
به گزارش سراج24، روایت داستانی است که ما به خودمان میگوییم و لزوما مطابق با آنچه در واقعیت رخ میدهد نیست. گرت پورتر، تاریخنگار و محقق آمریکایی که در حوزه امنیت ملی آمریکا تخصص دارد در کتاب خود نشان میدهد که چگونه برنامه هستهای ایران با روایتی که در غرب درباره آن وجود دارد تطابقت ندارد.
عنوان کتاب "بحران ساختگی: داستان ناگفته هراس هستهای" از همان ابتدا به ما میگوید که این کتاب بر خلاف جریان معمول حرکت میکند. به نظر میرسد پورتر تنها محققی است که با نگاهی نامتعصب تمام گزارشهای آژانس بینالمللی انرژی هستهای را در یک سال اخیر مطالعه کرده است. وی همچنین به گزارشهای اطلاعاتی آمریکا درباره مسأله هستهای ایران طی چند دهه اخیر دسترسی داشته است. علاوه بر این، پورتر با چندین نسل از مقامات آمریکایی مصاحبه کرده و اظهارات مقامات ارشد در برابر کنگره را تحلیل کرده است.
نتیجه این تحقیقات یک کتاب بسیار مشروح و مستند برای تمام آنهایی است که میخواهند بدانند چگونه به بحران هستهای ایران و "سناریوهای حمله" رسیدیم و واقعیتها و گزارشهای اطلاعاتی ساختگی را با هدف حمایت و پشتیبانی از این پیشفرضها ابداع کردیم. این کتاب همچنین برای آنهایی که میخواهند بدانند در مذاکرات فشرده بین ایران و شش قدرت جهانی (و به عبارت صحیحتر بین ایران و آمریکا) چه میگذرد، بسیار ارزشمند خواهد بود.
به اعتقاد پورتر، بحران هستهای ایران به دنبال یک برنامه سیاسی مخفی که توسط سیاستگذاران آمریکایی ایجاد شد (از مدتها پیش نیز اسرائیل وارد این داستان شده بود). این فرضیه یکی از موضوعات اصلی در کتاب پورتر است.
داستان با حمایت آمریکا از عراقیها در جنگ بین ایران و عراق در دهه ۱۹۸۰ آغاز میشود. فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی تبدیل به یک نقطه حیاتی میگردد. به نوشته پورتر، این رویداد و پایان جنگ سرد بهانه سازمان سیا برای تداوم سیاست بازدارنگی را از بین برد. راهحل آمریکاییها برای تداوم تخصیص بودجههای هنگفت به این سازمان ابداع یک تهدید جدید بود – ظهور تسلیحات کشتار دستهجمعی (واژهای فیالنفسه مبهم) و تروریسم. ایران، که در بالای لیست قرار داشت، تهدیدی که "سیا" را نجات داد پدید آورد.
تقویت منافع سازمانی سیا با دستیابی نئومحافظهکاران به رهبری ایدئولوگهایی چون دیک چنی، پل ولفوویتز و جان بولتون به سمتهای بالای دولتی، تشدید شد. آنها برنامهای را برای مشروعیتزدایی از جمهوری اسلامی با هدف سرنگون کردن رژیم (با استفاده از واژه تقدیس شده "تغییر رژیم") آغاز کردند.
در کتاب پورتر ادعایی کاملا مستند مطرح میشود مبنی بر اینکه سیاستهای آمریکا و اسرائیل درباره ایران از منافع سیاسی و سازمانی ناشی شدهاند نه لزوما از تحلیل دقیق و واقعانگارانه برنامه هستهای ایران، که تحت نظارت آژانس بینالمللی انرژی هستهای قرار دارد، و یا نیات رهبری این کشور.
به نوشته پورتر، هیچگونه تحلیل سیستماتیک درباره اهداف برنامه هستهای ایران انجام نگرفت و سیاستگذاران آمریکایی یا اسرائیلی درباره اینکه چرا تمام اظهارات رسمی ایرانیها در تطابق کامل با معاهده عدم اشاعه تسلیحات هستهای است، تعمقی جدی نکردند. علاوه بر این، در آمریکا تا سال ۲۰۰۷، و در اسرائیل تاکنون، "اصل بدیهی" در مباحث هستهای این بود که ایران با استفاده از سانتریفیوژهای هستهای در حال حرکت به سوی بمب است. پورتر و آژانس دلیلی برای اثبات اینکه ایران به سمت بمب حرکت کرده است، پیدا نکردهاند.
در ادامه متن مصاحبه هاآرتص با پورتر ارائه میشود:
شما سالها وقت صرف تحلیل گزارشهای آژانس، گزارشهای اطلاعاتی و مصاحبه با مقامات درباره برنامه هستهای ایران کردهاید. انگیزهتان برای نگارش این کتاب چه بود؟
فهم این مسأله که یک روایت درباره برنامه هستهای ایران بدون اینکه با چالشی مواجه شود اعتبار کسب کرده است، اما طی این سالها من با برخی "مسائل خلاف قاعده" مواجه شدهام – واقعیاتی مهم که نمیشد آنها را با روایت مرسوم تطبیق داد. همچنین بدین امر پی بردم که من تنها روزنامهنگاری هستم که مدارک حول این مسأله را از نزدیک تعقیب میکنم. و در نهایت – و شاید مهمتر از همه – بدین امر پی بردم که نمیتوان واقعیت رادر یک مقاله یا مجموعه مقالات ارائه کرد و باید درباره آن کتابی بنویسم.
آیا منصفانه است که بگوییم کتاب شما نشان میدهد که تمام بحران هستهای یک دهه اخیر ناشی از تلاشهای آمریکا و اسرائیل برای جلوگیری از دسترسی ایران به یک برنامه هستهای غیرنظامی است، حتی اگر چنین برنامهای بر اساس پیمان منع اشاعه هستهای مجاز باشد، و اینکه چنین فرآیندی این واقعیت را که ایران هیچگان در صدد تولید تسلیحات هستهای نبوده است را تاریک و مبهم ساخت؟
بله من بر روی تاریخ آغازین تعامل بین برنامه و خطمشی هستهای ایران و خطمشیهای آمریکا و اسرائیل در قبال آن برنامه تأکید زیادی کردهام. من نشان دادهام که چگونه مداخله دولت ریگان – که از سای ۱۹۸۳ شروع شد – برای فشار بر آلمان و فرانسه برای امتناع از همکاری با ایران در تکمیل رآکتور بوشهر، و امتناع از ارائه سوخت اورانیوم غنیشده برای رآکتور بوشهر، بدین معنا بود که ایران یا باید از حقوق خود بر اساس معاهده منع اشاعه هستهای دست بکشد یا اینکه ضمن تقابل با خطمشی آمریکا به بازار سیاه رجوع کند تا توانمندی غنیسازی مستقل خود را پدید آورد. و علیرغم اتهامات بعدی آمریکا و اسرائیل مبنی بر اینکه ایران علاقهمند به اورانیوم به منظور نیل به تسلیحات هستهای است، هیچ مدرک و سندی تاکنون در پشتیبانی از این ادعاها ارائه نشدهاند.
منبع:تسنیم
انتهای پیام/