهتنها در کابل، بلکه در گوشهوکنار این کشور و دیگر ولایتها، ما به متخصصان کشاورزی، مربیان، مهندسان و وکلا نیاز داریم و اینگونه است که ما میتوانیم به دولت افغانستان کمک کنیم تا خدمترسانی به مردم و توسعهی اقتصاد را، که بهدلیل نفوذ و تسلط قاچاق موادمخدر آسیب دیده است، انجام دهد.»3 بر این اساس، اعزام هفده هزار نیروی نظامی و چهار هزار نیروی مستشار را به افغانستان اعلام کرد و در مرحلهی بعد و متعاقب فشار فرماندهان نظامی موضوع افزایش سی هزار نیروی نظامی دیگر را مطرح ساخت و از سایر اعضای ناتو تقاضای ده هزار نیروی نظامی برای پیوستن به جمع نیروهای نظامی حاضر در افغانستان را نمود.4
زمانی که ژنرال دیوید پترائوس به فرماندهی نیروهای ائتلاف برای افغانستان در سال 2010 رسید، در 4 آگوست 2010 اظهار داشت: «برای برنده شدن به افغانستان آمده است.»5 وی اظهار داشت تلاش میکند تا افغانستان را به کشوری تبدیل کند که مردم آن هراسی از طالبان و القاعده نداشته باشند. اما آیا این اتفاق افتاد؟ سوای از آمار کشتهشدگان، ناامنی، تروریسم، مبارزات سازمانیافته و موادمخدر بعد از روی کار آمدن اوباما بههیچوجه کاهش نیافته است و علاوه بر آن، افغانستان با پدیدهای به نام مهاجرت فزاینده نیز مواجه شده که خود نشاندهندهی آن است که کیفیت زندگی در این کشور با حضور نیروهای آمریکایی بدتر شده است. ریچارد دنسیگر، رئیس سازمان بینالمللی مهاجرت (آیاوام)، در مصاحبه با روزنامهی آلمانی «ولتامزونتاگ» اظهار داشته است که «در سال جاری تاکنون حدود هفتاد هزار افغان به اروپا رسیدهاند.»6 طبق گزارش این روزنامه و براساس تحلیل کارشناسان، شمار پناهجویان افغان بیشتر از این افزایش خواهد یافت؛ بهگونهای که تخمین زده شده است هر ماه تا صد هزار شهروند افغان کشورشان را ترک میکنند.7
آیا آمریکا برای افغانستان دموکراسی آورد؟
در سال 2010 برخی از اسناد امنیت ملی ایالاتمتحدهی آمریکا منتشر شد که حکایت از این داشت که دولت آمریکا تمامی مکالمات تلفنی افغانها را شنود میکند.8 اسناد یادشده از ژانویهی 2004 تا دسامبر 2009 را دربرمیگیرد و شامل گزارشهای منتشرنشده از کشته شدن غیرنظامیان و نیز عملیات پنهان «بگیر یا بکش» کماندوهای آمریکایی علیه رهبران طالبان است.9
فارین پالیسی در یادداشتی میگوید: «شرایط به ابتدای دوران جنگ در افغانستان بازگشته. بهگفتهی نمایندگی سازمان ملل در افغانستان، تعداد غیرنظامیان کشته یا زخمیشده در اثر حملات ششماههی اول سال، 78 درصد بیشتر شده است. در شرایط جدید، جنگ به پایتخت افغانستان نیز بازگشته است. در سه ماه گذشته در کابل، انفجار بمبهای کنار جادهای چهل درصد و حملات پرسروصدا شش درصد افزایش یافتهاند.» این گزارش میافزاید: «شاید ابرهای سیاه افق یا همان ظهور داعش در افغانستان و چشمانداز نامطمئن صلح با طالبان باعث شود که نیروهای ویژهی ارتش آمریکا حتی بعد از سال 2017 هم در افغانستان باقی بمانند.»10
هفتهی پیش نیز شهر قندوز، مرکز ولایت قندوز در شمال شرق افغانستان، توسط نیروهای طالبان تسخیر شد. این در حالی است که آمریکا در طول 14 سال گذشته، همواره بهانهی مبارزه با طالبان را محور اصلی حضور خود در این کشور مطرح کرده است. حالا اما بعد از 14 سال، و پس از سقوط قندوز توسط طالبان، مشخص شده که حتی توانایی انجام چنین کاری را هم نداشته است. عطا محمد نور، سرپرست ولایت بلخ افغانستان در این زمینه هشدار داده است که ولایتهای شمالی این کشور، به سرعت در حال تبدیل به میدان مبارزهی مخالفان است. او با انتقاد از امضاء پیمان امنیتی با ایالات متحدهی آمریکا و متحدانش گفت: «این پیمان هیچ سودی برای مردم افغانستان نداشته است.»
عبدالغفار گردیزی، تحلیلگر مسائل نظامی، معتقد است: «نیروهای بینالمللی در هشت سال گذشته در جنگ علیه تروریسم دستاورد قابل توجهی نداشتهاند. من فکر میکنم فرماندهانی که تاکنون فعالیت کردهاند، دستاورد قابل توجهی نداشتهاند و نتیجهی فعالیت نیروهای خارجی این است که اینها تاکنون موفقیتی را به دست نیاوردهاند.»11
مولوی عبدالرحمان رحمانی، عضو مجلس نمایندگان افغانستان، میگوید: «دستهای بیرونی که پشت پرده وجود دارد، یکی از شاخصههای نظامهای استکباری در جهان است. اروپا و غرب امروز در اینجا برای چه آمدهاند؟ پیمان امنیتی را برای چه امضا کردهاند؟ حالا چرا به آن عمل نمیکنند؟»12
حتی رابرت گیتس، وزیر دفاع اسبق آمریکا که در دولتهای جورج بوش و باراک اوباما بهعنوان وزیر دفاع خدمت کرده، در کتابش برآن است که «رئیس دموکرات دولت آمریکا باورش را به استراتژی نظامی خود در افغانستان از دست داده بود.»13
مؤسسهی تحقیقات صلح بینالمللی استکهلم سوئد در خصوص وضعیت افغانستان برآن است که «متأسفانه به نظر میرسد سرنوشت افغانستان طی چند سال آینده در گرو توازنی ظریف قرار داشته باشد. پیشرفت همچنان کند، محدود و شکننده خواهد بود. از سوی دیگر، عواملی نظیر ترورهای سیاسی، کشتار وسیع (چه از جانب نیروهای کمکی امنیتی بینالمللی و چه از سوی افغانها) یا چرخش جهتگیری جنگسالاران میتواند بهتنهایی یا در ترکیب با یکدیگر، امید به هرگونه پیشرفت را نقش بر آب سازد.»14
حالا بعد از گذشت 14 سال از حمله آمریکا به افغانستان، بهتر میتوان پی به عمق سخنان رهبر انقلاب برد که: «جوانان عزیز! آخرین محصول لیبرال دمکراسی غرب، جهانگشایی و سلطهگری است که در مقابل چشم مردم دنیاست. میبینید؛ زورگویی و قانون جنگل. در ظرف یکسالونیم دو ملت مسلمان افغانستان و عراق را تارومار کردند؛ به خاک و خون غلتاندند. قلهی لیبرال دمکراسی با همهی آن ادعاها و علیرغم همهی آن دعویهای باطل، این شد. به هیچ یک از مخالفتهای جهانی هم کمترین اعتنایی نکردند؛ یعنی مردم و انسانیت و خواست انسانها از نظر آنها هیچ ارزشی ندارد. هیچ مرجع جهانی هم وجود ندارد و آنهایی که دلشان را به مجامع جهانی خوش میکنند، خودشان را فریب میدهند.
منبع:فارس